enc_16722190058195200163193.mp3
4.01M
نمیخام حَتی اَزت غذای ساده...
زهرا سادات،میریدَستعَلیبههَمرات
#روحاللهرحیمیان
#دعاےفرج🌱
#قرارِهرروزمون♥
-بسمالله...🌸
بخونیمباهم...🤲🏻
ـاِلٰهےعَظُمَالْبَلٰٓآوَبَرِحَالخَفٰآء
ُوَانْڪَشِفَالْغِطٰٓآءٌ…✨🍃
#رمان آرزوی محال✨🤍
همه چی از سال ۱۴۰۱ شروع شد که راهیِ سفر راهیان نور شدیم🌱
مسئول پذیرایی اتوبوس بود
هر ۱ ساعت ۱ بار کیک و شربت پخش میکرد و توی اون هوای گرم اتوبوس واقعا میچسبید
پسر لاغر و قد بلندی بود
سر به زیر،باادب،مظلوم،با حیاو...
(داستان زندگی دختری که میره راهیان نور و با دیدن یه نفر زندگیش از این رو به اون رو میشه!)
خوشحال میشم حمایت کنید💚
و اگر تونستید این پیام رو برای بقیه بفرستید تا رمان بازدیدش بره بالا😉
https://eitaa.com/rayeheeee
قرار ما هر روز ساعت ۵😁✨
آیدی نویسنده:@RAHIL_313l
آهاے! دخٺر خانمے ڪه بجاےِ لباسِ جلو باز و جلب توجہ پسراےِ مردم چادر سرٺ مے ڪنے و طعنہ ها رو بہ جون مے خرے... واسهلبخندِمادرتزهراۜ
دمت گرم!خیلے خانمے...!💛 #العجلیامولاےبہحقالحسیـن...♥️✨ ‹️
🌻|↫#چادرانه_حجاب
شهید میثمی:
توان ما به اندازه امکانات ما نیست
توان ما به اندازه اتصال ما به خداست
بسم الله الرحمن الرحیم
والعِشقُ انتظار!
رمان آرزوی محال✨🤍
#پارت۱
_باصدای مامانم از خواب پریدم
مامانم:عارفه پاشو خواب موندی
_از دیشب فقط ۴ ساعت خوابیدم
ازروی تخت پاشدم که مامانم گفت
مامانم:زود حاضر شو علی خودش رفته
_یه نگاه به ساعت کردم دیدم ساعت ۶:۳۰ هست
سریع دویدم صورتمو شستم و حاضر شدم و با کلی ذوغ ساکمو برداشتم و از بابام خدافظی کردم و از زیر قرآن رد شدم و با مامانم راه افتادیم سمت مسجد
قرار بود ۷ مسجد باشیم
_اولین بارم بود به این سفر میرفتم و کلی ذوق داشتم
با دختر داییم و دختر خالم وارد مسجد شدیم و مامانامون رفتن خونه مادر بزرگم و قرار شد وقتی خواستیم راه بیوفتیم خبر بدیم بهشون
رفتیم داخل مسجد و بچه هامون رو دیدیم و سلام و احوال پرسی کردیم و همگی رفتیم یه گوشه از مسجد نشستیم
تا وقتی که همه بیان سخنران اومد صحبت کرد و یه روضه کوتاه خوندن و اسامیِ اعضای اتوبوس رو خوندن
آقای حیاتی پشت میکروفون صدا زد:
اتوبوس شماره ۱:آقای صادق محمدی پور و...
ما ام جزو همون اتوبوس ۱ بودیم
دختر خالم(سارا):عارفه زنگ بزن مامان اینا بیان الان حرکت میکنن
_باشه
۵ دقیقه بعد مامان اینا هم اومدن و خدافظی کردیم و سوار اتوبوس شدیم و بسم الله گفتیم و حرکت کردیم به سمت یه تیکه از بهشت.
ادامه دارد...
https://eitaa.com/rayeheeee
آیدی نویسنده:@RAHIL_313M