eitaa logo
راز دل با شهدا 🇮🇷
9.3هزار دنبال‌کننده
15.4هزار عکس
6.3هزار ویدیو
13 فایل
پیامبراکرم(ص): هر عمل نیکی، عملی نیکوتر از خود دارد مگر شهادت در راه خدا، که عملی نیکوتر از آن وجود ندارد تبلیغات 👇 https://eitaa.com/joinchat/2912289073C486e9b0c39
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱 وقتی شما از این و آن طعنه می خورید ولاجرم به گوشه اتاق پناه می برید و با عکس های ما سخن می گویید و اشک می ریزید، به خدا قسم این جا کربلا می شود و برای هر یک از غم های دلتان این جا تمام شهیدان زار می زنند». ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا @darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی @shohada_sharmandeeim|🍀شهدا شرمنده ایم
🌱مداح دلسوخته اهل بیت که روز تولد و شهادتش یکی شد و در روز تولدش بهترین کادو تولد که شهادت است نصیبش شد تولد ۴۵/۱۰/۱۱❤️ شهادت ۷۵/۱۰/۱۱💔 زمینی و شدن و بهتر از آن آسمانی شدنت مبارک سید جان شهید ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا @darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی @shohada_sharmandeeim|🍀شهدا شرمنده ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فقط شادی با... ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا @darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی @shohada_sharmandeeim|🍀شهدا شرمنده ایم
تحمل نکن! هركاري كه مي كنيد آنرا بطور كامل انجام دهيد. فرض كنيد پياده روي را دوست داريد، ولي ناگهان حس مي كنيد كه ديگر كشش و ميلي به آن نداريد. بلافاصله بنشينيد. حتي يك قدم هم عليه خواست قبليتان برنداريد. هيچ چيز را به خود تحميل نكنيد. اگر دلتان  مي خواهد حرف بزنيد اگر دوست داريد ساكت باشيد. فقط حس تان را دنبال كنيد. به هيچ وجه حتي يك لحظه چيزي را به خودتان تحميل نكنيد؛ زيرا وقتي چيزي را تحميل كنيد، به دو قسمت تقسيم مي شويد و اين سرآغاز مشكل است كل بشريت دوگانه شده ، ‌زيرا به ما آموخته اند كه تحمل كنيم. آن قسمت از وجودتان كه دوست دارد بخندد، از آن قسمت ديگر كه اجازه نمي دهد بخنديد،‌ جدا مي شود و آنگاه شما تقسيم مي شويد. تضاد در درونتان بوجود مي آيد. اين تضاد و اصطكاك مي تواند به شكافي بزرگ و بزرگتر تبديل شود و آنگاه مشكل، ايجاد پلي روي اين شكاف مي شود. در آيين ذن، مَثل زيبايي وجود دارد كه مي گويد:‌ « وقتي نشسته اي، فقط بنشين. وقتي راه مي روي، فقط راه برو و مهم تر از همه هرگز دو دل نباش. »       اوشو ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا @darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی @shohada_sharmandeeim|🍀شهدا شرمنده ایم
🔹با سید رفته بودیم حمام عمومی. سید انگشترهای دستش را در آورد و کنار حوض گذاشت. آب را پاشیدم سمت حوض. رنگ از چهرهٔ سید پرید. او به دنبال انگشترش می گشت. انگشترش را آب برده بود داخل چاه. دیگه کاری نمی شد کرد. به شوخی به سید گفتم: تو نباید به مال دنیا دلبسته باشی. 🔸گفت: «راست میگی ولی این هدیهٔ همسرم بود؛ خانمی که ذریهٔ حضرت‌زهرا (س) است. اگر بفهمد همین اوایل زندگی هدیه اش را گم کردم بد می شود.» روز بعد به همراه سید راهی مازندران شدیم در حالی که ناراحتی در چهره اش موج می زد. 🔹دو روز مرخصی ما تمام شد. سوار بر خودروی سپاه راهی تهران شدیم. ناخودآگاه نگاهم به دست سید افتاد. خواب از چشمانم پرید. دستش را در دستانم گرفتم. با تعجب گفتم: «سید این همون انگشتره!!» خیلی آهسته گفت آروم باش. انگشتر خود خودش بود. من دیده بودم که سید یه بار به زمین خورد و گوشه نگین این انگشتر پرید. خودم دیدم که همان انگشتر به داخل فاضلاب حمام افتاد. حالا همان انگشتر در دست سید بود. 🔸با تعجب گفتم تو رو خدا بگو چی شده؟ اما سید حرفی نمی زد و بحث را عوض می کرد. اما این موضوعی نبود که به سادگی بشود از کنارش گذشت. سید را حق مادرش قسم دادم. گفت چیزی را که می گویم تا زنده ام جایی نقل نکن و حتی اگه تونستی بعد از من هم به کسی نگو چون تو را به خرافه گویی متهم می کنند. 🔹سید گفت: «من آن شب به خانه رفتم. مراقب بودم همسرم دستم را نبیند. قبل از خواب به مادرم متوسل شدم. گفتم مادر جان بیا و آبروی من را بخر. بعدش طبق معمول سوره واقعه را خواندم و خوابیدم. 🔸نیمه شب بود که برای نمازشب بیدار شدم. مفاتیح من بالای سرم بود. مسواک و انگشترم روی مفاتیح بود. رفتم وضو گرفتم و آماده نماز شب شدم. رفتم سمت مفاتیح تا انگشترم را دستم کنم . یکباره با تعجب دیدم دو تا انگشتر روی مفاتیح هست. با تعجب دیدم همان انگشتری که در حمام دانشکده تهران گم شده بود روی مفاتیح قرار داشت. با همان نگینی که گوشه اش پریده بود، نمی دانی چه حالی داشتم.» 🌷 ●ولادت : ۱۳۴۵/۱۰/۱۱ ساری ●شهادت : ۱۳۷۵/۱۰/۱۱ عوارض ناشی از شیمیایی ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا @darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی @shohada_sharmandeeim|🍀شهدا شرمنده ایم
20.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 خاطره‌ای عجیب از غواص زخمی که برای لو نرفتن عملیات دهانش را پر از گِل کرد. 🌺غواص شهید سعید حمیدی اصل خاطره‌گو: سید باقر احمدی ثنا ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا @darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی @shohada_sharmandeeim|🍀شهدا شرمنده ایم
🔴 اکران هیجان‌انگیزترین فیلم کمدی ۱۴۰۳ شروع شد/ «آریاشهر دو نفر» را با خیالی آسوده با خانواده تماشا کنید 🔺فیلم سینمایی «آریاشهر دو نفر» با لحظاتی پر از خنده و کمدی در سینماهای سراسر کشور یک کمدی فوق جذاب با بازی مهران احمدی و محسن کیایی بدون هیچ شوخی مبتذلی خرید و رزرو بلیط از سایت👇👇 https://cinematicket.org/movie/detail/7231
هدایت شده از ⛔️ خبر سِری|khabar_seri
😱امر به معروف کردم....بهم گفت با ماشین زیرت میکنم!!! 💪حتما تا آخرش ببینید که چه قشنگ سرش میکنه.... بزن روی لینک زیر فیلمو ببین👇 https://eitaa.com/joinchat/3435003923C863f1fbcfc
خاطره ای از شهید"علی محمد اربابی"؛سرو قامتی غرق در عبادت 📌شهید کاظمی تعریف می کرد:بعد از عملیات والفجر ۴ از دیدگاه سنندج قصد حرکت به کرمانشاه و نهایتاً تهران را داشتیم. ساعت سه بامداد می خواستیم حرکت کنیم. موقع سوار شدن متوجه شدیم شهید اربابی در جمع ما نیست. 🔸متحیر شدم که کجا رفته است؟ کمی منتظر ماندم. نیامد. به دنبالش گشتم؛ از بقیه همراهان سراغش را گرفتم. کسی اربابی را ندیده بود. با خود گفتم: نصفه شبی مگر چه کار مهمی داشته که دنبالش رفته است. 🔹کنار دیدگاه چند درخت سرو بود، دیدم سرو قامتی پشت یکی از درختان ایستاده و غرق در عبادت و مشغول خواندن نماز شب است. صدای العفو، العفو های دلنشین اش چنان مجذوبم کرد که مدتی بی حرکت ایستاده تماشایش کردم. ▪️زیبا تر از گل، خوش اندام تر از سرو خوش لهجه تر از بلبل و فاخته زمزمه های عاشقانمه اش گوش هر رونده ای را نوازش می داد. یکی درخت گل اندر میان خانه ماست که سروهای چمن پیش قامتش پستند ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا @darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی @shohada_sharmandeeim|🍀شهدا شرمنده ایم
چشم به راه؛ خاطره ای از شهید دلاور "هراچ طوروسیان" 📌«هراچ» بچه آخر خانواده بود. دو خواهر و یك برادر داشت. وی علاقه بسیار زیادی به خواهرانش داشت. دوست داشت با همه معاشرت نماید. به همه كمك می‌كرد. 🔸او می‌گفت: مادر، اصلاً نگران من نباش و راجع به من فكر نكن. وی همیشه سرود «شهیدان زنده اند» را زمزمه می‌كرد. روز نامزدی برادرش بود و تمام مدت، من منتظر بازگشت «هراچ» بودم. 🔹خواستم بروم برایش پیراهن بگیرم. منصرف شدم، فكر كردم خوب، پیراهن برادرش را خواهد پوشید. «هراچ» دوست نداشت زیاد لباس بخرد. تمام مدت منتظر و چشم به راه او بودم. «هراچ» نیامد. ▪️دل شوره و حالت عجیبی داشتم. فكر می‌كردم كه از خستگی زیاد است. هنگام جشن، زمانی كه به عروس هدیه می‌دادم، لرزش تمام وجودم را فرا گرفت. ▫️حتی نمی‌توانستم گردنبند عروس را به گردنش بیاویزم. در همان حالی كه من داشتم به عروسم هدیه می‌دادم، «هراچ» عزیز من به شهادت رسیده بود. 🔻آن روز به ما خبر نداده و گذاشتند پس از مراسم نامزدی و روز بعد اطلاع دادند كه «هراچ» به شهادت رسیده است. ما دیگر حال خود را نمی‌دانستیم. جمعیت فراوانی در خانه ما جمع شده بود. مردم در این ایام ما را تنها نگذارده و خود را در غم ما شریك می‌دانستند... 🖋به روایت مادربزرگوارشهید ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا @darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی @shohada_sharmandeeim|🍀شهدا شرمنده ایم
شهید جعفر مهر بخش:اجازه ندهید تا اسلحه خونین من بر زمین باقی بماند 📌شهید جعفر مهربخش بیستم اسفند ۱۳۴۲ در استان تهران دیده به جهان گشود. وی به عنوان بسیجی در جبهه های حق علیه باطل حضور یافت. 🔸پنجم دی ۱۳۶۳ در محور بوکان - مهاباد توسط دمکرات و کومله به شهادت رسید. پیکرش را در گلزار شهدای بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.برادرانش ایرج و امیرهوشنگ نیز به شهادت رسیده اند. گزیده ای از وصیت نامه شهید؛ 🔹خداوندا؛ من بر تمام خواسته هایی که هر جوانی در این دوران زندگی که ممکن است که داشته باشد خط بطلان کشیده ام. ▪️و راه شهادت که همان راه امام حسین(ع) و شهدای صدراسلام است را انتخاب کرده ام و از همه می خواهم که اجازه ندهند تا اسلحه خونین من بر زمین باقی بماند. ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا @darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی @shohada_sharmandeeim|🍀شهدا شرمنده ایم
شهید"علی محمد اربابی"مصمم در راه انقلاب و جهاد 📌شهید علی محمد اربابی سال ۱۳۴۳ در بید گل کاشان متولد شد . به دلیل فقر مادی از دوران کودکی به کارهای سخت بدنی مشغول بود و در کنار کار به صورت شبانه به تحصیل می پرداخت. 🔸با شروع جنگ تحمیلی به جبهه شتافت و مدتی در جبهه بود.او هرچه در جبهه آموخته بود در کاشان به دیگران یاد می داد. مدتی مسئولیت پذیرش سپاه کاشان را عهده دار بود. 🔹قبل از عملیات بدر به عنوان مسئول واحد آموزش نظامی لشکر ۸ نجف اشرف مشغول انجام خدمت شد. پس از آن به مسئولیت واحد بسیج لشکر منصوب گشت. ▪️چندین بار در طول جنگ مجروح شد و هر بار مصمم تر از همیشه به جبهه باز می گشت. در عملیات کربلای ۴ با مسئولیت ریاست ستاد لشکر شرکت نمود و از عهده مسئولیت اداره امور لشکر به خوبی بر می آمد. ▫️علی محمد در عملیات کربلای ۴ برای نظارت دقیق بر عملیات، انتقال نیرو و امکانات، مسئولیت اسکله لشکر رانیز پذیرفت و در نیمه شب ۵ دی ۱۳۶۵ در همانجا به شهادت رسید. ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا @darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی @shohada_sharmandeeim|🍀شهدا شرمنده ایم