🍃 #یک_دقیقه_مطالعه
با هیجان به خانه برگشت.
قلبش تند تند میزد و آنچه دیده بود در او اثر بسیاری گذاشته بود. معلم فرزندش در خانه مشغول تدریس بود. زرافّه به او شک کرده و گمان برده بود که او شیعه است و تقیه میکند. پس بهتر بود واقعه را با او در میان بگذارد.
ساعتی پیش، امام هادی علیه السلام را در جمع عدهای از بزرگان قصر خلیفه عباسی، متوکل، دیده بود؛ در حالی که خلیفه بر اسب سوار بود و امام پای پیاده مشایعت میفرمودند و در اثر گرمای هوا عرق از سر و روی نازنینشان سرازیر بود!
خودش را به امام رسانده و پس از سلام، پرسیده بود که چرا امام خود را به سختی انداخته است و امام هم با خشم پاسخ او را چنین داده بودند: خدا لعنت کند دشمن ما را! غرض او از این کار، کوچک کردن من است؛ اما بدان که ذرهای از ناخن امام نزد خدای تعالی گرامیتر است از ناقهی صالح و فرزند او.
معلم با حیرت به او گفت: اگر چنین باشد که گفتی، پس تو به فکر خودت باش؛
چرا که متوکل سه روز دیگر هلاک خواهد شد نکند تو به سبب نسبتی که با او داری، آسیب ببینی!
حق تعالی در داستان قوم صالح فرموده است:
" تَمَتَّعوا فی دارِکُم ثَلاثَةَ أَيّامٍ "
و آن قوم بعد از پی کردن ناقه، پس از سه روز هلاک شدند.
زرافّه معلم شیعه را اخراج کرد؛ ولی جانب احتیاط را رعایت کرد، مال و ثروت خود را پنهان کرد و در انتظار وعدهی امام نشست، تا اینکه پس از سه روز، منتصر، فرزند متوکل، به کمک عدهای از غلامان وارد قصر شد و پدرش متوکل را به درک واصل کرد.
آری، آنکس که از طریق شما برگشت، از دین خدا خارج شد و هرکس ملازم امر شما بود به مقصد رسید و هرکس در حق شما مقصر شد محو و باطل شد: " فالرّاغِبُ عَنْکُم مارِقُ وَ اللاّزِمُ لَکُم لاحقُ وَالْمُقَصِّرُ فی حَقِّکُم زاهقٌ "
📚 برگرفته از کتاب هادی الاُمم
سیری در سیره و کلام امام علی النقی علیه السلام
❣️ در حرم بمانید؛ کانال رسمی حرم مطهر امام رضا(ع)
🆔 @razavi_aqr_ir
2.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃 #یک_دقیقه_مطالعه
حواسمان باشد مثل مردم زمان امام حسین علیه السلام نشویم...😔
📘 برگرفته از کتاب توجیه المسائل کربلا
🖤 در حرم بمانید؛ کانال رسمی حرم مطهر امام رضا(ع)
🆔 @razavi_aqr_ir
🍀 #یک_دقیقه_مطالعه
🤐اصل حفظ اسرارِ خانه
یکی از مراتب احترام به افراد خانواده، دقت در حفظ اسرار خانه است. از این اصل مهم، معمولا غفلت میشود؛ در حالیکه ریشۀ بسیاری از ناهنجاریها و اختلافات خانوادگی به همین موضوع برمیگردد.
بازگو کردن بسیاری از مسائل خانوادگی برای دیگران، حکم غیبت را دارد؛
مثلا پرده برداشتن از عیبهای اهلِ خانه برای سایرین. مشکلات معیشتی نیز، از مسائل درون خانوادگی است.
زن و فرزندانی که شیفتۀ محبت مرد خانواده و افزون بر آن، غرق در محبت الهی هستند،
با اندک لقمۀ حلالی که با تلاش مرد به خانه میآید، به زیبایی میسازند.
آنها خداوند را برای داشتن این کانون گرم خانوادگی شکر کرده و از سر محبت مشکلات خود را به بیرون از خانه نکشانده و دست نیاز جز به درگاه بی نیاز بلند نمیکنند.
دقت کنیم که خوبیهای حسد برانگیز همسر و فرزندان و نعماتی که خداوند در این زمینه
به خانواده داده است نیز از مگوهای خانه به حساب میآیند.
بیان این واقعیتها ا گرچه گناه به حساب نمیآید؛ اما از آنجا که ممکن است باعث قیاس و حسرت دیگران شود، در بیشتر مواقع، مطلوب نیست.
اسرار هر خانه و خانوادهای، مربوط به خود آنهاست؛ پس حق نداریم اسرار خانوادگی خود را افشا کرده و در معرض دید همگان قرار دهیم؛ همچنین حق نداریم در اسرار حریم خصوصی دیگران که به دلیل بیمبالاتی افشا شده است، سرک کشیده و اظهار نظر کنیم.
📚برگی از کتاب خانوادهی بهشتی، ص ۷۹
🖤 در حرم بمانید؛ کانال رسمی حرم مطهر امام رضا(ع)
🆔 @razavi_aqr_ir
🍃 #یک_دقیقه_مطالعه
✨قرآن نور است
اگر باور کنیم که دنیا تاریک است، آنوقت اتفاقات خوبی میافتد.
مردم!
کاسبیِ بدون نور، در تاریکی است.
زندگیِ بدون نورِ قرآن و عترت علیه السلام در تاریکی است و جالب این است که اگر جایی تاریک باشد، هرچه در آنجا اسباب و اثاثیه بیشتر باشد، احتمال برخورد با زمین و اطراف هم بیشتر است!
[آنوقت] زندگیهای ما تاریک است؛ ولی داریم در زندگیمان امکانات اضافی میکنیم! قرآن و اهل بیت علیهم السلام نور هستند. منظور از نور در این عالم، این چراغهای ظاهری نیست. اگر منظور از نور، چراغها و دید چشم ما باشد، بعضی از حیوانات،
دید چشمشان از ما انسانها بیشتر است! منظور، این نور ظاهری نیست؛ منظور، نور باطنی است و قرآن، نور است.
📗برگرفته از کتاب مشکاة، نور هدایت (منتخب سخنرانیهای حرم مطهر رضوی با موضوع قرآن)
#گزیده_مراسم_حرم
حجت الاسلام و المسلمین ماندگاری
❤️ در حرم بمانید؛ کانال رسمی حرم مطهر امام رضا(ع)
🆔 @razavi_aqr_ir
🍃 #یک_دقیقه_مطالعه
در این همه سال که موسی بن جعفر علیه السلام در زندانهای مختلف به سر میبرد، امام رضا علیه السلام عهده دار تربیت و متکفل زندگی خواهرش حضرت معصومه سلام الله علیها و دیگر خواهران است.
در نبود پدر، رسالت رهبری و مسولیت رسیدگی به تربیت فرزندان و حل مشکلات خانواده امام محبوس، بر دوش اوست.
حتی رسیدگی به خاندانهای علوی، که امام کاظم علیه السلام سرپرستی یا سرکشی و رسیدگی به آنان را عهده دار بوده، در این دوران سخت و غم آلود، برعهده حضرت رضاست.
مورخین تعداد خانوادههایی را که از طریق امام هفتم موسی بن جعفر علیه السلام اداره میشدند و تحت تکفل ایشان بودند تا پانصد خانواده ذکر کردهاند.
تأثیر تربیتی امام رضا علیه السلام را بر خواهر معصومش فاطمه سلام الله علیها، نمیتوان نادیده گرفت.
بی جهت نیست که این بانوی جوان، در دانش و کمال، در حدیث و فضل، در ایمان و ثبات قدم، در اراده و فداکاری و هجرت، پایگاه و جایگاه بلندی یافته و به مرز «عصمت» رسیده است و دلهای عاشقان عترت را مجذوب خود ساخته است و عالمانی فرزانه و فقیهانی بلند مرتبه، به آستان بوسی او افتخار کرده و میکنند و سلام به او را هر صبح و شام، توفیق الهی برای خود میشمرند.
📙برگرفته از کتاب بانوی کرامت، ص١١
🖤 در حرم بمانید؛ کانال رسمی حرم مطهر امام رضا(ع)
🆔 @razavi_aqr_ir
5.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌼چرایی زیارت
زیارت، حضور عارفانه عاشق در دیار معشوق، دیدار عاشقانه زائر از سرای مزور، اظهار عشق و ارادت محب به محبوب، دل دادن صمیمانه عاشق در کوی دلدار، سر سپردن سرباز فداکار در پیش پای سردار، اعلام وفاداری صادقانه مرید به مراد و ابراز علاقه مطیع به مطاع است.
زیارت، ایستادن در برابر آینه معیار جمال و نشانی کوی کمال است. زیارت سفری مشتاقانه و آگاهانه و عاشقانه بوده که از سرای دل آغاز میشود و از راه دل عبور میکند و سرانجام در منزل دل به مقصد و مقصود می رسد.
📕ندای عشق رضوی/ فصل یکم تحلیل زیارت ص۲۳
#استوری | #یک_دقیقه_مطالعه
🖤 در حرم بمانید؛ کانال رسمی حرم مطهر امام رضا(ع)
🆔 @razavi_aqr_ir
5.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊 #یک_دقیقه_مطالعه
📕داستان پیرمرد سلمانی
هنگامیکه امام رضا(ع) به سمت مرو میآمدند بعد از نیشابور به کاروانسرایی رسیدند و کاروان متوقف شد. بر اساس دستور مأمون، مأموران اجازه ارتباطگیری مردم با امام را نمیدادند تا اینکه پیرمردی عاشق امام رضا(ع) شغل و هنر خود را بهانه کرد تا امام زمان خویش را ببیند.
او به بهانه اصلاح و آرایش سر و صورت امام رضا(ع) خود را به حضرت رساند و توفیق دیدار امام زمانش را به دست آورد و امام رخصت دادند و مشغول کار شد.
پیرمرد سلمانی هنگام آرایش موهای امام، از اشتیاق دیدن آن حضرت صحبت میکرد که یک لحظه فکر کرد: «ای کاش از امام تقاضای اجرت کند» تا این فکر به ذهنش رسید، در همان لحظه امام رضا(ع) با اشاره به سنگی که بهوسیله آن قیچی خود را تیز میکرد آن را تبدیل به طلا کردند.
این پیرمرد بامعرفت به امام عرض کرد: ای امام رئوف، من [پشیمان شدم] اجرت دنیوی نمیخواهم، پیراهنی از شما میخواهم که با آن نماز خواندهاید و عبادت خدا را کردهاید تا کفنم باشد و خداوند بهواسطه آن عذاب و فشار قبر را از من بردارد.
امام رضا(ع) دستور دادند که یکی از لباسهایشان را به سلمانی بدهند، در این لحظه پیرمرد به ذهنش رسید تا درخواست دیگری داشته باشد پس گفت: ای مولا! من از سکرات موت میترسم و بزرگواری کنید و لحظه مرگ در کنار من باشید که امام پذیرفتند.
پیرمرد با خوشحالی لباس و وسایل سلمانی خود را بدون نگاه به سنگ طلا برداشت و خداحافظی کرد. آن حضرت فرمودند: سنگ طلایت را بردار ما آنچه را که دادیم پس نمیگیریم....
📕 همای سعادت، همائی واعظ، ص۱۱۵
🆔 @razavi_aqr_ir
#یک_دقیقه_مطالعه
📚 زمان ارتقای درجهاش رسیده بود. آن روزها داشت آماده میشد دوباره برگردد سوریه.
هم قطارهایش قبلتر رفته بودند دنبال کارهای اداری ترفیع و بیشترشان هم درجۀ جدید روی دوششان نشسته بود. مدام هم به حامد میگفتند:
«بیا برو دنبال درجهات. خودت پی کارت را نگیری، کسی نمیآورد درجه بچسباند روی دوشت!»
حامد اینها را میشنید و لبخند میزد.
گفت:
«درجه دادن و درجه گرفتن بازی دنیاست. اصلش آن است که درجه را خدا به آدم بدهد!
خدا بخواهد میبینی که درجه را توی سوریه از دست خود خودش میگیرم!»
📙برشی از کتاب «شبیه خودش» زندگینامه داستانی شهید «حامد جوانی»
❤️در حرم بمانید؛ کانال رسمی حرم مطهر امام رضا(ع)
🆔 @razavi_aqr_ir
🍃 #یک_دقیقه_مطالعه
مأمون با دادن مقام ولایتعهدى به امام رضا(ع) درصدد فريب مردم، به ويژه علويان بود.
او مىخواست چنين وانمود کند که لطف
بزرگى به خاندان پيامبر(ص) کرده و پس از سالها، حق آنان را بازگردانده است.
امام رضا(ع) با آگاهی کامل از اين نقشەی شوم، در مناسبتهاى مختلف به روشنگرى مىپرداختند و در هر فرصتى، حتى لا به لای گفت و گوهاى خود با مأمون، پرده از روى حقيقت برمىداشتند.
يک بار که مأمون منت گذاشت که امام رضا(ع) را به ولایتعهدی برگزيده است، حضرت قاطعانه به او پاسخ دادند و فرمودند:
«کسىکه به رسول خدا(ص) متمسک باشد و براساس فرمايش پيامبر(ص) جانشین حقیقیِ آن حضرت باشد البته که بايد حقش به او داده شود!»
منظور امام رضا(ع) اين بود که تو از جانب خود چيزى به ما ندادهاى؛ بلکه اگر کارى هم کرده باشى که نکردهاى، فقط به فرمان پيامبر(ص) گردن نهادهاى....
📗بخشی از کتاب
«از چشمه تا دریا»/ غلامرضا حیدری/ ص ۱۰
❤️در حرم بمانید؛ کانال رسمی حرم مطهر امام رضا(ع)
🆔 @razavi_aqr_ir
🍃 #یک_دقیقه_مطالعه
علی بن ابراهیم از پدرش اینطور نقل کرده است:
بعد از شهادت امام هشتم(ع)، به زیارت
خانه خدا مشرّف شدیم؛ آنگاه به محضر امام جواد(ع) رفتیم.
بسیاری از شیعیان نیز در آنجا گرد آمده بودند تا امام(ع) را زیارت کنند. عبدالله بن موسی، عموی
امام جواد(ع) که پیرمرد بزرگواری بود و
در پیشانیاش آثار عبادت دیده میشد، به
آنجا آمد. او به حضرت احترام فراوانی کرد
و وسط پیشانی ایشان را بوسید.
امام نهم(ع) بر جایگاه خویش قرار گرفتند.
مردم به علت خردسال بودن حضرت، با تعجب به یکدیگر نگاه میکردند [و در این فکر بودند که آیا این نوجوان میتواند از عهدۀ مشکلات دینی و
اجتماعی مردم، در جایگاه رهبری و امامت
آنان برآید؟!]
مردی از میان جمع بلند شد و
از عبدالله بن موسی، دربارۀ حکمی پرسش
کرد. عبدالله پاسخ داد: «بعد از قطع دست
راستش، به او حد میزنند.»
امام جواد(ع) با شنیدن این پاسخ ناراحت شدند و به عبد الله بن موسی فرمودند:
«عموجان، از خدا بترس! از خدا بترس! کار خیلی سخت و بزرگی است که در روز قیامت، در برابر
خداوند عزّوجل قرار بگیری و پروردگار بفرماید: چرا بدون اطلاع و آگاهی به مردم فتوا دادی؟
عمویش گفت: «سرورم، آیا پدرت که درود خدا بر او باد، اینگونه پاسخ نداده است؟!»
امام جواد(ع) با اشاره به سؤالی که از پدر
بزرگوارشان شده بود، روشن کردند که این حکم در موضوعی خاص یاد شده است، نه آن موضوع.
عبدالله بن موسی گفت: «راست گفتی سرورم، من استغفار میکنم.»
مردم حاضر، از این گفت و شنود علمی شگفتزده شدند و گفتند: «ای آقای ما،
آیا اجازه میفرمایید مسائل خودمان را از
محضرتان بپرسیم؟!»
امام جواد(ع) فرمودند: «بله.»
آنان مسائل فراوانی پرسیدند و حضرت
بدون درنگ و با اطمینان کامل به همه پاسخ دادند. این گفت و گوی علمی در سن نه سالگی ایشان رخ داد.
📗بخشی از کتاب «مرثیه خورشید» / علی جلائیان/ ص ۹ تا ۱۱
🖤در حرم بمانید؛ کانال رسمی حرم مطهر امام رضا(ع)
🆔 @razavi_aqr_ir
🍃 #یک_دقیقه_مطالعه
👊«پاسخ دندانشکن»
پس از آنکه مأمون، علی بن موسی الرضا(ع) را به اجبار از مدينه به مرو برد، در آغاز زمامدارى و خلافت را به آن حضرت پيشنهاد کرد؛
البته او مىدانست که امام(ع) چنين پيشنهادى را نخواهد پذيرفت. مأمون با طرح پیشنهاد خلافت، در پی آن بود که بيش از پيش، خود را شيفتۀ خاندان رسالت نشان دهد و از اين راه، علويان را بفريبد.
در هر حال، او به امام رضا(ع) چنين گفت:
«اى زادۀ پيامبر خدا، من از برترى و دانش و پارسايى و پرهيزکارى و عبادت تو آگاهم و تو
را براى خلافت شايستهتر از خودم مىبينم.»
امام(ع) در پاسخ فرمودند: «من به بندگى خداى بزرگ افتخار میکنم و با زهدپيشگى در دنيا، اميد نجات از شر دنیا را دارم و با پرهیز از محرمات اميدوارم که به غنائم [اخروى] دست يابم و با فروتنى در دنيا به سرفرازى نزد خدا اميد دارم.»
مأمون صريحتر از قبل، پيشنهاد خود را مطرح کرد و گفت:
«من صلاح مىبينم که خودم را از خلافت برکنار کنم و آن را به تو بسپارم و با تو بيعت کنم.»
حضرت(ع) پاسخ دندانشکنى دادند و فرمودند:
«اگر اين خلافت از آن توست، روا نيست جامهاى را که خدا بر تو پوشانده است، درآورى و بر ديگرى بپوشانى و اگر از آن تو نيست، روا نيست چيزى را که از آن تو نيست، به من واگذارى.»
امام رضا(ع) با اين پاسخ، توطئۀ مأمون را درهم شکستند و فريب ِ کارى او را عيان ساختند.
📗بخشی از کتاب «از چشمه تا دریا»/ غلامرضا حیدری/ ص ۱۱ و ۱۲
❤️در حرم بمانید؛ کانال رسمی حرم مطهر امام رضا(ع)
🆔 @razavi_aqr_ir
🕊 #یک_دقیقه_مطالعه
«دیدار در عرفات»
📖سال 1366 که به مکه مشرف شدم، عضو کاروانی بودم که قرار بود شهید بابایی هم با کاروان اعزام شود؛ ولی ایشان نیامدند و شنیدم که به همسرشان گفته بودند:«بودن من در جبهه ثوابش از حج بیشتر است.»
🍀در صحرای عرفات وقتی روحانی کاروان مشغول خواندن دعای روز عرفه بود و حجاج می گریستند، من یک لحظه نگاهم به گوشه سمت راست چادر محل استقرارمان افتاد.
🍀ناگهان شهید بابایی را دیدم که با لباس احرام در حال گریستن است.از خود پرسیدم که ایشان کی تشریف آورده اند؟! کی مُحرم شده اند و خودشان را به عرفات رسانده اند. در این فکر بودم که نکند اشتباه کرده باشم. خواستم مطمئن شوم.
🍀دوباره نگاهم را به همان گوشه چادر انداختم تا ایشان را ببینم؛ ولی این بار جای او را خالی دیدم. این موضوع را به هیچ کس نگفتم؛ چون می پنداشتم اشتباه کرده ام.
🍀وقتی مناسک در عرفات و منا تمام شد و به مکه برگشتیم، از شهادت تیمسار بابایی باخبر شدم. در روز سوم شهادت ایشان، در کاروان ما مجلس بزرگداشتی برپا شد و در آنجا از زبان روحانی کاروان شنیدم که غیر از تیمسار دادپی هم بابایی را در مکه دیده بود.
🍀همه دریافتیم که رُتبه و مقام شهید بابایی باعث شده بود تا خداوند فرشته ای را به شکل آن شهید مأمور کند تا به نیابت از او مناسک حج را به جا آورد.
📚برشی از کتاب «پرواز تا بینهایت»/ زندگینامه شهید عباس بابایی/ خاطره سرهنگ عبدالمجید طیب
❤️در حرم بمانید؛ کانال رسمی حرم مطهر امام رضا(ع)
🆔 @razavi_aqr_ir