eitaa logo
راز دل با شهدا 🇮🇷
7.7هزار دنبال‌کننده
20هزار عکس
8.7هزار ویدیو
15 فایل
پیامبراکرم(ص): هر عمل نیکی، عملی نیکوتر از خود دارد مگر شهادت در راه خدا، که عملی نیکوتر از آن وجود ندارد تعرفه تبلیغات ارزان 👇 https://eitaa.com/joinchat/2912289073C486e9b0c39
مشاهده در ایتا
دانلود
هرگاه در نماز عجله کردی خواستی زودتر به پایان برسانی به یاد بیاور همه ی آنچه که می خواهی بعد از نماز بروی به آن برسی ؛ و همه ی آنچه که می ترسی در این مدت از دست بدهی به دست همان کسی است که در مقابلش ایستاده ای برای حرف زدن با خدا بیشتر وقت بزار ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
2.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| 🎙 یک جمله ۲۵ ثانیه ای آرامش بخش از طرف 🎙 ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
هر هفته به دادگاه انقلاب و سپاه پاسداران و آگاهی سر میزدم. پرونده شهادت زینب در دادگاه انقلاب شاهین شهر بود. من از آنها خواستم که قاتل دختر بی گناهم را دستگیر و قصاص کنند. آیه بِاَیِ ذَنْبِ قٌتِلَتْ ذکر شب و روز من شده بود میخواستم از قاتل زینب بپرسم دختر من به چه گناهی کشته شد؟ هر روز به جاهایی می رفتم که تا آن زمان ندیده بودم ساعت ها انتظار میکشیدم که مسئولان را ببینم یک روز مسئول بنیاد شهید شاهین شهر به خانه ما آمده بود بعد از دلجویی و تعارفات همیشگی به من گفت خانم کمایی شما چیه احتیاج دارید؟ هر درخواستی دارید بفرمایید. من گفتم تنها درخواست من دستگیری قاتل زینب من از شما چیزی نمیخوام یه خواسته دیگه هم دارم لطف کنید هر شبِ جمعه تو خونه ما دعای کمیل برگزار کنید مراسم مذهبی رو توی خونه من بزارید. مسئول بنیاد شهید سرش را زیر انداخت و گفت شما به جای این که از من پول و امکانات بخواهید دنبال برگزاری دعای کمیل هستید؟ به مسئول بنیاد شهید گفتم دختر من ۱۴ سال بیشتر نداشت او حقوق‌بگیر نبود که حالا من به جایش پول بگیرم و ثمره آن را بخورم دلم میخواد برای شادی روحش و زنده نگه داشتن اسمش مرتب براش مراسم برگزار کنم. از اطلاعات سپاه چند نفر به خانه ما آمدند و وسایل زینب را زیر و رو کردند تمام دست نوشته ها و دفترهای زینب را جمع کردند و برای بررسی بردند. زینب چند دفتر داشت که مرتب در آنها مطلب می نوشت. خیلی اهل دل بود و علاقه زیادی هم به نوشتن داشت. خاطرات و خواب ها حتی برنامه‌های خود سازی اش را می‌نوشت. بعضی وقتها که کارش زیاد بود از شهلا خواهش می کرد که بعضی مطالب را یادداشت کند. روی بعضی از دفتر هایش نوشته بود هر کس بدون اجازه دَرِ چیزی را باز کند گویی در جهنم را باز کرده. من هیچ وقت بدون اجازه سراغ کشو و کمد هایش نمیرفتم. بعضی حرف‌ها را که خودش می‌خواست به من می‌گفت اما رازهایی هم در دلش داشت. با شهلا سراغ کمدش رفتیم تا بلکه سرنخی پیدا کنیم اولین چیزی که دیدم تربت شهدا و میوه‌های درخت کاج گلزار شهدا بود من از درخت بالای سر مزار زینب یک میوه آوردم آن را کنار بقیه گذاشتم. تربت شهدا بوی خوشی داشت. شهلا گفت مامان نگاه کن زینب روی بیشتر دفتر هاش نوشته او می‌بیند. بعضی جاها هم نوشته بود: خانه خودم را ساختم این جا جای من نیست باید بروم باید بروم ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
سلام دوستان👋 زهره اصغری هستم پسرم تا چند سال قبل خیلی اهل عبادت بود ولی بعد از اینکه با چند نفر نا اهل رفیق شد کلا اخلاقش عوض شد. دیگه نه نماز میخوند نه روزه میگرفت. افتاد دنبال رفیق و عرق و سیگار و...😭😭 تا اینکه یکی از دوستان طرح باقیات الصالحات موسسه فرهنگی سفینة النجاة رو بهم معرفی کرد و از وقتی عضو طرح شدم به وضوح تغییر رو در پسرم مشاهده کردم. الحمد لله الان روزه میگیره و داره روز به روز بهتر میشه. خواستم این طرح رو به شما هم معرفی کنم. توصیه میکنم حتما عضو کانال زیر بشید و توضیحات طرح رو گوش کنید مطمئنم تا آخر عمرتون دعام میکنید👇 https://eitaa.com/joinchat/3325166173Cf4bed3c4a6
هدایت شده از ⛔️ خبر سِری|khabar_seri
🎁 هدیه 500.000 تومانی ویژه نوروز 1403🎁 👈 از طرف موسسه فرهنگی سفینة النجاة 💚 لطفا جهت ثبت نام 20 هدیه 500.000 تومانی ویژه عید نوروز کلمه نوروز را لمس کنید 😍👇 🌺 🌺 🌺 🌺🌺 🌺🌺 🌺 🌺 🌺🌺 🌺 🌺🌺🌺🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺
📷 دو شهید در یک قاب ● () ● () ● ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
روایتی کوتاه از زندگی سراسر عشق و معرفت 🌷شهید مدافع حرم رضا حاجی زاده🌷 روایتی که از زبان همسر مقاوم و صبورش گفته شد و بر جان و دلمون نشست... . ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
عباس بین در و دیوار سوخت”❤️‍🔥 سردار اباذری از نحوه شهادت مدافع حرم شهید عباس دانشگر 🔰سردار اباذری راز را فاش کرد، راز شهادت عباس را… آخر میگویند تنها اباذری جسم پاره پاره عباس را دید. 🗂 اباذری می‌گفت بچه ها رو قبل رفتن جمع کردم تو اتاقم گفتم 10نفرید مطمئن باشید که 2تا3نفرتون یا شهید میشن یا مجروح… گذشت… گفت از این جمع همشون هم قسم شده بودن که عباس رو عملیات ها نبرن و کلا مواظبش باشن این آخرین بار هم خطی که اینا بودن کلا 8 یا 9 نَفَر از بچه های دانشگاه امام حسین بودن که عباس خبردار میشه بچه ها وضعیتشون خوب نیست. عباس و یه نَفَر دیگه با ماشین میرن جلو، یه جایی کنار دیوار پارک میکنه. وقتی خواستن بیان پایین، با موشک ضد تانک ماشین رو میزنن، تا پیاده بشه “بین در و دیوار” نارنجک منفجر میشه و میسوزه. حاجی گریه میکرد ،شونه هاش می‌لرزید… حاجی گفت من جنازشو دیدم نه پهلو مونده بود…نه صورت… نه چشم…عباس خوش سیما بود،… سیمای قشنگشم گذاشت و رفت .. آره حقش بود مثل زهرا (سلام‌الله) شهید بشه ،تو آتیش ،بین در و دیوار با پهلو و صورت زخمی💔 🌸صلواتی بفرستیم به نیابت این شهید عزیز، هدیه محضر حضرت فاطمه سلام الله علیها به امید شفاعتشون الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فرَجَهُمْ ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
وقتی پدر شهید خاطره‌ای از سفر پدرش با پای پیاده از کرمان به کربلا را تعریف میکرد. ناگهان حاج قاسم با حالت تعجب از پدر شهید پرسید: مگر شما اهل کرمان هستید؟ پدر شهید پاسخ دادند: بله، اصلیت ما کرمان است و ما چند‌سالی است به اینجا امد‌ه‌ایم حاج قاسم با حالت تعجب رو به فرمانده یگان محل کار رضا کرد و گفت: چرا به من نگفته بودید که رضا همشهری ماست؟ فرمانده یگان پاسخ داد: حاج‌آقا! رضا خودش خواسته بود که این موضوع هیچ جاء مطرح نشده و مخصوصا به حضرتعالی گفته نشود. ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
🕊 🌷 از گناه دوری کنید که نمی‌توانیم جوابگوی آن باشیم، هر موقع زمینه گناه برایتان فراهم شد، پس به یاد دوزخ بیفتید...ببینید که آیا تاب و توان عذاب آنرا دارید؟! ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‎‌
‌ هم دانشگاه می رفت هم کار می‌کرد توی يک شرکت تأسيساتی،اوايل کارش بود که گفت برای مأموريت بايد برم خرم آباد...خبر آوردند دست گير شده،با دو نفر ديگر اعلاميه پخش مي‌کردند. آن دوتا زن و بچه داشتند. احمد همه چيز را گردن گرفته بود تا آن ها را خلاص کند. جاویدالاثرحاج 🕊🌹 ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‎‌
| 📖 ″برشی از خاطرات″ | شهید رضا کارگربرزی ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا