eitaa logo
راز دل با شهدا 🇮🇷
7.6هزار دنبال‌کننده
20هزار عکس
8.7هزار ویدیو
15 فایل
پیامبراکرم(ص): هر عمل نیکی، عملی نیکوتر از خود دارد مگر شهادت در راه خدا، که عملی نیکوتر از آن وجود ندارد تعرفه تبلیغات ارزان 👇 https://eitaa.com/joinchat/2912289073C486e9b0c39
مشاهده در ایتا
دانلود
سر دو راهی گناه و ثواب... به حب شهادت فکر کن... به نگاه امام زمانت فکر کن... ببین میتونی از گناه بگذری...؟! از گناه که گذشتی از جونت هم میگذری... شهید محمودرضا بیضایی ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
"حتی پیش از خوردن غذا وضو میگرفت" دستهایش شیمیایی شده بود و زخمهای ناجوری داشت که باید همیشه آنها را چرب میکرد. موقع نماز میرفت تلاش میکرد، تا این چربیها را بشوید و وضو بسازد میگفت : نمیتوانم بیوضو باشم. حتی پیش از خوردن غذا وضو میگرفت در محل کارش، میزش را بطرف قبله گذاشت و از دیگران هم خواست که میز خود را به طرف قبله بگردانند. او با اینکار نشان میداد که ما باید حتی نشستن خودمان را هم جهتدار کنیم ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
~🕊 🍁به قمر فاطمیون شهرت داشت یکی از شروط عقدش این بود که مدافع حرم باقی بماند.. 🌿کلام شهید: من حاضرم مثل علی‌اکبرِ امام‌حسین(ع) اربا اربا بشم ولی ناموس شیعه حفظ بشه 🍁آخرش هم این شهید در حالِ خنثی کردن بمب بود که منفجر شد و بدنش تیکه تیکه شد! :) ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
📖 ″برشی از خاطرات″ | شهید حبیب‌الله افتخاریان ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
🌷🕊 خواب دیدم برای شادی روح شهدا مجلس گرفته‌اند. همه جا پر از عطر و گلاب بود.🌹 محمدرضا همراه چند نفر در یکی از اتاق‌ها بود. همه خوشحال بودند.😊 پرسیدم: «اینها دوستاتن؟» گفت: «آره!» اسم تک تک آنها را گفت. فهمیدم همه شهید شده‌اند.🥀 گفت: «بیا! همه جا رو نشونت بدم.» با هم راه افتادیم. دور تا دور اتاق‌ها را رحل قرآن گذاشته بودند. روی هر یک از رحل‌ها، یک قرآن باز بود. گفتم: «چرا قرآن‌ها باز هستند؟» گفت: «صدای قرائت قرآن رو نمی‌شنوی؟» چند لحظه‌ای گوش کردم و گفتم: «آره! می‌شنوم! عجب صوت قشنگیه!» 😍 گفت: «اینجا جشن ماست. آرامش مملکت‌مون هم از اینجاست.» نگاهش کردم. یک لحظه اخم‌هایش رفت توی هم و گفت: «بعضی‌ها احترام ما رو نگه نمی‌دارن!» گفتم: «چرا؟» گفت: «حجاب‌شون رو حفظ نمی‌کنن!»😔 (به نقل از بستگان شهید) ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
📜 فرازی از سردار شهید رضا عباس زاده ✨ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون مپندارید که شهیدان راه خدا مرده اند بلکه زنده به حیات ابدی شدند و در نزد خدا روزی می‌خورند. 🔸به فرمان امامم اسلحه بر دوش گرفته و با کفر و صدامیان می‌جنگم تا به جهانیان نشان دهم که که فرزند اسلام از جنگ نمی‌هراسد می‌جنگم تا بفهمانم آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند. 🔺می‌جنگم تا به ندای هل من ناصر ینصرنی حسین زمان خمینی پاسخ گفته و بنیان حکومت کفر پیشگان را براندازم. 🔸می‌جنگیم تا به پیروی از حسین بن علی علیه السلام بگویم اگر بناست با مردن و کشته شدنم درخت اسلام بارور و آبیاری شود پس ای خمپاره‌ها ای گلوله‌ها سینه‌ام را شکافته و بدنم را تکه تکه کنید که چه شیرین است چنین مرگی مرگی که در راه حق باشد. 🌹چه گواراست شربت شهادتی که در راه اسلام باشد ولی ای جهانخواران این را بدانید که من اگر بمیرم صدها چو من زنده شوند. 🔺آری هر قطره قطره خون ما باعث مستحکم شدن اسلام و سرنگونی شماست دیگر روزگار چپاول گذشته دیگر تمام ملت‌ها روش مبارزه را فهمیدند. 🔸دیگر جهانیان می‌دانند مکتب می‌تواند به این همه سلاح‌ها که برای نابودیش تاخته‌اند مقابله کند. 🌹سالروز شهادت الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَـــ‌الْفَـــرَج ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
🔘 ما هر جا برویم با هم هستیم و برای همیشه کنار هم ماندند دو برادر شهید مهدی و جابر مهدوی طبق روایت مادر شهید... 🌙روز اول بود او و برادرش جابر سحری خوردند و راهی کرمان شدند تا سَرِ کلاس درس حاضر شوند. 🔸چند ماه بیشتر به اخذ مدرک دیپلمش نمانده بود به محض اینکه اعلام شد دشمن فاو را گرفته هر کس می تواند به جبهه بیاید آنها از مدرسه خارج شدند تا به جبهه اعزام شوند. ‼️برای اینکه روزه شان باطل نشود قبل از ظهر به خانوک آمدند من که از دیدن آنها خیلی تعجب کرده بودم گفتم شما اینجا چه می کنید مگر درس نداشتید؟ 🔸مهدی گفت قرار است به جبهه برویم آمدیم تا هم روزه مان باطل نشود و هم یکبار دیگر شما را ببینیم و خداحافظی کنیم. 🔅بلند شدم تا برایشان آینه و قرآن بگیرم گفتند می خواهیم برای خداحافظی نزد بی بی زهرا مشهور به چریک پیر برویم او برایمان آینه و قرآن می گیرد مرا بوسیدند خداحافظی کردند و رفتند. 🔸من آنها را که هر چند قدم یکبار به پشت سرشان نگاه می کردند و به من لبخند می زدند و برایم دست تکان می دادند با نگاه بدرقه کردم. ⚠️آنها بعد از نماز ظهر به کرمان رفتند موقع اعزام قصد داشتند تنها یکی از آنها را به جبهه بفرستند آنها قبول نکردند و گفتند ما هر جا که برویم با هم هستیم اگر قرار است اسیر شویم از هم جدا نخواهیم شد و اگر قسمتمان شهادت است در کنار هم خواهیم بود. 🔸به این ترتیب آنها با هم برای آخرین بار عازم جبهه شدند و برای همیشه کنار هم ماندند. @┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
ی " عشق بازی امواج " 🔷 «شهید امیر طلایی» سال ۱۳۳۹ در همدان به دنیا آمد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، کارهای بزرگی چون مسئولیت واحد اطلاعات و تحقیقات کمیته‌ی انقلاب اسلامی، ریاست هیأت تکواندوی همدان، مسئولیت پذیرش سپاه پاسداران در منطقه‌ی کردستان، مسئولیت دایره‌ی سیاسی استانداری، مسئولیت دسته‌ی غواصی گردان جعفر طیار (علیه‌السلام) و تشکیل واحد مقاومت بسیج در گل‌تپه را عهده‌دار بود. 🦋این شهید بزرگوار در تاریخ سوم دی‌ماه سال ۱۳۶۵ ،در عملیات «کربلای ۴»، به درجه‌ی رفیع رسید. ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
23.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 اگر از گناه ، هست که باشی و اگر آشنایی، درهای بهشت میشوی و اگر با تقوا پیشه کنی دلها می شوی ... . ⚜۲۲ اسفند روز شهید گرامیباد 🌷🌷🌷 🎥 : زیبای اجرای حاج صادق و استاد در خطه ی لاله خیز ... . ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
▪️ سر سفره های افطارتون مارو هم دعا کنید... . 💢 افطاری فرماندهان _📆 سال ۱۳۶۲ محسن رضایی ، آقا سیدعلی خامنه ای،شهید حاج قاسم سلیمانی،شهید مهدی باکری... . ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
یک‌بار هم نشد حرمت موی سفید ما را بشکند یا بی‌سوادی ما را به رخمان بکشد. هر وقت وارد اتاق می‌شدم، نیم‌خیز هم که شده از جا بلند می‌شد. اگر بیست بار هم می‌رفتم و می‌آمدم، بلند می‌شد. می‌گفتم: علی‌جان! مگه غریبه هستم؟! چرا به خودت زحمت می‌دی؟! می‌‌گفت «احترام به والدین، دستور خداست.» یک روز که خانه نبودم، از جبهه آمده بود. دیده بود یک مشت لباس نشُسته گوشه‌ حیاطه، همه را شُسته بود و انداخته بود روی بند. وقتی رسیدم، بهش گفتم: الهی بمیرم برات مادر، تو با یک دست، چطوری این‌همه لباس را شستی؟! گفت «اگه دو دست هم نداشتم، بازهم وجدانم قبول نمی‌کرد من اینجا باشم و شما زحمت شستن لباس‌ها را بکشی» ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا