eitaa logo
راز دل با شهدا 🇮🇷
7.7هزار دنبال‌کننده
20هزار عکس
8.7هزار ویدیو
15 فایل
پیامبراکرم(ص): هر عمل نیکی، عملی نیکوتر از خود دارد مگر شهادت در راه خدا، که عملی نیکوتر از آن وجود ندارد تعرفه تبلیغات ارزان 👇 https://eitaa.com/joinchat/2912289073C486e9b0c39
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🕊 🍂مرا از من،در این دنیا بگیرید از این شبهای بی فردا بگیرید... 🍂من از بیهوده ماندن می هراسم شهیدان دستهایم را بگیرید... 🍃 و‌‌ با ذکر 🍃 أللَّھُمَ‌صَلِّ‌؏َلی‌مُحَمَّد‌وَآلِ‌مُحَمَّدوَ؏َـجِّلْ‌فَرَجھُمَ ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
هدایت شده از ⛔️ خبر سِری|khabar_seri
🟣 با تاییدیه های سازمان غذا و دارو؛ سیب سلامت وزارت بهداشت تاییدهGmp 🌸 جدیدترین روش ترک اعتیاد با ایجاد بی میلی شدید نسبت به مواد مخدر و سیگار در ابتدای شروع دوره درمان 🌸 برای همیشه بدون درد و خماری ترک کنید راه ارتباط با مشاور لینک کانال👇 https://eitaa.com/joinchat/639631996Cb9224a3e9e
2.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مسئولین جمهوری اسلامی باید اینجوری باشن، مثل شهید، مثل شهید لاجوردی ... امام صادق (ع): هیچ مردی نیست که تکبر بورزد یا خود را بزرگ بشمارد مگر بخاطر ذلتی که در نفس خود می یابد. ‌ | ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
6.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💌 کــلام‌شهـــید جوری روی خودتون کار کنید که اگه یه گناه کردید گریتون بگیره ... شهید جهاد مغنیه❣🍃 | ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
6.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من را دوست دارم ولی نه آنقدر که آلوده‌‌اش شوم... 📆 سالگرد شهید همت 🕊شادی ارواح طیبه شهداء صلوات🕊 | ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
| 📖 ″برشی از خاطرات″ | شهید محمدرضا عقیقی ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
5.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥روایت جالب حاج حسین یکتا 🔹از شهید ابراهیم همت 🌷امروز ۱۷اسفند سالروز شهادت سرلشکر شهید حاج محمد ابراهیم همت، فرمانده لشکر ۲۷محمد رسول‌الله است. برای روح پاکش صلوات و فاتحه‌ای نثار کنیم 🔹بخشی از وصیت نامه شهید ‎همت؛ «پدر و مادر؛ من زندگی را دوست‌ دارم، ولی نه آنقدر که آلوده‌‌اش شوم و خویشتن را گم و فراموش کنم. علی‌وار زیستن و علی‌وار شهید شدن، حسین‌وار زیستن و حسین‌وار شهید شدن را دوست می‌دارم.» | ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
تا سایز 60 رسید😍👆 مارک و کیفیت قیمت کار بالا موجوده فقططططط ۱۲۰ت😳 هر ماه قرعه کشی سکه طلا داریم ❤️☺️ موجودیا محدوده بدووووو تا تموم نشده😱👇 https://eitaa.com/joinchat/401801649Ce0b72ce6c8 عضو شو با هر خرید اشانتیون هم داریم ✅
هدایت شده از ⛔️ خبر سِری|khabar_seri
به ۱۰۰ نفر خانم در هر شهر جهت بندی لباس نیازمندیم 📣 با درآمد و مزایای عالی 😍 روزانه ۵۰۰ هزار تومن هفتگی ۳۵۰۰ هزار تومان ماهانه ۱۴ میلیون تومان https://eitaa.com/joinchat/401801649Ce0b72ce6c8 عضو شید فرم ثبت نام را دریافت کنید
6.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من را دوست دارم ولی نه آنقدر که آلوده‌‌اش شوم... 🕊شادی ارواح طیبه شهداء صلوات🕊 ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
شهرام درِ خانه را به رویم باز کرد صدا زدم: زینب، زینب مامان برگشتی؟ وقتی وارد خانه شدم، صورت نگران مادرم را که دیدم فهمیدم زینب برنگشته است. مادرم زیر لب آیت الکرسی می‌خواند و نمی‌توانست حرف بزند صدای قلبم را می‌شنیدم میخواستم زیرگریه بزنم از مادر و بچه ها خجالت کشیدم. شهلا برای من یک لیوان آب آورد گلویم بسته شده بود که هیچ، نفسم بالا پایین نمی‌شد. شهلا گفت مامان بریم خونه دارابی از آنجا به خونه چندتا از دوستای زینب زنگ میزنم شاید اونا ازش خبر داشته باشن. آن زمان ما تلفن نداشتیم و برای تماس های ضروری و خانه همسایه می‌رفتیم. به شهلا گفتم: این چه حرفیه، مگه میشه زینب بی خبر خونه دوستاش رفته باشه، زینب هیچ وقت این کار رو نمیکنه. با اینکه این حرف را زدم ولی بلند شدم و پشت سر شهلا به خانه‌دارابی رفتم. سفره هفت سین وسط اتاق پذیرایی خانه پهن بود و خانواده دارابی دور هم تلویزیون نگاه می کردند و صدای خنده آنها بلند بود با شرمندگی وارد شدیم. شهلا ماجرای برنگشتن زینب را برای خانم دارابی گفت خانم دارابی ناراحت شد و گفت توکل به خدا و انشالله که چیزی نیست و همین دور و بره و با این حرف به من قوت قلب داد. او گفت راحت هر جا که میخواین زنگ بزنید تا خبری از زینب بگیرید شهلا روی یک کاغذ شماره تلفن‌ها را نوشته بود اولین دومین و سومین تلفن را زد اما هیچ کس از زینب خبر نداشت. خجالت می کشیدم که بگویم زینب گم شده است. دوستانش چه فکر می کردند؟ نگاه من به لب های شهلا بود و منتظر بودم حرفی بزند که معلوم کند زینب کجاست. اما برعکس نه تنها خبری از زینب نگرفتیم که دستی دستی به همه خبر گم شدن دخترم را دادیم. خانم دارابی با سینی چای و شیرینی آمد به من اصرار می‌کرد که چیزی بخورم. بیماری آسم داشتم، تا فشار روحی و جسمی به من می آمد رنگ و رویم می پرید و دهانم خشک می شد. ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا