eitaa logo
راویا
293 دنبال‌کننده
412 عکس
99 ویدیو
0 فایل
راوی اُمید و یاراییِ انسان ارتباط با ما: @baraye_zeinab
مشاهده در ایتا
دانلود
دانش آموز دوراهکی هدایای جشن تولدش را به کودکان غزه و لبنان اهدا کرد 🌸دخترخانم ۹ساله دوراهکی باخواندن کتاب خاطرات خدا تمام هدیه های جشن تولدش روبرای شادکردن کودکان لبنان هدیه کرد. 🔻متن کوتاه ازکتاب خاطرات خدا: هرکس مسلمانی روخوشحال کند من هم یه جوری اوراخوشحال میکنم.🔻 ... ****************************** 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
. 📣واریز ۱۷ میلیون تومان حاصل تلاش بانوان نهضت مادری اردبیل مبلغ بالایی نیست.قطره ای در برابر دریا... تحفه ناچیزی تقدیم محضر مولا امام زمان(عج)😭 کمتر از۳ هفته ست که تلاش‌جمعی مونو در شروع کردیم.🥺 ۲هفته قبل هم در ۱۵میلیون بدست اومد و واریز کردیم🥳 این‌مبلغ حاصل تلاش های زنانه تک تک خانوماست😍از هم زدن آش گرفته، تا سرخ کردن‌ پیاز و پخت کیک و دونات لواشک و معرفی محصولات به حاضران جهت فروش و خرید وسایل، تا پرکردن ساندویچا با الویه و فلافلِ دسترنج مامانا🤱 بالاتر از شور و شعف وصف ناپذیری که از دور هم جمع شدن برای طبخ و فروش اقلام بدست میاریم؛ که قطعا حاصل مواسات و همبستگی مومنین هست و این ولایت مومنینه بقول حضرت آقا(رجوع به خطبه جمعه نصر) ...، دیدن ماحصل، دسترنجی که برای ولی خداست😍حس خیلی خاصیه🥰 برای ما خانوما که اکثرمون خانه داریم و درعین حال شوق کمک به جبهه حق و اطاعتِ امر ولی خدا داریم چنین پولی بسادگی بدست نمیاد😮‍💨... بیاری خدا با دست به دست هم دادن طی ۳،۴ روز ۱۹ میلیون بدست آوردیم😍 ۱۷ میلیونش رو برای لبیک به فرمان مولامون واریز کردیم.۲ میلیون رو هم بعنوان سرمایه اولیه ادامه مسیر نگه داشتیم😍 میشه تو هم بما بپیوندی، یا خودت و دوستانت تشکیل بدین💪 برای پیوستن به جمعمون پیام بده. من اینجام👇 @rsaleh14 انشالله به یاری خدا این راه ادامه دارد... (نهضت مادری اردبیل؛ گروه مردمی مادر فرزندی) https://eitaa.com/nehzatmadary ****************************** 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
یک هموطن شهرکردی خودروی خود را برای کمک به جنگ‌زدگان فلسطین و لبنان به پویش "ایران همدل" اهدا کرد 📲 | [مشارکت در پویش](https://irane-hamdel.khamenei.ir/) ****************************** 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
ارزش شما به عیارتان نیست، شما از عیار صاحبتان ارزش می گیرید. 🔻اهدای پلاک طلاه توسط بانوی دوراهکی به جبهه مقاومت ****************************** 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
‏نوشته بود: رد حلقه همسرم روی انگشتش هست، چون ۱۳ سال تمام در انگشتش جا خوش کرده بود و حالا در معرکه این جنگ تمام قد حق و باطل، تصمیم گرفتیم با هم، عزیزترین دارایی‌مون رو هدیه کنیم به این جبهه... باید سال‌های سال، این روزها را روایت کرد. باید از مردمی گفت که به امر آقا از می‌گذرند و خدا می‌بیند ... https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4 ****************************** 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
گزارش یک هفته فروش بازارچه ولیعصر ( واقع در زیرگذر مترو ولیعصر تهران ) 🌷🌷🌷 فروشنده های خوش ذوق این غرفمون نوجوون های دهه هشتادی بودن که اوقات فراغتشون بعد کنکور رو تا زمانی که نتیجه انتخاب رشتشون بیاد اختصاص دادن به فروش درغرفه 😎✌🏻 در اثنای کار خواهر کوچک تر صاحب غرفه به ذهنش میرسه تو مدرسشون بازارچه فروش بزنن و بخشی از محصولات روانه مدرسه میشه و مبلغ ۵۶۷ هزار تومن سودش میشه ( به قدر بضاعت یه نوجوون ۱۲ ساله ) و کل سود غرفه ۷ میلیون و ۱۶۲ و ۵۰۰ که تمام و کمال واریز شد برای رزمندگان اسلام و متن زیر دلنوشته زیبای این نوگلان ماست 👇🏻 مینویسم از تجربه ای زیبا در کنار خانوم هایی: دغدغه مند باانگیزه خلاق موفق که هرکدام در کار بزرگی ک راه انداخته بودند نقشی داشتند؛ که حیطه کاری که برای آنها تعریف شده بود،آشپزی و فروشندگی بود. اما هرکدام هرکجا نیاز بود علم را بالا نگه میداشتند و نمیگذاشتند زمین بماند. همکاری بنده هم در همین موضوعات بود. مسئولیت غرفه ای که تشکیل شده بود از یک میز و صندلی و رومیزی زرشکی که خاکی بود،اما ۸ ساعت مفید را برای من رقم میزدند در محدوده‌ی ولیعصر. در کنار همه خستگی ها و چالش هایی که روز اول گردنت را میگرفت و اشک را ب چشمانت جاری میکرد و یا باعث میشد برای لحظه ای پشیمان شوی، اما بازهم شیرین بود و دلچسب. لحظه ای ک با دیدن بنر سنجاق شده ب رومیزیِ میز آهنی بدقواره با لبخند ب سمت من می آمدند و راجب کاری ک داریم میکنیم سوال میکردند و همین میشد صحبت های چند دقیقه‌ای و کوتاه و در نتیجه کمک در نظر آنها کوچک و از دید من بسیار بزرگ. چرا که این روزها انسانیت در انسان هایی ظهور میکند و جلوه میکند که بنده برگزیده و محبوب خدا باشند... الحمدالله‌رب‌العالمین☁️ @ashpazkhane_moghavemat ****************************** 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
آش پر برکت دغدغه مون این بود که در هیاهوی جنگ حق و باطل ، جزو بی تفاوت ها اسم مونو ننویسن در مسجد جامع خیرآباد جمع شدیم و تصمیم گرفتیم کاری انجام بدیم خداروشکر یک میلیون و خورده ای پول برای پخت آش جمع شد آش پنجشنبه و جمعه در جوار آستان امام‌زادگان طاهر و مطهر پخته و فروخته شد کنارش چه صحنه هایی رقم خورد ... بانوی جوانی اومد و گفت آلمان زندگی میکنه و چند روزی اومده ایران تا مادرش رو ببینه گفت : همه بچه هایی که این اطراف هستن و بانی میشه تا آش بده ... خانم دیگه ای اومد و چند برابر پول یک کاسه آش کمک کرد و فقط یک کاسه آش خرید.... مادری دستاش رو گرفت بالا و گفت خدایا مردم فلسطین رو کمک کن و دیگری اومد دعا به جون ما که خداخیرتون بده دارید برای کمک به مردم مظلوم لبنان و غزه کار میکنید... رفیقی زنگ زد و گفت من نمیتونم بیام ولی پول واریز کرد برای کمک نتیجه ی آش پربرکت شد جمع شدن ۴ برابر پول اولیه ای که خانم ها با اخلاص گذاشته بودن وسط... آش بهانه بود و هست ، همدلی و گره خوردن قلبهای مردم ایران با مردم مظلوم لبنان و غزه اصل و نشانه است💚 .......... جمعی از بانوان دغدغه مند و نقش آفرین منطقه خیرآباد ****************************** 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
بسم‌الله نذر موشکی شماره‌ی آقای (م) را از دخترش گرفتم. خودکار توی دست‌های یخ کرده‌ام خیس شده بود. اولین بار بود می‌خواستم با یک آقا مصاحبه کنم، اما موضوعِ صحبت آن قدر از نظرم جدید و بکر بود که می‌شد بر خجالت و استرسم غلبه کنم. صدای پخته‌شان که توی گوشی پیچید، اوضاع تغییر کرد. نفس عمیق کشیدم و انگار که بابای خودم آن طرف خط باشد، سلام و احوالپرسی کردم. حاج‌آقا شصت و خرده‌ای ساله و راننده‌ی اتوبوسی که اوراق شده بود. اتوبوس را فروخته و با نصف پول بدهی‌ها را صاف کرده بود. این پس‌اندازِ سال‌ها رانندگی ماشین‌های سنگین بود. گوشی را دورتر از دهانم گرفتم و چند بار صدایم را صاف کردم:" حاج‌آقا می‌تونم بپرسم چطور خواستید پولتونو به سردار حاجی‌زاده تحویل بدید؟ اصلا چطور شد که نذر موشک کردید؟ " او قبل از هر جمله چند باری تکرار می‌کرد: "کاری نمی‌کند و هدیه‌اش بی‌ارزش‌ست، دخترم می‌خوام پولم تو صنعت موشکی خرج بشه، می‌خوام مردم بدونن که ما خودمون درخواستِ حمله‌ی نظامی به متجاوزان این خاکو داریم‌. مسئله‌ی امروز ما فقط دینی و قومی نیست که. مساله‌ی ما ملی و میهنی هم هست." _حاج‌آقا چطور شد که تصمیم گرفتید تو این صحنه هزینه کنید؟ وقتی یمنی‌ها با اون اوضاع اقتصادی پایین سه پیتِ بزرگ طلا برای تسلیحات به حماس هدیه دادند، من و عده‌ای از اطرافیان مِن‌جمله‌ی دخترم شروع به جمع‌کردن طلا و پول کردیم و اسفند سال گذشته به سردار حاجی‌زاده دادیم. _حاج‌آقا می‌خوام بدونم شما جاهای دیگم کمک کردید؟ انگار که این سوال را زیاد شنیده باشد، کاملا مسلط جواب داد: "بله دخترم ما برای کمک به شیرخوارگان و نیازمندان و مقاومت هم گروه داریم و با دوستان کمک می‌کنیم. " تمام مدت مصاحبه، سوالی توی سرم پیچ می‌خورد و چند باری هم روی زبانم آمد اما حاج‌‌احمد به راحتی از جواب دادنش طفره رفت و مدام می‌گفت:"کی گفته؟ اشتباه شنیدید. من کاری نکردم که. اونایی که جون دادن کار مهم رو  کردن." آخرهای مصاحبه بود که دوباره سوالم را تکرار کردم:"حاج آقا از مقداری که هر ماه از درآمدتون برای امام زمان می‌ذارید، می‌گید؟" او چند بار تک خنده کرد:"ببینم آخرش پشیمونم می‌کنید از کمک کردن یا نه؟" و خنده‌شان بیشتر شد:"هر موقع اینو میگم حاج خانوم‌ دعوام می‌کنه‌. میگه این حرفای پشیمونی و اینا رو نگو" در مورد حاج خانم کنجکاو شدم:"راستی حاج آقا ایشون چه نظری داشتن در مورد کارِ شما؟" حاج آقا کمی صدایش از گوشی دور شد. انگار که به سمت خانمش برگشته باشد:" این خانمِ من از ما خیلی جلوتره‌. من تازه یه ذره ازش یاد گرفتم." دلم برای تعریف مرد از همسرش آن هم در این سن و سال ضعف رفت. جمله‌ی آخرِ حاج‌احمد را بعد از خداحافظی چند بار برای خودم تکرار کردم.  "دخترم دوست ندارم اسمی از من توی متنت بیاری. فقط دلم‌ می‌خواد مردم بدونن که اَهَّم امروز ما این‌جاست. امروز که می‌تونیم برای فرستادن موشکها توی سر اسراییلی‌ها کاری کنیم رو از دست ندیم. امام حسین طواف کعبه رو رها کرد و رفت دنبال خط مقدمِ دفاع از اسلام." 🖊به قلم مهدیه مقدم @httpsbleirhttpsbleirravi1402 ****************************** 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
28.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌿 مقاومت زنده است تا ایران زنده است 🌿 همه آمده بودند تا بگویند در خیل بی تفاوت‌ها نیستند 🔰 گزارش بازارچه مقاومت ۲ تاریخ:۱۴۰۳٫۸٫۹ مکان: نهاوند : میدان سردار شهید سلیمانی مبالغ اهدایی : ۴۷٫۰۰۰٫۰۰۰ تومان هدیه خانواده شهید الله یار یوسفی (مادر، فرزند،همسر و برادر ) ۲۳٫۰۰۰٫۰۰۰ تومان اهداء مبلغ نقدی و فروش محصولات به نفع جبهه مقاومت ✔️🌿 طلاجات: یک حلقه النگو چهار حلقه انگشتری یک حلقه انگشتر نقره یک قطعه ربع سکه بهار آزادی ✅ بیش از ۱۰۰ بسته کلاف کاموا بین بانوان شرکت کننده در فراخوان «رج های مقاومت» توزیع شد تا نسبت به بافت کلاه و شال برای رزمندگان مقاومت اقدام کنند ****************************** 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
بسم الله النور یک عمر آرزو داشته‌باشی بیایی حرم "علی بن موسی الرضا علیه السلام" و کلی خیالبافی کرده‌باشی که اگر رسیدی و چشمانت به ضریح منور روشن شد، چنین و چونان طلب می‌کنی و سلام فلانی را می‌رسانی و دعاهای دوستان و فامیل را تقدیم حضرت می‌کنی و شاید حتی با خودت کلی درگیر شده‌باشی که در نگاه اول که می‌گویند دعا مستجاب است، کدام حاجت را تقدیم حضرت کنی و هزار خیال و آرزوی دیگر و شاید از روزی که دلت هوای امام رضا کرده باشد، هر روز یک خواسته را گوشه دلت پنهان کرده‌ای تا همراه اولین نگاه، بگذاری در طبق دستانت و تقدیم امام مهربانی‌ها کنی.... و حالا در وسط‌های سال ۲۰۲۴ پایت رسیده به ایران و آمده‌ای به مشهد الرضا که نیامده‌ای که آورده‌اندت‌... آورده‌اندت در یکی از رواق‌های حرم که نه می‌شناختی‌اش و نه دیده بودی‌اش و هنوز هم دقیق نمی‌دانی کجا ایستاده‌ای. دست در دست همسر یا خواهر یا یکی از نزدیکانت می‌آیی و هیچ نمی‌دانی که این قلب را که دارد از قالب پر می‌کشد چه کنی‌.... از بغل دستی می‌پرسی ضریح مبارک کدام سمت است و او دستت را می‌گیرد و می‌چرخاندت سمت حرم و تو از همین دورها می‌ایستی و سلام می‌دهی و از عمق جان آآآآآه می‌کشی و چشمانت جاری می‌شود و می‌گویی و می‌گویی و می‌گویی و از عمق جان گویی باور داری که کسی هست نه آن دورترها که همین نزدیکی‌ها و گویی تو را در آغوش کشیده باشد، دلت می‌خواهد همه آرزوهای دور و درازت را واگو کنی ولی حالا؟! حالا در این روزها آن‌ها را کودکانه می‌بینی... امروز باید اشک بریزی در فراق، اشک بریزی برای جا ماندن، که برای ماندن، اشک بریزی برای دنیای بعد سید عشق، اشک بریزی برای ماندن خودت و پر کشیدن سید، اشک بریزی و زیارت بخوانی به نیابت از سید عشق، به نیابت از دوستانت و فرماندهانت... و درست در میان اشک‌هایی که از چشمان بی‌سوی تو می‌ریزد، یکی از درونت نهیب می‌زند که تو قرار نبوده اشک بریزی... تو قرار بود اهل قیام باشی، اهل مقاومت، حتی بی‌دست، حتی بی‌چشم... تو بازمانده نیستی، تو جامانده نیستی... تو بقیه سید عشقی تا یادگار و روایتگر این روزها باشی.... و برادری که دارد امین الله می‌خواند می‌رسد به این فراز: "و اجمع بینی و بین اولیائی بحق محمد و علی و فاطمه و الحسن و الحسین" و تو یک "آمین" بلند از میان ده‌ها آمین را تقدیم حضرت رضای مهربان ‌می‌کنی و می‌روی برای زیارت و پابوسی ضریحی که حسرت دیدنش برای همیشه به دلت ماند... یادگار همراهی با جانبازان زائر لبنانی از حریم امام مهربانی‌ها 🏷 بانوی پیشران https://eitaa.com/banooyepishran
📲 هوالمحبوب همون دقایق اول پیام آقا بود ، من هنوز داشتم معنای فرضی که آقا گفته بودن رو بررسی میکردم که این الان حکم جهاد هست، نیست ؟ که همسرم فیش مبلغی که تو سایت دفتر آقا برای کمک به مقاومت واریز کرده بود رو برام فرستاد ، نمیدونم چرا اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود، چرا انقد زیاد؟ تا خواستم براش بنویسم یک آن خجالت کشیدم... واقعا هم خجالت داشت... تشویقش کردم و احساس رضایت از اینکه وظیفمون رو انجام دادیم و تموم شد😊 بعد از یه مدت پویش طلا راه افتاد و من همچنان فکرم این بود که ما وظیفه خودمون رو انجام دادیم و تقریباً خیالم راحت بود ، سعی میکردم بقیه رو راضی به کمک کنم و این وسط کم کم روایت های طلایی داشتن روی خودم هم تاثیر میذاشتن...میخوندم و از این همه فداکاری و عشق به فرمان ولی لذت میبردم ، و کلام مولا علی علیه السلام همش تو ذهنم بود از کسانی نباش که دیگران را به کار خوب وا مى دارد; ولى خودش به آن عمل نمى کند. صالحان را دوست دارد ولى عمل آنها را انجام نمى دهد. من دقیقا مصداقش بودم ، صالحان را دوست دارد ولی عمل آنها را انجام نمیدهد. دوست نداشتم فقط تماشاگر باشم ، دوست نداشتم تو این مسابقه ی اطاعت از امر ولی عقب بمونم... کتابی که اتفاقی برداشته بودم یه تیکه اش رو بخونم رو باز کردم... نوشته بود فاستبقوا الخیرات.🥺 ✍س.جنگی ****************************** 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran