eitaa logo
مجمع راویان نور شهدا (قرارگاه)
628 دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
2.9هزار ویدیو
37 فایل
🌷 کانال ویژه راویان(سیره شهدا،دفاع مقدس و مدافعین حرم،جبهه مقاومت،انقلاب،پیشرفت،مکتب حاج قاسم و جهاد تبیین) 🌹اهداف:اعزام راوی،برگزاری دوره روایتگری،اردوی راهیان نور و راهیان مکتب حاج قاسم، برگزاری کنگره ویادواره شهداو... ⚘سیاری @Mojtabas1358 ۰۹۱۰۰۲۳۷۶۸۷
مشاهده در ایتا
دانلود
❣شهدا با معرفتند! نشان به آن نشان ، هنگامی که پایمان لغزید در جاده تاریک گناه ، آنها بودند که نور هدایت شدند و نجاتمان دادند ... ❣شهدا با معرفتند! پا که در مقتلشان بگذاری قسمشان بدهی به رفاقتشان... یقین داشته باش،حاضرند باز هم تا پای جان بروند تا تو جان بگیری... ❣شهدا با معرفتند! نشان به آن نشان ، خونشان جاری شد ، تا رشد کنیم ، آماده شویم ، سرباز شویم و جاری... ❣شهدا با معرفتند! نشان به آن نشان که ، قتلگاهشان ، محل نزول فرشتگان آسمان است و محل استجابت دعاها ... یقین کنیم ... اگر بودند ...(که هستند!) باز هم ... می رفتند ... می ایستادند ... می جنگیدند... (که میجنگند!) خون می دادند ... تا ما ... بایستیم ... بجنگیم .. و یاور امام باشیم ... @raviannoorshohada
#دوست_شهید_یعنی : 🌷 وقتی با #شهیدی_دوست می شوی باید به او #احترام بگذاری #عاشقش باشی اما #حرمت_نگه_داری و برای حرمت بین او خودت #گناه_نکنی 🌷#دوست_شهید یعنی : وقتی #گناه در #قلبت را می زند #یاد_نگاهش_بیوفتی و در را باز نکنی 🌷یعنی #محرم_اسرار_قلبت آن اسراری که هیچ کس نمیداند بین خودت و خدا و #دوست_شهیدت باشد امتحان کن ... زندگی ات #زیباتر می شود .... 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨ @raviannoorshohada
🌸🌾 #سرگذشت_ربوده_شدن #احمد_متوسلیان_و_همراهان 🔹احمد متوسلیان در اواخر خرداد سال ۱۳۶۱ طی مأموریتی به همراه یک هیأت عالی‌رتبه دیپلماتیک از مسئولین سیاسی، نظامی کشورمان راهی سوریه شد تا راه‌های مساعدت به مردم مظلوم و بی‌دفاع لبنان را بررسی نماید. 🔹در چهاردهم تیر سال ۱۳۶۱، اتومبیل هیأت نمایندگی دیپلماتیک کشورمان حین ورود به شهر بیروت و در هنگام عبور از پست ایست و بازرسی، ‌مزدوران حزب فالانژ اتومبیل را متوقف و چهار سرنشین خودرو مزبور به رغم مصونیت دیپلماتیک، توسط آدم‌ربایان دست‌نشانده رژیم تروریستی تل‌آویو گروگان گرفته شده شدند. 🔹این چهار نفر که عبارتند از؛ #محســـــن_موســـــوی #احمـــــد_متوسلیـــــان #تقی_رستـــــگار_مقدم و خبرنگار عکاس خبرگزاری جمهوری اسلامی،ایرنا‌⇩⇩ #کاظـــــم_اخـــــوان 🔹پس از شکنجه و بازجویی، به نظامیان اسرائیلی تحویل گردیدند،‌ که از سرنوشت آنان تاکنون اطلاعی در دست نیست. #ما_منتظریـــــم #ســــالــــروزاسارت @raviannoorshohada
🌷⚘🌾🌱☘🌴⚘⚘🌷🍀🌹 ✔طبق اعلام سیمای مرکز قم، مستند ویژه مراسم یادواره سردار جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان، محمدتقی رستگار مقدم، سیدمحسن موسوی و کاظم اخوان در مرکز آموزش عالی حوزوی معصومیه خواهران قم، فردا(جمعه) ۱۴ تیرماه ۹۸ ساعت ۱۲:۳۰ ظهر در سالروز ربوده شدن این چهار عزیز از شبکه استانی قم پخش خواهد شد... ✅لطفا اطلاع رسانی کنید... 🌷⚘🌾☘🌱⚘🌴🍀🌷🌹⚘ @raviannoorshohada
#حَـےِّعَلَـےالصَّلاة🕊 ایستاده بود ڪنارِ در حـرم و بہ وضوخانہ اشاره می‌ڪرد ! تازه رسیده بودیم دمشـق و دلـمـان می‌خواست یڪ زیــارت با حــال بڪنیم ولـی وقـت اذان بود . - گفت بـرادرا ... زیـارت مستـحبہ ، نمــاز واجـب #عجـلّــوا_بالصـلــوة_قبــل_الــفـوت... 📚 یادگاران جلد ۹ ڪتاب جاویدالاثر متوسلیان ص۹۳ #حاج_احمد_متوسلیان 🕊 #سالروز_ربوده_شدنشان 🌷 @raviannoorshohada
🌄 اگر پشت سر ایشان راه بروی نه اصلاح‌طلب میشوی نه اصول‌گرا بلکه فقط یک انقلابی ِظلم ستیز خواهی شد که تا پای نثار جان بخاطر دفاع از وطن اسلامی و خادمی هموطنان عزیزش ایستاده است . @raviannoorshohada
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
4_5870928094121952607.mp3
19.93M
عشق شیرینم.... یار دیرینم.... من بهشتم را..... با تو میبینم.... ❤️🌹❤️🌺❤️ @IslamlifeStyles
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
🌺اینم یه چشمه زیبا در دل کوه
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
Panahian-Clip-BezarKoohHaletRaJaBiyare-64k.mp3
2.15M
🎵بذار حالت رو جا بیاره! 🌹راهکار امیرالمؤمنین برای رفع خستگی روح @IslamlifeStyles
🌸🌾 °•‌{ســـــردار تفحـــــص #شهید_علـــــی_محمودوند🍃🌹}•° 🔻 #اعجاز_زیارت_عاشورا🔻 ◽️عید سال ۱۳۷۴ هر روز صبح تا شب با نام خدا به دنبال پیکر شهیدی می‌گشتیم اما تلاش ما بی‌فایده بود، تا اینکه کاروانی از تهران به میهمانی ما آمد، چند جانباز فداکار در این گروه حضور داشتند. ◽️صبح روز بعد حاج محمودوند از میان مهمانان برخاست و با صوت زیبایش #زیارت_عاشورا را قرائت کرد، صدائی حزین که می‌گفت: «بابی انت و امی…» ◽️زیارت عاشورا که به پایان رسید، حاجی دو رکعت نماز خواند، و شاد و خندان از مقر خارج شد. ◽️با تعجب پرسیدم، کجا با این عجله؟ او در حالیکه می‌خندید، پاسخ داد: «استارت کار خورد، دیگر تمام شد، رفتم که شهید پیدا کنم». ◽️نزدیک ظهر با صدای بوق ماشین از سوله‌ها بیرون آمدیم، باورمان نمی‌شد، علی پیکر شهیدی را همراه داشت، با این کار بیشتر به اعجاز زیارت عاشورا ایمان آوردیم. راوی 👈 حمید داوودآبادی @raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹صوت شهید ابراهیم هادی، پنج روز قبل از شهادت که با دوستانش عهد شفاعت می بندد برای اولین بار پس از ۳۵ سال این صوت پیدا شد و به خواهر شهید اهدا گردید و در مراسم یادواره شهید رونمایی شد. @raviannoorshohada
🌷پیام تقدیر و تشکر خانواده،همسر و فرزندان بزرگوار شهید مدافع حرم آقا ابراهیم عشریه عزیز از مردم قدرشناس ایران اسلامی در راستای برنامه های وداع، تشییع و تدفین پیکر این شهید عزیز
هوایم را داشته باش … وقتی  ♥️  ♥️ هوایم را داری هوا هم خوب می شود … اصلا هوا هم به هوای♥️  ♥️ خوب می شود … 🌹 روزتون متبرڪ به نگاه شهید🌸
کمال تبریک و هدیه مناسبت‌های مهم را هیچ‌گاه فراموش نمی‌کرد. حتی زمانی‌که ماموریت بود، با ارسال پیامک تبریک می‌گفت☺️. او از هر ماموریتی که برمی‌گشت، سوغات می‌آورد. از علاقه من به گل رز اطلاع داشت و همیشه برایم گل می‌خرید🌹. او دوره پیوند گل را گذرانده و راهرو منزل‌مان را به گفته خود، تبدیل به یک بهشت کوچک کرده بود🌼🌻. همیشه می‌گفت، «هرگلی که شما دوست داشته باشی را قلمه می‌زنم تا با دیدن آن جان تازه بگیری و لذت ببری😌😍.» کمال تمام تلاش خود را می‌کرد تا خانواده اش در آرامش کامل زندگی کنند. هنوز هم در فصل بهار راهرو منزل ما هم‌چون بهشتی کوچک، زیبا و دلربا میشود شهید مدافع حرم کمال شیرخانی 🕊 تصویر فرزند شهید در آغوش پدرانه‌ی ♥️
تو خواب دیدم که یه پارچه سفید رو سرم انداختند درحالیکه گریه نمی کردم ولی اشکامو از صورتم پاک کردن❗️، دوباره پارچه را انداختن رو صورتم تمام بدنم لرزه گرفت یه دفعه ازخواب بلندشدم و نمازصبح راخوندم دیگه خوابم نبرد تا صبح رو پله نشستم، دم در رفتم، توحیاط گشتم، باخودم به طور خود به خود زمزمه می کردم: "خدایا برای محمد داره اتفاقی می افته که من اینطوری شدم😞؟"  به خودم میگفتم که این چه حرفیه که من میزنم. دیگر نتوانستم بخوابم، تا صبح منتظر بودم انگار یه جوری دلم خبرمیداد که پسرم شهید میشه💔 و صبح همون روز بهمون خبر دادن که پسرم زخمی شده ولی دلم گفت که شهید شده ...🕊 محمد جعفر خانی🌹 شهادت در ارتفاعات جاسوسان
6⃣ 💢قسمتی از وصیت نامه 🌷 ⚜چشم امیدم فقط به کرم و اهل بیت است و بس امید دارم این رو سیاه پرگناه را هم قبول کنند😔 و به این بنده ی بدِ نظری از سر رحمت بنمایند؛ که اگر این چنین شد؛ الحمدالله رب العالمین🙏 ⚜اگر روزی خبر این بنده حقیر سرا پا تقصیر را شنیدید؛ علت آن را جز کریمی و رحیمی خدا ندانید❌ اوست که چون مرا هم می بخشد و مرا یاری می کند ⚜عمریست شب و روزم را به شهادت🌷 گذرانده ام… و همیشه اعتقادم این بوده و هست که به بالاترین درجه ی بندگی میرسم👌 ⚜خیلی تلاش کردم که خودم را به این برسانم ⚡️اما نمی دانـ❓ـم که چقدر توانسته ام باشم.
🌾مراسم تشییع شهدا🌷 را خیلی مفصل آن شب تلویزیون📺 پخش کرد. وقتی پخش این مراسم از تلویزیون شروع شد من را در بغلم نشاندم و هر دو با هم این مراسم را دیدیم و زهرا قضیه را از تصاویر تشییع پدرش در تلویزیون فهمید😔 🌾همان موقعی آهی کشید و گفت: مامان ؟ که من گفتم بله او شهید شده🕊 خب خیلی سخت بود. اما کمک کرد. هم کم کم با قضیه کنار آمد. اما آه سوزناکی💔 که آن لحظه کشید را فراموش نمی‌کنم. 🌾هرچند باید بگویم کنار ماست💞 و ما اصلا هیچ گاه احساس نمی‌کنیم که نیست❌ حتی در زمان حیاتش به خاطر ماموریت‌ها خیلی اوقات در خانه نبود ولی الان آن هم نیست و ما دائم حضورش را در خانه احساس می‌کنیم😊 ✍پ ن: زهرا؛ دختر کوچک شهید تهرانی مقدم در زمان شهادت او، 5 سال و نیم‌اش بود.
جشن تولد🎈 قبل از 🌷سید رو خیلی وقتها صدا می زدیم. یادمه سال ۸۹ بود که برای سید تولد🎊 گرفته بودیم و روی کیک نوشتیم🎂 (س) شهید سید میلاد تولدت مبارک 🌷روی تولد هم می نوشتیم اما باورمون نمی شد که به این زودی ها نام زیبای با شهادت🕊 بزرگ شود.
خوب است حتی به همین قاب عکسـ📸 هـا 💥اما دلم برای تنگ میشود💔 به نمی آیی؟😔 🌙
🔸چند سالی از مهدی نگذشته بود که پدر دعوت حق را لبیک گفت🕊 و به شتافت، مهدی به همراه مادر و برادرش👥 به شیراز رفتند وتا کلاس پنجم ابتدایی در درس خواند و بعد از آن با خانواده به کرج مهاجرت کردند. 🔹در شروع به کار کرد تا هفده سالگی📆 که برای خدمت سربازی به پاسداران رفت، در حین خدمت به عضویت سپاه درآمد و تا زمان در سپاه بود. 🔸همزمان با عضویت در سپاه به درس خواندن📚 ادامه داده و چون در قسمت سپاه بود بیشتر مواقع در قشم حضور داشت. مهدی بعلت فیزیک بدنی قوی💪 که داشت دوره های مختلف رزمی و ورزشی را در سپاه گذرانده بود✔️ 🔹حین انجام کار، درس میخواند و تا زمانی که در حضور داشت موفق به اخذ دیپلم📃 میشود و در سن بیست و پنج سالگی ازدواج💍 کرد. راوی: همسر شهید
♦️هر دو «سردارزاده» بودند و هم‌ دانشگاهی. درسشون که تموم شد، شدند دست تقدیر هم کرد👥 در جبهه‌های سوریه، برای دفاع از حریم اهل بیت. ♦️آخه هر دو، عاشق❤️ سینه چاک بودند. ↼یکی‌شون شد؛ تیپ سیدالشهدا ↼یکی‌شونم تیپ سیدالشهدا✅ ♦️القصه؛ زودتر شهید شد🕊 اونم چه ...! فرمانده هرچی که تو روضه‌ها خونده و شنیده بود حالا به چشم می‌دید😔 یه پتو آورد و شروع کرد به گلی که پرپر شده🌷 بود. ♦️تخریبچی شو تو بغل گرفت💞 و گفت: ای بی‌معرفت! و منو با خودت نبردی؟ اما تخریبچی بی‌معرفت نبود. سه روز🗓 بعد اومد سراغ فرمانده. دستش رو گرفت و پر‌کشیدند🕊 تا خود خدا. همون‌جایی که (ع) ساکن بود. ♦️خلاصه قصه شون هم شد: ⇜عشــ💖ـقِ سیدالشهدا ⇜ سیدالشهدا ⇜محضر (حاج عمار) فرمانده تیپ سیدالشهدا