#امام_حسن_ولادت
#رباعی
اى ليلۀ، قدْر آيتى از مويت
باشد كه فتد به دست ما، گيسويت
از يُمن طلوع ماه روى تو حَسن!
شد ماه خدا دو نيمه ابرويت
#سید_رضا_مؤید
......
در روزه اگر مرد و زن افطار کنند
با آب، رطب یا لبن افطار کنند
امشب علی و فاطمه و پیغمبر
با بوسه ز روی حسن افطار کنند
#جواد_هاشمی_تربت
......
برخیز که ماه انجمن پیدا شد
سیمای امام مُمتَحَن پیدا شد
در ماه خدا تجلی حُسن خُدا
در صورت و سیرت حَسَن پیدا شد
#قاسم_رسا
@raziolhossein
#امام_حسن_ولادت
ای سائلی که آمدی دِرهم بگیری
از دست این خانه مبادا کم بگیری
در روز میلادش اگر کیّس نباشی
یک عمر باید بعد از آن ماتم بگیری
باران الطاف کریم اهل بیت است
هوشیار باش از این کرَم، نم نم بگیری
عیسیدم ِ ذریّهی پیغمبر آمد
باید به یمنش غنچهی مریم بگیری
حالا به یادش گوشهی این چشم باید
جایی برای قطرهای شبنم بگیری...
ای کاش روزی هم دلت، ای غم بگیرد!
حیف است این آقا، تو را همدم بگیرد
حیدر اگر سر در میان چاه می برد
فرزند زهرا تشت را محرم بگیرد
فرقی ندارد! عهد با هرکس ببندد
دستی که سمتش می رود محکم بگیرد
آنقدر آقا و کریم و مهربان است
ترسم که دست دشمنش را هم بگیرد
#سید_مسعود_طباطبائی
@raziolhossein
#امام_حسن_ولادت
من آفریده شدم تا شوم گدای کریم
عبادتم شده افتادنِ به پای کریم
همیشه داشت محبت به ظرف خالی من
همیشه شامل حالم شده وفای کریم
نوشته اند مرا خاک پای آل علی
همیشه بر لب آیات هل اتای کریم
شنیده ام که تمام فرشتگان خدا
زدند بوسه به دست گره گشای کریم
چه نعمتی، چه عطایی ، چه خوب توفیقی
سپرده اند مرا دست مجتبای کریم
چه افتخار بزرگی نوشته اند مرا
فداییِ سر فرزند اول زهرا
منم کسی که فقط زیر منت حسن است
تمام زندگی ام از عنایت حسن است
به من خدای دو عالم چه ثروتی داده است
تمام دار و ندارم محبت حسن است
هزار شکر خدا را ، که کار و بار من
گداییِ کرمِ بی نهایتِ حسن است
هزار شکر شدم من غلام اربابی
که گفته اند مطیع ولایت حسن است
شنیده ام رفع الله رایت العباس
ولی روی سر عباس رایت حسن است
حسن امام و حسن اول و حسن آخر
حسن قیامت کبری ، حسن ، خود ِ حیدر
چه دست های کریمی ، چه لطف بسیاری
بگو به جای حسن ، قبله وفاداری
رسیده وقت تلافی آن همه ایثار
خدا به شاه نجف داد عجب علمداری
فرای روزی آن بنده ای که ذکر لبش
حسن حسن شده در شادی و گرفتاری
بدان که ختمِ به خیر است آخر ، عاقبتت
اگر میان دلت ، حب مجتبی داری
شبیه فاطمه دارد هوای دشمن و دوست
همیشه چشمه ی الطاف او بُوَد جاری
رسیده بر همگان بخشش و عنایت او
سه بار خرج خدا شد تمام ثروت او
پیمبران همه هستند بی قرار حسن
فراتر است ز ادراک اعتبار حسن
حساب دشمن او با حسین و عباس است
جهنمی است کسی که نبود یار حسن
شبیه کعبه شده قبله گاه این عالم
دلی که هست همیشه در اختیار حسن
میان عرش، ملقب شده به مرغ بهشت
کبوتری که نشسته است در جوار حسن
خدا کند که فدای سرش شوم روزی
خدا کند که بیاید سرم به کار حسن
نوشته اند مرا بنده ی مرام حسن
غلام همت آنم که شد غلام حسن
دوباره در دل من زنده گشته یاد بقیع
چه گریه ها که در آورده بی اراده بقیع
شب ولادت آقا کسی کنارش نیست
دوباره گشت بلند، آه از نهاد بقیع
گذشت عمر من و چار امام بی حرمند
همه غمم شده در هر امامزاده بقیع
میان صحن عتیق رضا زدم فریاد
امام غائب عالم ! برس به داد بقیع
به گل نشستن آل سعود دیدنی است
زمان آمدن قبله ی مراد بقیع
بقیع می زند از دل صدا ، بیا آقا
قسم به بی کسی مجتبی ، بیا آقا
#محمد_حسین_رحیمیان
@raziolhossein
#امام_حسن_مدح
شدی کریم که سائل تورا صدا بزند
بجای این که قدم با بخیل ها بزند
کلیم طور تو هرکس نشد امام کریم
نمی شود برود حرف با خدا بزند
امام؛ زاده شدی و امامزاده شدی
که بندگیِ تورا حق به نام ما بزند
به چشم عارف و عامی همان حسن باشد
کرم به جای تو خود را اگرکه جا بزند
مُسلّماستکه از خلق پُشتِپا نخورد
کسیکهبر همهغیر از تو پُشتِپا بزند
خُدای؛ نگذرد از آنکه خنجر مسموم
به پای حضرتت از عمد؛بی هوا بزند
شریکجُرمِ جنایات جبت و طاغوت است
زنی که تیر به تابوت مجتبی بزند
کفن برای تو خون گریه میکند که فقط
گریز ؛ روضهی دفنت به کربلا بزند
کسی نگفت نباید به محتضر با غیظ
عصازنان اگر آمد کسی عصا بزند
میانآنهمه شمشیر و تیر و نیزه و سنگ
چه قدر سخت قرار است دستوپا بزند
#محمد_قاسمی
@raziolhossein
#امام_حسن_ولادت
#امام_حسن_مدح
یوسف اهل کسا ماه شب تار علیست
تا قیامت همه جا گرمیِ بازار علیست
مثل پروانه علی دورِ حسن می گردید
به گمانم که حسن نقطۀ پرگار علیست
همه در قائلۀ جنگ جمل فهمیدند
برق شمشیر حسن قدرت پیکار علیست
هم علی تا به ابد حیدر کرارِ خداست
هم حسن تا به ابد حیدر کرارِ علیست
مثل عباس که گردیده علمدار حسین
این حسن بود که در جنگ علمدار علیست
بوسه از لعلِ لبش وقت غروبِ رمضان
سرِ سفره ، رطبِ لحظۀ افطار علیست
@raziolhossein
#امام_حسن_ولادت
امشب ای ماه الهی آفتاب آورده ای
اختران تابان ز برج بوتراب آورده ای
گلبن سبز ولایت را گلاب آورده ای
یا که از بحر نبوّت دُرّ ناب آورده ای
شادی و وجد و سرور بی حساب آورده ای
پای تا سر احمد ختمی مآب آورده ای
کوثر طاها دلت روشن تبارک زاده ای
این مبارک ماه را ماه مبارک زاده ای
ملک هستی غرق در انوار پا تا سر شده
جلوه گر در ماه حقّ ماهی خدا منظر شده
روشن از خورشید حسنش چشم پیغمبر شده
پای تا سر غرق شادی و شعف حیدر شده
بر همه معلوم سرّ سورۀ کوثر شده
یا محمّد یا محمّد دخترت مادر شده
عزّت و مجد و جلال کبریایی را ببین
در گل روی حسن حُسن خدایی را ببین
می توان دیدن جمال غیب را در این جمال
می توان خواندن چو ذات بی مثالش بی مثال
صاحبان عقل مات این جمال و این جلال
عارفان دهر محو این صفات و این کمال
کبریا وجه و علی آیین و احمد خطّ و خال
کرده بیت وحی را یکباره غرق شور و حال
گاه حیدر داردش چون کعبۀ جان در بغل
گه محمّد گیردش مانند قرآن در بغل
حُسن ها بر گرد شمع عارضش پروانه ای
خلدها از بوستان طلعتش ریحانه ای
حلم ها در پیش حلم حضرتش افسانه ای
قدسیان در آستان قدس او بیگانه ای
اختران هر یک به بحر رحمتش دُر دانه ای
آسمان از کوثر احسان او پیمانه ای
ماه کنعان ولایت یوسف زهراست این
اوّلین فرزند حیدر دوّمین مولاست این
دامن ماه صیام امشب دهد بوی حسن
آسمان ها سجده آوردند در کوی حسن
مهر، خود را کرده گم در پرتو روی حسن
ماه، زیبایی گرفت از حسن دلجوی حسن
سوره ی و اللّیل، خود را بسته بر موی حسن
آیۀ والشّمس، گردیده ثناگوی حسن
ابر لطف و رحمتش بر خلق بارد بیشتر
آنچه خوبان سر به سر دارند بیشتر
این کریم اهلبیت این مظهر لطف خداست
این امام دوّم این اوّل عزیز مصطفاست
این فروغ سوّم این چارم نفر ز اهل کساست
این گرامی وارث صبر علّی مرتضاست
این به صلحش فُلک سرگردانم دین را ناخداست
این صراط الله اعظم این امام مجتباست
هم سپهری ها زعیم اهلبیتش خوانده اند
هم زمینی ها کریم اهلبیتش خوانده اند
روح اهل خلد و ریحان بهشت است این پسر
بلکه طاووس گلستان بهشت است این پسر
سرو خوشرفتار بستان بهشت است این پسر
جان آل الله و جانان بهشت است این پسر
آفتاب صبح ایوان بهشت است این پسر
سیّد جمع جوانان بهشت است این پسر
ای تمام شیعیان این است مولای شما
ای جوانان بهشت این است آقای شما
سرّ دشمن بر ملا گردید با صبر حسن
جاودان دین خدا گردید با صبر حسن
حق ز باطل جدا گردید با صبر حسن
هستی دشمن فنا گردید با صبر حسن
نهضت عترت به پا گردید با صبر حسن
کربلا کرب و بلا گردید با صبر حسن
دین اسیر انزوا می شد اگر صلحش نبود
دست دشمن باز وا می شد اگر صلحش نبود
ای خط و خالت همه آیت در آیت یا حسن
ای سپهر وحی را شمس ولایت یا حسن
ای کلامت خلق را نور هدایت یا حسن
ای خروشان بحر موّاج عنایت یا حسن
ای یم جود، ای کریم بینهایت یاحسن
ای جهانت جمله در ظّل حمایت یا حسن
یا بن زهرا من نمی گویم ثنا گوی توام
تو کریم عالمی من سائل ثنا کوی توام
سینه های سوخته شمع شب تار تواند
طایران سدره صبح و شام زوّار تواند
عرشیان در عرش اعلا هم گرفتار تواند
آسمان ها غرق در دریای انوار تواند
ماه رویان ذرّه ای از مهر رخسار تواند
شهر یاران برده های کوه و بازار تواند
مهر تو هم بحر ما، هم فلک ما، هم نوح ماست
تربت بی زائرت بیت الحرام روح ماست
تو ز وصف عرشیان و فرشیان بالاتری
نو نبی را جان شیرین تو خدا را مظهری
تو کتاب الله روی سینۀ پیغمبری
تو علّی مرتضایی نو بتول اطهری
تو امام مجتبی چشم و چراغ حیدری
تو کریم عترتی تو دست لطف داوری
جود سائل، عفو مرهون و کرم مهمان تو است
چشم «میثم» در دو دنیا بر تو و احسان تو است
#غلامرضا_سازگار
@raziolhossein
#امام_حسن_ولادت
#رباعی
تابیدن انوار جلی دیدن داشت
روئیدن حسن ازلی دیدن داشت
آن لحظه که فاطمه به طفلش خندید
لبخند محمد و علی دیدن داشت
#میثم_مومنی_نژاد
@raziolhossein
#مناجات
#امام_حسین_علیه_السلام
آمدم..،در می زنم..،یا رب! گدایت را ببین
باز هم این بنده ی بی دست و پایت را ببین
ظرف خالیِ طعام سائلات را پُر نکن
نان من گریه است..،نان بنده را آجر نکن
بار من روی زمین مانده است..،بارم را بخر
خوب و بد هرچیز دارم را بیا یکجا بخر
ای پناه بی پناهی ها..،پناهم داده ای
از تو ممنونم به مهمانیت راهم داده ای
شکر می گویم هزارانبار..،ستاری خدا
وای اگر از باطن من پرده برداری خدا
در زمان ارتکاب جرم،بی باکم نکن
تا مرا پاکم نکردی از بدی،خاکم نکن
قلب تاریک مرا از روشنی آکنده کن
عزم ترک معصیت را در وجودم زنده کن
بارها وقتی که می بینم دچارم بر گناه
هر دمی که بیخ پیدا کرد کارم در گناه
رو به زهرا می کنم..،زهراست پشتیبانِ من
جای دیگر را ندارم جز درِ این خانه من
هرچه باشم..،او بخواهد..،می شوم آخر درست
از منِ آلودهدامن می کند نوکر درست
تا دم افطارها یادی ز عطشانش کنم
چشم روزهدار خود را سیر،گریانش کنم
.
.
خون سرخی بر عبای رنگ یشمش ریختند
تشنه بود و آب را در پیش چشمش ریختند
دست شمر افتاده بود آن زلفدرهم ریخته
خشکی لبهاش را با چکمه برهم ریخته
نیزه جای جرعه آبی،در گلویش می کنند
پیش چشم مادر او پشت و رویش می کنند
بعد گودال از حوالی حرم رد می شوند
شمر و خولی پیش راه زینبش سد می شوند
#بردیا_محمدی
#امام_حسن_ولادت
آسمان می خواهم و حس خوش پرواز را
بال و پر می خواهم و دستی کبوترساز را
همسفر میخواهم و یک فرصت آغاز را
تا خدای نیمه این ماه راهی باز را
جلوه ای امشب زمین را عرش اعلی می کند
راه دنیا را به سمت آسمان وا می کند
نه فقط جبریل دارد می زند بر کوس نور
بلکه می کوبد مسیح از شوق بر ناقوس نور
حاصل پیوند اقیانوس و اقیانوس نور
می شود نوری که بر پایش زند گلبوسه نور
معنی نور علی نور است این خورشید عشق
کز رخش در بیت زهرا و علی تابیده عشق
عشق پیغمبر عزیز فاطمه جان علیست
او که خود میراث دار خان احسان علبست
خنده هایش جلوه ی لب های خندان علیست
هرکه امشب آمده افطار مهمان علیست
صور دارد می دهد مولا تمام شهر را
با نمک های تو شیرین کرده کام شهر را
می رسی و چشمه چشمه جود جاری می کنی
فصل های سائلانت را بهاری می کنی
تو خدا را نیز در این ماه یاری می کنی
چون که مهمانی او را سفره داری می کنی
ای دعای هر نمازم یا علی و یا عظیم
خوش به حال اهل بیتی که تو را دارد کریم
چشم های مهربانت عشق را فریاد کرد
چون دل چندین جذامی را شدیدا شاد کرد
در ازای شاخه ای گل یک کنیز آزاد کرد
هر زمانی ذهنم از لطفت به آن سگ یاد کرد
با خودم گفتم مرا هم آسمانی می کند
با کسی مانند من هم مهربانی می کند
آن سلامی که پس از تو در زیارت لازم است
یک سلامی نذر عبداله و نذر قاسم است
با ولای تو یقین دارم که دینم سالم است
بنده پیر خراباتم که لطفش دائم است
ورنه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست
در صراط مستقیمت هیچ کس گمراه نیست
آخر شعرم رسید و باز نیت می کنم
چشم را می بندم و قصد زیارت می کنم
می رسم پیشت ولی احساس غربت می کنم
با کبوترهای خاکی تو صحبت می کنم
در خیال این خاک را با صحن ها پر می کنم
بر مزار تو ضریحی را تصور می کنم
#محمد_علی_بيابانی
@raziolhossein
#امام_حسن_مدح
بیهوده گشتهایم نظیرش ادیب نیست
حتی خطیب زبده کنارش خطیب نیست
لقمان نبود و لقمه دهان گدا گذاشت
بیمار اوست عالم اگر چه طبیب نیست
حتی غلام او به کرم شهره بوده است
حتی سگ از محبت او بینصیب نیست
تاریخ را ورقبهورق خواندهام ولی
از بس کریم بوده برایش رقیب نیست
هر کس که در محله او پا گذاشته است
شاید غریبه آمده امّا غریب نیست
گرد و غبار دامن سبط پیمبریم
ما را گر از عبا نتکاند عجیب نیست
گریه کنم برای حسن یا برادرش؟
قبرالتّریب دارد و خدّالتّریب نیست
#جعفر_حیدری
@raziolhossein
#امام_حسن_ولادت
من آفریده شدم تا شوم گدای کریم
عبادتم شده افتادنِ به پای کریم
همیشه داشت محبت به ظرف خالی من
همیشه شامل حالم شده وفای کریم
نوشته اند مرا خاک پای آل علی
همیشه بر لب آیات هل اتای کریم
شنیده ام که تمام فرشتگان خدا
زدند بوسه به دست گره گشای کریم
چه نعمتی، چه عطایی ، چه خوب توفیقی
سپرده اند مرا دست مجتبای کریم
چه افتخار بزرگی نوشته اند مرا
فداییِ سر فرزند اول زهرا
منم کسی که فقط زیر منت حسن است
تمام زندگی ام از عنایت حسن است
به من خدای دو عالم چه ثروتی داده است
تمام دار و ندارم محبت حسن است
هزار شکر خدا را ، که کار و بار من
گداییِ کرمِ بی نهایتِ حسن است
هزار شکر شدم من غلام اربابی
که گفته اند مطیع ولایت حسن است
شنیده ام رفع الله رایت العباس
ولی روی سر عباس رایت حسن است
حسن امام و حسن اول و حسن آخر
حسن قیامت کبری ، حسن ، خود ِ حیدر
چه دست های کریمی ، چه لطف بسیاری
بگو به جای حسن ، قبله وفاداری
رسیده وقت تلافی آن همه ایثار
خدا به شاه نجف داد عجب علمداری
فرای روزی آن بنده ای که ذکر لبش
حسن حسن شده در شادی و گرفتاری
بدان که ختمِ به خیر است آخر ، عاقبتت
اگر میان دلت ، حب مجتبی داری
شبیه فاطمه دارد هوای دشمن و دوست
همیشه چشمه ی الطاف او بُوَد جاری
رسیده بر همگان بخشش و عنایت او
سه بار خرج خدا شد تمام ثروت او
پیمبران همه هستند بی قرار حسن
فراتر است ز ادراک اعتبار حسن
حساب دشمن او با حسین و عباس است
جهنمی است کسی که نبود یار حسن
شبیه کعبه شده قبله گاه این عالم
دلی که هست همیشه در اختیار حسن
میان عرش، ملقب شده به مرغ بهشت
کبوتری که نشسته است در جوار حسن
خدا کند که فدای سرش شوم روزی
خدا کند که بیاید سرم به کار حسن
نوشته اند مرا بنده ی مرام حسن
غلام همت آنم که شد غلام حسن
دوباره در دل من زنده گشته یاد بقیع
چه گریه ها که در آورده بی اراده بقیع
شب ولادت آقا کسی کنارش نیست
دوباره گشت بلند، آه از نهاد بقیع
گذشت عمر من و چار امام بی حرمند
همه غمم شده در هر امامزاده بقیع
میان صحن عتیق رضا زدم فریاد
امام غائب عالم ! برس به داد بقیع
به گل نشستن آل سعود دیدنی است
زمان آمدن قبله ی مراد بقیع
بقیع می زند از دل صدا ، بیا آقا
قسم به بی کسی مجتبی ، بیا آقا
#محمدحسین_رحیمیان
@raziolhossein
#امام_حسن_ولادت
#دوبیتی
امشب که ز شادی شده سرشار علی
در آینه دیده روی دادار علی
چیده ست گلِ بوسه ز لب های حسن
یعنی به رُطب نموده افطار علی
#سید_محمد_رستگار
.....
بر نامِ کریمِ آلِ طاها صلوات
یکبار نه ده بار نه ، صدها صلوات
غم رفت و فراق رفت و بی تابی رفت
آمد پسر ارشد زهرا ، صلوات
#مهدی_مقیمی
@raziolhossein
#امام_حسن_ولادت
مادر شده ای اهل جهان مادر دنیا
از شوق ببین سبز شده ساغر دنیا
این شاه کرم کیست که از عرش گذشت و
آمد به زمین تا که شود سرور دنیا
گفتند به ماه رمضان ، ماه مبارک
بگذاشت قدم تا که حسن بر سر دنیا
ای اهل جهان دوره یوسف به سر آمد
ماه علی و فاطمه شد دلبر دنیا
هم شادتر از شاد شده ، هم متحیر
انگار ظهورش نشده باور دنیا
تبریک به عشاق که بدجور فرو رفت
در لاک حسادت زن فتنه گر دنیا
یک بار ِ دگر رفت ز رو دشمن ابتر
امشب که خدا داد ولیعهد به حیدر
من از کرم حضرت زهرا حسنی ام
هر روز کنم شکر خدا را حسنی ام
انگار که پاداش حسینی شدن این است
مانند علی اکبر و سقا حسنی ام
او با کرمش داد به من جان دوباره
تا هست نفس مردم دنیا حسنی ام
دیدم همه ی ناشدنی ها شدنی شد
غم نیست میان دل من تا حسنی ام
اصلا به دلم نیست غم و غصه فردا
حتما شده خوشبختی ام امضا حسنی ام
یک عمر گناهم حسنه گشت همین که
گفتم به مناجات : خدایا حسنی ام !
آقا نبری آبرویم را به قیامت
گفتم به همه مردم دنیا حسنی ام
یک عمر عطا و کرمت داد نجاتم
ای شاه قدم رنجه نما وقت حیاتم
از هرچه که آید به خیالم سری آقا
از هر چه که آرم به زبان بهتری آقا
هر کس به تو دل داد در این دوره زمانه
هرگز نشود بسته به رویش دری آقا
سادات همه مادری هستند ولیکن
اندازه تو نیست کسی مادری آقا
بر دوش حسینت بدرخشد عَلَم تو
داری چه علمدار و عجب لشکری آقا
در پاسخ دشنام فقط لطف نمودی
والله ِ که آئینه پیغمبری آقا
کوچک تر از آنم که تو را مدح نمایم
تو معجزه ای ، بی بدلی ، محشری آقا
باید که تو را مدح کند حضرت حیدر
خوب است دهد قیمت زر را خود زرگر
لرزید ز پا تا به سر ِ لشکر کفار
هر وقت بنا شد که بگردی تو علمدار
در جنگ جمل بود که ماندند خلایق
هستی تو حسن یا که علی حیدر کرار
همراه ابالفضل و حسینت که بیایی
کار سپه کفر شود زار تر از زار
از بی کسیت غم نخور ای مرد حماسه
کس نیست حریف تو چه بی یار ، چه با یار
عالم به علی نازد و مولا با ابالفضل
چون یاد گرفته ز حسن شیوه پیکار
افسوس که گفتیم کم از قدرت بازوت
از ما بگذر جان حسین ، حضرت سردار
وقتی چنین گشته پر آوازه سکوتت
دیگر چه کند خشم و جلال و جبروتت
قربان تو و قصه جانسوز غم تو
حتی به غم و غصه رسیده کرم تو
حالا که دل سنگ شده آب ز داغت
من آمده ام تا که شوم محتشم تو
ای حیدر بی چاه ، چه آمد به سرت که
گشته است چهل سال سکوت هم و غم تو
مربوط به آن نعره سیلی است به کوچه
این آه ، به لب داشتن ِ دم به دم تو
گردد ز همه سینه زنان پیر تر از چه
هر کس که شود سینه زن پا علم تو
ما سوختگانیم مُردّد که بمیریم
از غصه بی یاری تو یا حرم تو
هر چند شدی کشته تو در خانه ات آقا
لبریز به کوچه شده پیمانه ات آقا
#محمد_حسین_رحیمیان
@raziolhossein
#امام_حسن_مدح
ای چارطاق عرش خدا خیمۀ غمت
وی کهکشان ستاره ای از خاک مقدمت
قدوسیان تراوش انفاس قدسی ات
فرمانده گی ارض و سماء رتبۀ کمت
هفت آسمان به گرد مزار تو در طواف
آمد پدید نه فلک از فیض یک دمت
لاهوتیان دریده گریبان روضه ات
آید صدای فاطمه از بزم ماتمت
صدها هزار حاتم طائی نشسته اند
کاسه بدست، سائل دینار و درهمت
جانا حساب چشم تو از دیگران جداست
زمزم کجا و قطره ای از اشک نم غمت
یا سید الکریم سیادت غلام توست
ارثیه ایست هدیه ز جد مکرمت
ای امتداد مرتبت مرتضی حسن!
کرده خدا به شاه شهیدان مقدمت
آتش گرفته ای وسط کوچۀ فدک
شد فاطمیه اول ماه محرمت
صلح تو شد زمینۀ تصویر نینوا
کرببلاست سینه زن پای پرچمت
من بینوای عشق توام سیدالغریب
دردی بریز دردل من جان قاسمت
#مجتبی_روشن_روان #حامد_اهور
@raziolhossein
#امام_حسن_مدح
نشنیده است از او احدی از قدیم، نه
در پاسخ فقیر و اسیر و یتیم، نه
فرزند اصل جاذبه و دافعه است او
نیمی برای خلق بلی هست و نیم نه
هربار رفته گرم پذیرای او شده
نشنیده است از سر زلفش نسیم نه
با ابروان خویش گره باز می کند
حتی اگر به چشم بگوید کریم نه
قهر کریم نیز به معنای آری است
معناش می شود بله در این حریم نه
ما را حواله کرده به دست برادرش
ما را نگاه کرده ولی مستقیم نه
هرکس عطا نکرد مهم نیست پیش ما
سخت است از کریم ولی بشنویم نه
#مهدی_رحیمی_زمستان
@raziolhossein
#امام_حسن_ولادت
#امام_حسن_مدح
سبط اکبر! به پیمبر چه شباهت داری
نکند آمده ای قصد نبوت داری؟
بی سبب نیست که بر سجده می افتی هرشب
به روی شانه ی خود بار امامت داری
دست ما را تو گرفتی و رساندی به خدا
قمر چارمی و نور هدایت داری
عرض حاجت به کریمان سبب رشد گداست
ور نه آقا تو به این عرضه چه حاجت داری؟
قبل از آنی که بخواهیم به ما بخشیدی
صد برابر ز کریمان تو کرامت داری
حرف یک عمر بزرگیست نه یک بار و دو بار
سالیانیست به این سروری عادت داری
سروران مثل تو "ارباب" ندیدند حسن!
همه ماندند، چه لطفی به گدایت داری!
سور میلاد تو سی شب همه مان مهمانیم
چقدر پیش خدا ارزش و عزت داری
وجناتت سکناتت حرکاتت علوی
سهم ارث از پدرت، نور ولایت داری
تو که شاگرد علی بودی و هم رزم حسین
در همه فوت و فن رزم مهارت داری
با سرِ نیزه ی صلحت به دل کفر زدی
سپرِ صبر، و شمشیر شجاعت داری
ترس محشر به دلم راه ندارد آقا
چون تو از مادر خود اذن شفاعت داری
#داوود_رحیمی
@raziolhossein
#امام_حسن_ولادت
ای که از جانب معشوق نظر می طلبی
تو که از عشق علی، شاه نجف، جان به لبی
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند
با «حسن» گفتنم از نار نجاتم دادند
با حسن، ماه خدا عطر کرامات گرفت
رمضانم به خودش رنگ مناجات گرفت
مادرش هم لقب مادر سادات گرفت
پسر فاطمه و باب نجات است حسن
هم دعا هست حسن، هم صلوات است حسن
اولین ماحصل وصل دو دریا حسن است
نوه ی ارشد پیغمبر طاها حسن است
پسر شیر خدا، زاده ی زهرا حسن
نسب اندر نسبش وصل به نور ثقلین
عشق زهرا و علی، زینب کبری و حسین
این حسن کیست که کرسی فلک منبر اوست
روزی خلق خداوند به زیر پر اوست
دست رزاق، همان دست کرم پرور اوست
او برای کرم عبدالَله و قاسم دارد
ابر جود است و سرِ شیعه ی خود می بارد
او که از لقمه ی خود بر فقرا بخشیده
بارها ثروت خود را به گدا بخشیده
ناسزا گفت به او خصم خدا، بخشیده
پس خدایش چقدر جرم و خطا می بخشد
شیعیان را - به حسن – روز جزا می بخشد
ما گداییم، دخیلان درِ خانه ی شاه
صاحب خانه – حسن- یوسف و ما چشم براه
کوچه بند آمده از حُسن جمالش والله
کور بادا ز رخش چشم همه شیطان ها
لَعَنَ اللهُ علی آل أبی سفیان ها
اسم مولام همانند عسل شیرین است
ذکر او حیّ علی خیرالعمل، شیرین است
یاد جنگ آوری اش روز جمل، شیرین است
در جمل تا پسر شیر خدا «یاهو» زد
فتنه تسلیم شد روبروی اش زانو زد
کوثر جان من اینست "حسن هرچه که گفت"
حرف قرآن من اینست"حسن هرچه که گفت"
دین و ایمان من اینست"حسن هرچه که گفت"
بنویسید حسن مکتب و آیین من است
حسنی مذهبم و حبّ حسن دین من است
او نیازی نه به یار و نه به لشگر دارد
تا که سردار چو عباس دلاور دارد
یک حسین بن علی، ماه برادر دارد
غربت او، به خدا اندکیِ یاور نیست
نه؛ غریبی حسن از طرف همسر نیست
غربت اینست: که با ضرب لگد در افتاد
کوچه ای ... نقشه ی صیاد... کبوتر افتاد
مادری بود حسن، دید که مادر افتاد
آه ... ای مرد ستگر برو از کوچه ی ما
مادرم را نزن آخر... برو از کوچه ی ما
#امیر_عظیمی
@raziolhossein
#امام_حسن_ولادت
كوچه ها عطر گل ياس گرفته امشب
شهر،تاب و تب احساس گرفته امشب
بال در بال ملك سوى زمين پل بسته
محمل نور به اجلال و تجمّل بسته
مقصد خيل ملك خانه ی زهرا و على است
شوق،شمع و گل و پروانه ی زهرا و على است
پيشتر از همه با هودج فيض و بركات
جبرئيل آمده بر عرض سلام و صلوات
گل لبخند به لبهاى پيمبر زيباست
اولين جوشش رؤيايى كوثر زيباست
پسر اول زهرا و على آمده است
مجتبى ، مظهر حسن ازلى آمده است
كيست او ؟ آينه در آينه وجه الله است
مشرق ديده ی او مطلع مهر و ماه است
در صدف گوهر ناب «مرج البحرين» است
به رسول و على و فاطمه نور عين است
شوق در باغ دل فاطمه گل كرده ببين
يا على ! فاطمه ات گلپسر آورده ببين
حسن است اين كه حسن در حسن آمد رويش
حسن است اين كه شكن در شكن آمد مويش
اين پسر در ادبستان خدا استاد است
اين پسر سينهاش از عشق و صفا آباد است
در سخاوت چه تشابه به پيمبر دارد
در شجاعت هنر و هيبت حيدر دارد
پيش زيبايى او آينه زانو زده است
نه فلك بوسه به خاك قدم او زده است
سجده ی شكر به جاى آور و لبخند بزن
نور را با نفس آينه پيوند بزن
گل بريزيد كه در باغ ، نسيم آمده است
شب ميلاد كريم ابن كريم آمده است
#کمیل_کاشانی
@raziolhossein
#امام_حسن
قوّت بال و پرم، یا حسن بن علی
با تو شدم محترم، یا حسن بن علی
باز هم از جانِبت آمده یک یاکریم-
پَر زده دور و برم، یا حسن بن علی
خورده به کارم گره، ذکر لبانم شده
مثل پدر-مادرم، یا حسن بن علی
رزقِ سجودِ مرا بیشتر از پیش کن
از همه سائل ترم، یا حسن بن علی
کاش به روی سرم دست تو را حس کنم
در نفس ِ آخرم، یا حسن بن علی
زمزمۂ برزَخم یا علي موسی الرضا
زمزمۂ محشرم، یا حسن بن علی
تا بپذیرد مرا محض ِ غلامی؛ حسین...
نام تو را میبرم، یا حسن بن علی
این بدِ بی آبرو کنج خیالات خود
ساخت برایت حرم، یا حسن بن علی
حک شده روی نگین شرف الشّمس ِ من
حضرتِ صاحب کرم، یا حسن بن علی!
#م_عاطفی
@raziolhossein
#امام_حسن_مدح
مرا که بی قرار می کند حسن
به جرعه ای خمار می کند حسن
مرا اگر شده است محض دلخوشی
گدای خود شمار می کند حسن
خدا ! تو خالق کرامتی ولی
بیا ببین چه کار می کند حسن!
رسول، جز حسین پاره تنش
به کیست افتخار می کند، حسن.
ضریح سینه را اگر طلا ، حسین
ولی پر از عیار می کند حسن
مرا به کشتی نجات کربلا
به لطف خود سوار می کند ، حسن
دل مرا حسین می برد ولی
شکار را شکار می کند حسن
حسین ، کربلا - نه اینکه مادری است -
بقیع اختیار می کند حسن
#محسن_ناصحی
@raziolhossein
#امام_حسن_مدح
کسی که باادب و باوقار می بخشد
فقط به خاطر پرودگار می بخشد
کریم فکر حساب و کتاب بخشش نیست
به رسم اهل کرم بی شمار می بخشد
به اسم و رسم توجه نمی کند هرگز
به آشنا و غریب دیار می بخشد
برای اینکه شود حفظ آبروی گدا
بدون منّت و بی ننگ و عار می بخشد
تمام زندگی من فدای مردی که
تمام زندگی اش را سه بار می بخشد
مقابل بدی و طعنه پاسخش خنده است
سکوت کرده و آیینه وار می بخشد
به این دلیل غلام حسن خودش آقاست
که گل همیشه به خار اعتبار می بخشد
ازآن که عادتش احسان، سجیه اش کرم است
عجیب نیست که بی اختیار می بخشد
چرا که او پسر ارشد همان مردی ست
که بین معرکه ی کارزار می بخشد
که بین معرکه ی کارزار از سر لطف
به دشمن سر خود ذوالفقار می بخشد
بجز علی که به هنگام جنگ بخشیده است
کدام شیر به وقت شکار می بخشد؟
همیشه موقع بخشش که می شود این مرد
به رسم فاطمه اول به "جار" می بخشد
برادرش هم از او ارث برده بخشش را
اگر به راه خدا شیرخوار می بخشد
نمی دهم به دو عالم غلامی او را
گرفتم اینکه به من اختیار می بخشد
#مجتبی_خرسندی
@raziolhossein
#امام_حسن_مدح
آنکه سنجیده دل تنگ حرم را با تو
به سر انجام رساندست کرم را با تو
شاد از آنیم که در پیچش گیسوی غزل
میشناسیم پریشانی غم را با تو
قبل ازآغاز گرفتار نگاهت بودیم
یاد داریم خوشیهای عدم را با تو
کودک طبع که از شوق تو برخاسته بود
اولین مرتبه برداشت قدم را با تو
حسبی الله نوشتی که گدای کرمت
برده از خاطر خودکثرت کم را با تو
یا حسن گفتودلازخیلعلیگویان برد
هرکهبرداشت در ایندسته،علم را با تو
شتر فتنه زمین گیر شد از هیبت تو
در جمل دیده جهان اصل جنم را با تو
نا امیدش نکند فاطمه آنکس را که
آبرو داده هر آیینه قسم را با تو
#ع_س_موسوی
@raziolhossein
#امام_حسن_ولادت
رمضان بهشت خدا شده ز گل جمال تو یا حسن
مه نیمه اختر کوچک و مه نو هلال تو یا حسن
یم علم و حکمت و معرفت نمی از کمال تو یا حسن
دل دشمنان تو را برد نبوی خصال تو یا حسن
صفحات و متن کتاب حق رخ و خطّ و خال تو یا حسن
به خدا رسیده ز بندگی طیران بال تو یا حسن
تو چراغ بزم وصال حق تو بهار خلد مخلّدی
تو خدای حسن و ملاحتی تو یگانه عبد مؤیّدی
تو به جسم، جان کتاب حق تو به روح، روح مجرّدی
تو کمال کلّ کمال ها تو جمال خالق سرمدی
تو علی تو فاطمه تو حسن تو حسین یا که محمّدی
که عیان جلالت پنج تن بود از جلال تو یا حسن
تو محیط عالم حکمتی تو مه سپهر امامتی
تو زمامدار مشیّتی تو امام صببر و شهامتی
تو مه سپهر ولایتی تو تمام جود و کرامتی
تو خدای را رخ و جلوه ای تو رسول را قد و قامتی
تو پناه خلق دو عالمی تو شفیع روز قیامتی
نه عجب که عفو کند خدا، همه را به خال تو یا حسن
نه عجب که فخر کند خدا، به مَلَک ز شوق عبادتت
نه عجب که غنچه به صبحدم، شکفد به عرض ارادتت
همه انبیا شده معترف به جلال و مجد و سیادتت
زطلوع صبح خجسته تر، شب جانفزای ولادتت
من و لطف وجود و عطای تو، که کَرَم بود همه عادتت
به عطا و حلم و کرم کسی، نبود مثال تو یا حسن
به تمام دین خدا قسم، که تمام دین خدا تویی
به بهشت و ارض و سما قسم، که بهشت و ارض و سما تویی
به مقام و سعی و صفا قسم، که مقام و سعی و صفا تویی
به قیام و صبر و روح و رضا قسم، که قیام و صبرو رضا تویی
به دعا و روح دعا قسم که دعا و روح دعا تویی
شده اقتدار ستمگران، همه پایمال تو یا حسن
ولی خدا ثمر نبی، گهر علی دُرّ فاطمه
نگهت مسیح و مسیح جان، نفست شفای دل همه
دهن تو چشمۀ معرفت، سخن تو آیت محکمه
همه را به عشق تو های و هوی، همه را به ذکر تو زمزمه
به محبّت تو مرا بود، ز شرار نار چه واهمه
که بهشت لطف خدا شده، دلم از خصال تو یا حسن
تو سجود من تو رکوع من، تو سلام من تو نماز من
تو مطاف من تو طواف من، تو عراق من تو حجاز من
تو شرار سوز و گداز من، تو بهار گلبن راز من
تو سرور من تو نوای من چه به سوز من چه به ساز من
نبود قسم به ولایتت، به گل بهشت نیاز من
اگرم به دست، جوانه ای رسد از نهال تو یا حسن
هله ای تکلّم قدسیان، شب و روز نُقل روایتت
صفحات مصحف جان پر از، سُوَر لطیف حکایتت
به محبّتت به مودّتت، به کرامتت به عنایتت
که بود نگاه توسّلم، به چراغ راه هدایتت
به خدا قسم خجلم ز تو، که به ادّعای ولایتت
به زبان محّب تو بوده ام، به عمل ملال تو یا حسن
منم آنکه با همه زشتیم، سر خود به خاک تو سوده ام
چو دو چشم خویش گشوده ام، به محبّت تو گشوده ام
دل خلق را به فضائل و به مناقب تو ربوده ام
به علی قسم به نبی قسم، به خدا محبّ تو بوده ام
به ولای تو به ثنای تو، غزل و قصیده سروده ام
ز تو گفته ام ز تو خوانده ام به زبان حال تو یا حسن
#غلامرضا_سازگار
@raziolhossein
#امام_حسن_ولادت
#جمل
#تبری
همین که ماه به نیمه رسید و کامل شد
ستاره ای بدرخشید و ماه محفل شد
نزول مصحف حق در لیالی قدر است
ولی چه زودتر آیات نور نازل شد
حسن همیشه سراسر نماد تحسین است
به حُسن رحمت او پادشاه ، سائل شد
چگونه دست به دامان لطف او نشویم
کریم بیت کرم رافع المشاکل شد
کسی که قطره ای از بحر جود او را دید
ز هر چه هست به جز این نگار غافل شد
بدا به حال کسی که اسیر او نشود
خوشا به حال کسی که به یار مایل شد
چگونه در دلم از دشمنش نباشد کین ؟
بدون بغض عدو ، حبّ دوست باطل شد
تمام هستی خود را کنم فدای حسن
هزار شکر خدا را شدم گدای حسن
فدای نام نکویش که زینت غزل است
طواف ماه رخش کار زهره و زحل است
خدا برای خودش آفرید نور حسن
به عشق او گل ما را سرشت روز الست
حسن حسن تو بگو با شهید کرب و بلا
که نام این دوبرادر عسل تر از عسل است
هماره ذکر علی بهترین طاعت هاست
بگیر ذکر حسن را که افضل العمل است
شبیه حیدر کرار دل زند به نبرد
برای هیبت و جنگ آوری چه خوش مثل است
بنا به وحی الهیست صلح یا جنگش
ولی اگر که بجنگد دلیر و بی بدل است
ز حضرت اسدالله اذن میگیرد
حریف می طلبد ، یکه تاز و شیر و یل است
گرفت نیزه به دست و به قلب لشکر زد
ز هیبتش همه گفتند فاتح جمل است
طریق فاصله را مثل صاعقه طی کرد
رسید و ناقهٔ ملعونه را زد و پی کرد
محمد حنفیه خجل ز مولا شد
چگونه در دلش این بار ترس پیدا شد
علی صداش زد و گفت ای عزیز پدر
کنون که فتنه ملعونه خوار و رسوا شد
نکن قیاس خودت را به مجتبی پسرم
که تو ز نسل من و او ز نسل زهرا شد
به قلب سبط نبی هیچ ترس و واهمه نیست
به ضرب نیزهٔ این تکسوار غوغا شد
به روی ناقه زنی بود اهل مکر و دغل
زنی که قامت احمد ز فتنه اش تا شد
زنی که راضی از او نیست حضرت زهرا
زنی که باعث جنگ و نزاع و بلوا شد
زنی که اهل اطاعت نبود و بی دین بود
زنی که باعث سر در گمی دلها شد
مقابل ولی الله او صف آرایید
و این بزرگترین ظلم و ذنب و فحشا شد
چقدر غصه و غم ریخت او به جان علی
هزار لعنت حق بر مخالفان علی
#سید_احمد_هاشمی_شهیدی
@raziolhossein
#امام_حسن_ولادت
مرا آفریده خدای حسن
برای خودش نه، برای حسن
میفتم از امشب به پای حسن
گدایم گدایم گدای حسن
حسن اسم رحمان و اسم رحیم
بخوان یاحسن، یاعلی یاعظیم
هوالله روی دهن ریخته
چه شوری در این جان و تن ریخته
شراب مرا بوالحسن ریخته
روی لب، حسن جان من ریخته
خمارم خرابم در این میکده
شب مستی ام با حسن آمده
همه برکت فصل کشتم حسن
از اول فقط می سرشتم حسن
بهشتم حسن، سرنوشتم حسن
نوشتم کریم و نوشتم حسن
حسن پیش حق بود، تنزیل داشت
هوای مرا مثل فامیل داشت
به سوز و به تب های ماه خدا
به خشکی لب های ماه خدا
به قند رطب های ماه خدا
به العفو شب های ماه خدا
من عمریست که هرچه را خواستم
فقط با حسن از خدا خواستم
ابد بود از اول، ازل را شکست
شب خلوت این محل را شکست
به والله، لات و هبل را شکست
حسن، پشت جنگ جمل را شکست
علی گر درِ خیبر آورده است
حسن چشم فتنه در آورده است
اگر جلوه ای از خدا شد حسین
اگر آبرو دار ما شد حسین
اگر هم دوا هم شفا شد حسین
اگر شاه کرببلا شد حسین...
درست است کار ربش بوده است
ولی یاحسن بر لبش بوده است
نشستم زمین، دلبرم خاکی است
چه گنجی است او، گوهرم خاکی است
اگرچه پریدم، پرم خاکی است
نپرسیدم از چه حرم خاکی است
فدای غم هر دو چشم ترش
که خاکی شده چادر مادرش
برای دفاع فدک دیر شد
و آن بزدل بی حیا شیر شد
ته کوچه مادر زمینگیر شد
بمیرم همانجا حسن پیر شد
امان از مسیری که بسته شده
دوتا گوشواره شکسته شده
#رضا_دین_پرور
@raziolhossein
#امام_حسن_ولادت
آمدی و نور در عرش معلّی پهن شد
جذر و مد؛ بیتاب بر امواجِ دریا پهن شد
بر تنِ گهواره ات غیر از دو بالِ جبرئیل
چادرِ گلدار؛ با دستانِ زهرا پهن شد
لذّت ذکر خدا را داشت و شب تا سحر
پیش تو سجّادۂ زیبایِ بابا پهن شد
حضرت موسی عصایش را گرفت از دست تو
روبرویِ تو بساطِ ذکر عیسی پهن شد
مجتبی بودی و دورت گشت! پس رفعت گرفت
تابش ِ خورشید از بالایِ بالا پهن شد
نیمۂ ماهِ مبارک؛ شد دو چندان نورِ ماه
رفت زیرِ خیمۂ لطف و کرم!... تا پهن شد
تا خدا «مشکل گشایی» را به نامت زد، سریع...
کنج قران آیۂ «إنّا فتحنا» پهن شد
شد اجابت یک به یک، بی منّت و بی واسطه
تا پرِ قنداقه ات بر حاجتِ ما پهن شد
دعوتیم افطار! چون در خانۂ مولاعلی
سفرۂ اطعام ِ سائل ها، گداها پهن شد!
#م_عاطفی
@raziolhossein
#امام_حسن_مدح
#دوبیتی
سنگی که به راه اوست زر میگردد
از نور زبرجدش قمر میگردد
مسکین برود به خانه اش بی تردید
از محضر او کریم بر میگردد
#میلاد_حسنی
@raziolhossein
#امام_حسن_مدح
نفس میکشم در هوای حسن
شدم از ازل مبتلای حسن
چراغ شبستان دینداری ام
شده اشک در روضه های حسن
نداری نبیند به عمرش کسی
که شد یک شبی را گدای حسن
بزرگی برازنده ی ان کسی ست
که باشد فقط خاک پای حسن
چه صف ها که بستند جبریل ها
ورودی ی مهمان سرای حسن
دل از دست داوود ها برده است
طنین خوش ربنای حسن
یقینا تبارک به خود گفته است
پس از خلقت او خدای حسن
چه حبل المتینی شود روز حشر
به شیعه نخی از عبای حسن
نویسند ای کاش بر لوح دل
مرا نوکر جان فدای حسن
ندیدیم مدیون نباشد کسی
به دستان مشگل گشای حسن
"خدا را بران بنده بخشایش است"
که گریه کند در عزای حسن
نگاهی به ما کرد و انگاه ما
حسینی شدیم از دعای حسن
#حسن_کردی
@raziolhossein
#امام_حسن_ولادت
#دوبیتی
زهرا چه گلی برای حیدر آوُرد
کز بوی خوشش دل پیمبر را برد
بوسید نبی تا حسنش را ، دیدند...
که عایشه داشت از حسادت میمرد
#عبدالحسین
@raziolhossein
#امام_حسن_مدح
یکی شبیه من از راه دور آمده بود
به این شلوغ، به این سوت و کور آمده بود
امیدوار، پر از شوق و شور آمده بود
شبیه شب زده ای سوی نور آمده بود
غریبه بود و رفیقی در این دیار نداشت
میان کوفه پی آشیانه ای می گشت
قدم قدم به امید نشانه ای می گشت
گرسنه بود پی آب و دانه ای می گشت
و کوچه کوچه به دنبال خانه ای می گشت
قرار با چه کسی داشت که قرار نداشت
میان کوله ی او بود کوهی از مشکل
تمام شهر به او گفت از آن طرف سائل
و من روانه پی او به سوی آن منزل
نمانده راه زیادی صبور باش ای دل
به شوق دوست قدم هایم اختیار نداشت
در آن محل خبری بود راه بندان بود
هوای کوچه پراز عطر یاس و باران بود
بهار سردر بیت الکرم نمایان بود
کریم طایفه چشم انتظار مهمان بود
زمانه بهتر از این مرد سفره دار نداشت
رسید مژده که این خانه خانه ی حسن است
عزیز آل پیمبر کریم پنج تن است
خوش آمدید که او بیقرار آمدن است
غریبه گفت که این خانه بهتر از وطن است
چه خانه ای که برای کسی حصار نداشت
رسیده بود به مقصد چه حال خوبی بود
عجب معاشقه ی بی مثال خوبی بود
به اوج قصه رسیدم، وصال خوبی بود
خیال بود ولیکن خیال خوبی بود
برای نیم نگاهی دلم قرار نداشت
غریبه سیر شد و لحظه های پایانی
به یاد یک نفر افتاد بین مهمانی
میان کوله خود خواست تا که پنهانی...
کریم گفت کجا می روی نمی مانی
ببر هرآنچه که می خواهی اینکه عار نداشت
برای مرد فقیری که بین نخلستان
نداشت هیچ طعامی به غیر قرصی نان
همان که گفت بیایم به سوی خانه ی تان
اگر اجازه دهی می برم برای همان
غذا برای خود آن مرد شهریار نداشت
کریم آه کشید و دلش شکست و گریست
به گریه گفت بیا گوش کن حکایت چیست
تورا کسی که فرستاده است سائل نیست
اباالحسن پدرم دستگیر خلق، علیست
که بی عنایتش این سفره اعتبار نداشت
.
.
.
اگرچه بوده سر سفره با جذامی ها
نصیب او شده یک عمر تلخ کامی ها
دروغ و طعنه و دشنام و بی مرامی ها
غریب ماند میان تمام نامی ها
که بین لشکر خود وقت فتنه یار نداشت
کتاب غربت او خط به خط حدیث غم است
میان این همه شاعر بدون محتشم است
کجا دخیل ببندم که بغض، دم به دم است
که هرچه گشتم دیدم هنوز بی حرم است
و دربقیع ضریحی بجز غبار نداشت
#مجید_تال
@raziolhossein