✍امام رضا علیهالسلام:
هنگامی که مردی از شما خواستگاری کرد؛
که از دین و اخلاقِ او راضی بودید،
به ازدواجِ با او رضایت دهید؛
مبادا فقرِ او تو را از این
رضایت باز دارد...
📚میزانالحکمة: ج ۴، ص ۲۸۰
https://eitaa.com/razmandegan_babol
🎙ما نباید تصوّر بکنیم که حتماً بایستی
یک نفری یک خانه مِلکی داشته باشد،
یک شغل درآمد داری داشته باشد،
بعد ازدواج بکند؛ نه!
«إِن یَکُونُواْ فُقَرَآءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ»
اگر فقیر و تنگدست باشند،
خدا از فضلِ خود آنها را بی نیاز میکند.
☝️این قرآن است☝️
با ما دارد این جور حرف میزند.
رهبرِ معظم انقلاب ۱۳۹۲/۰۸/۰۸
https://eitaa.com/razmandegan_babol
هیات رزمندگان اسلام شهرستان بابل
🔹یک جلد کلام الله و یک سکه طلا
🍃همسرِ شهید جهان آرا:
مهریه ما یک جلد کلام الله مجید بود،
و یک سکه طلا، سکه را که بعد از عقد
بخشیدم، اما آن یک جلد قرآن را
محمد بعد از ازدواج خرید،
و در صفحه اولش
این طور نوشت:
امیدم به این است که این کتاب اساسِ
حرکتِ مشترکِ ما باشد، نه چیزِ دیگر،
که همه چیز فناپذیر است،
👈جز این کتاب.
حالا هر چند وقت یک بار که
خستگی بر من غلبه میکند،
این نوشتهها را میخوانم،
و آرام میگیرم....
https://eitaa.com/razmandegan_babol
_بسم رب الشهدا و الصدیقین__
"یاد و خاطره ۱۴۵۰۰ آلاله سرخ استان مازندران گرامی باد"
🌷 شهدای ۲۶ شهریور ماه استان مازندران🌷
🌷شهید حسین فلاح آمل
🌷شهید خسرو جعفری آمل
🌷شهید سهراب ذاکری آمل
🌷شهید صمد عباس زاده آمل
🌷شهید عزت اله مجیدی آمل
🌷شهید غلامرضا حسن زاده آمل
🌷شهید قدرت اله اسمعیلی آمل
🌷شهید ایرج جعفرزاده آمل
🌷شهید حسن حسین زاده آمل
🌷شهید فرشاد صفائی آمل
🌷شهید قاسمعلی پورسلاخ بابل
🌷شهید محمدرضا رمضانی چمازی بابل
🌷شهید حسن تاجیک بابلسر
🌷شهید عبدالحسين خوش روز بهشهر
🌷شهید حسین فولادیان بهشهر
🌷شهید نوروزعلی تلیکانی تنکابن
🌷شهید امیر شکارچی تنکابن
🌷شهید مجید میرزائی سروکلائی جویبار
🌷شهید حبیب اله سلیمانی گرمابکی چالوس
🌷شهید علی اکبر اله یار چالوس
🌷شهید اردشیر منصور سمائی چالوس
🌷شهید حسین نیازی چالوس
🌷شهید حسینقلی راه خارکن چالوس
🌷شهید صفر محمدی راد چالوس
🌷شهید غلامرضا ندیمی کلکاسرائی چالوس
🌷شهید مجید ملا چالوس
🌷شهید محمدرضا عزت الهی چالوس
🌷شهید ولی اله محمودثانی چالوس
🌷شهید آیت اله بردبارمنش چالوس
🌷شهید ادریس پولادی چالوس
🌷شهید مجید کاکاعلی صومعه سرائی چالوس
🌷شهید رضاهارابی دادساری چالوس
🌷شهید پرویز اشکوردلیلی رامسر
🌷شهید رحیم حسین نژاد عيسی خندق ساری
🌷شهید مجتبی فانی ساروی ساری
🌷شهید غلام علی آخوندی ساری
🌷شهید رضا حسنی سوادکوه
🌷شهید حجت خلیل نژاد پالندی سوادکوه
🌷شهید نقی احمدی گرجی سوادکوه
🌷شهید حمیدرضا زارع کوشیکلائی سیمرغ
🌷شهید فرهاد فرجی عباس آباد
🌷شهید جعفر طالبیان کوچکسرائی قائمشهر
🌷شهید حسین حیدری کلیج خیل قائمشهر
🌷شهید محمدعبدلله پورآهنگرکلائی قائمشهر
🌷شهید عباس شفیعی چپی قائمشهر
🌷شهید محمد بابائی خنکداری قائمشهر
🌷شهید برات علی پایمرد میاندورود
🌷شهید مسلم صیقل نور
🌷شهید منصور کاویانپور نور
🌷شهید شمس اله خواجه صالحانی نوشهر
🌷شهید رحمت اله سیاه سرائی کجوری نوشهر
🌷شهید سید رمضان موسوی تبار نوشهر
🌷شهید حمزه خزائی علی آباد نوشهر
🌷شهید حق اله سنیکائی چتن نوشهر
🥀روحشان شاد یادشان گرامی باد🥀
https://eitaa.com/razmandegan_babol
✅روابط عمومی هیئت رزمندگان شهرستان بابل
_بسم رب الشهدا و الصدیقین__
🌻زادروزتولدآلاله های حسینی شهرستان بابل گرامی باد🌻
🌻شهید احمد شیرافکن عزیزی
نام پدر: ابراهیم
تاریخ تولد: ۱۳۴۴/۰۶/۲۶
گلزار: درزیکلا
🌻شهید محمد حسین زاده نوری
نام پدر: غفور
تاریخ تولد: ۱۳۴۶/۰۶/۲۶
گلزار: معتمدی
🌻شهید مهران شکاریان طبرستانی
نام پدر: مهدی
تاریخ تولد: ۱۳۴۷/۰۶/۲۶
گلزار: گله محله
🌻روحشان شاد و یادشان گرامی باد🌻
https://eitaa.com/razmandegan_babol
✅روابط عمومی هیئت رزمندگان شهرستان بابل
روزها،
اول صبح،
به سلامی، دل خود گرم کنیم
و چه زیباست کنارِ یاران
خنده بر صبح زدن ...
https://eitaa.com/razmandegan_babol
هیات رزمندگان اسلام شهرستان بابل
روزها،
اول صبح،
به سلامی، دل خود گرم کنیم
و چه زیباست کنارِ یاران
خنده بر صبح زدن ...
https://eitaa.com/razmandegan_babol
هیات رزمندگان اسلام شهرستان بابل
🌏نخستین نشست خبری پزشکیان امروز برگزار میشود
🔹نخستین نشست خبری رئیسجمهور با حضور بیش از ۳۰۰ رسانه داخلی و خارجی ساعت ۱۵ امروز برگزار می شود.
https://eitaa.com/razmandegan_babol
🌏 #فوری منابع عربی از سرنگونی مجدد یک پهپاد MQ9 ارتش تروریستی آمریکا در حریم هوایی استان ضمار توسط انصار الله خبر میدهند.
https://eitaa.com/razmandegan_babol
🌓 باور کردنی نیست ولی حقیقت دارد.
👈 به بهانه سالروز ورود آزادگان عزیز به کشورمان
✳️ خاطرهای از ۱۸ سال اسارت سیدالاسراء،سرلشگر خلبان حسین لشگری،اولین اسیر و آخرین آزاده.
🔸وقتی بازگشت از او پرسیدند: این همه سال انفرادی را چگونه گذراندی؟ او گفت:
برنامه ریزی کرده بودم و هرروز یکی از خاطرات گذشتهام را مرور میکردم.
🔸سالها در سلولهای انفرادی بود و با کسی ارتباط نداشت و قرآن را کامل حفظ کرده بود؛ زبان انگلیسی میدانست و برای ۲۶ سال نماز قضا خوانده بود...
🔸اومیگفت: از ۱۸ سال اسارتم ده سالی که تو انفرادی بودم سالها با یک "مارمولک" هم صحبت میشدم!
🔸بهترین عیدی که این ۱۸ سال اسارت گرفتم، یک نصفه لیوان آب یخ بود؛ عیدسال۷۴ بود.
سرباز عراقی نگهبان یک لیوان آب یخ میخورد میخواست باقی مانده آن را دور بریزد، نگاهش بمن افتاد. دلش سوخت و آن را بمن داد، من تا ساعتها از این مسئله خوشحال بودم
🔸این را هم بگویم که من مدت ۱۲ سال (نه ۱۲ روز یا ۱۲ ماه) درحسرت دیدن یک برگ سبز و یک منظره بودم.حسرت ۵ دقیقه آفتاب را داشتم...
🔰 پیشنهاد می کنم خاطره اسارت و بازگشت او از زبان همسرش منیژه لشگری تحت عنوان "ماجرای دیدار حسین و منیژه پس از ۱۸ سال" را حتما در لینک زیر بخوانید.👇
https://eitaa.com/jtabiin/706
✍ پی نوشت: ما واقعا چقدر در معرفی قهرمانان واقعی مان مثل خلبان لشکری به نسل جوان کوتاهی کردیم؟! آیا اگر ایشان کهنه سرباز آمریکایی بود؛ امروز هالیوود از زندگی او فیلم هایی مختلفی نساخته بود؟!
https://eitaa.com/razmandegan_babol
کوچه هایمان را به نامشان کردیم که هرگاه آدرس منزلمان را میدهیم بدانیم از گذرگاه خون کدام شهید است که با آرامش به خانه میرسیم.
وعده ما سه شنبه ٢٧شهریور
مصلی بزرگ شهرستان بابل
با ما همراه باشید👇
https://eitaa.com/razmandegan_babol
هیأت رزمندگان اسلام شهرستان بابل
حسین لشگری و منیژه
🔰ماجرای دیدار سرلشگر حسین لشگری و همسرش منیژه پس از ۱۸ سال
❇️۲۰ اسفندماه زادروز حسین لشگری از خلبانهای نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران است که چند روز قبل از آغاز رسمی جنگ ایران و عراق اسیر شد و پس از ۱۸ سال اسارت در عراق به ایران بازگشت. او اولین ایرانی اسیرشده و آخرین اسیر آزادشده جنگ ایران و عراق است که در مجموع طولانیترین مدت اسارت را در بین تمام اسیران این جنگ تحمل کرده است.
لشگری با شروع جنگ ایران و عراق پس از انجام ۱۲ مأموریت، سرانجام مجبور به ترک هواپیمایش که مورد اصابت موشک قرار گرفته بود، شد و در خاک عراق به اسارت درآمد.
دولت عراق مدعی بود هواپیمای وی ۱۹ شهریور ۵۹ و قبل از حمله عراق به خاک ایران ساقط شده است؛ برای همین او را به عنوان سند برجسته ای که نشانگر آغاز جنگ توسط ایران بود حتی پس از قطعنامه نگه داشتند.
از آغاز جنگ تا زمستان ۱۳۵۹ در سلول انفرادی بود و پس از آن در مدت ۸ سال با حدود ۶۰ نفر دیگر از همرزمان در یک سالن عمومی و دور از چشم صلیب سرخ جهانی نگهداری شد. پس از پذیرش قطعنامه، لشگری را از سایر دوستانش جدا کردند و قسمت دوم دوران اسارتش ۱۰ سال طول کشید.
در طی سالهای اسارت، همسرش منیژه لشگری به همراه تنها پسرش (علی) که در زمان رفتن پدرش چندماهه بود، چشمانتظار او بودند. منیژه لشگری در کتاب خاطراتش درباره آن روزهای سخت مینویسد: «بعد از قبول قطعنامه در سال ۱۳۶۷، زمزمه آمدن اسیران همه جا پیچید. خانواده روادگر همسایه طبقه اول ما بودند. آقای روادگر اسیر بود. او از طرف صلیب سرخ ثبت نام شده بود و به همسر و بچههایش نامه مینوشت.
تابستان سال ۱۳۶۹ تابستان گرمی بود. از نیروی هوایی آمدند و ساختمان، ورودی ها، درها و پنجره ها را رنگ زدند. در و دیوار ساختمان پر شده بود از پلاکاردهای خوشآمدگویی. آقای روادگر آمد اما حسین نه! رفتم منزلشان تا از او بپرسم آیا حسین را دیده است؟ اما احساس کردم با من راحت نیست و موقع صحبتکردن سرش را پایین میاندازد. گفت: نه خانم لشگری! آقای لشگری جزء اسیران مخفی بود. ما از اونها جدا بودیم، ایشون رو ندیدم.»
منیژه اما همچنان چشم انتظار است: «خلبانها آخرین گروه اسرا بودند که آزاد شدند و من همچنان منتظر. هر روز جلوی یک ساختمان گوسفند میکشتند و هلهله و چراغانی و یک اسیر میآمد، اما حسین نیامد! به نیروی هوایی رفتم. گفتند «آقای لشگری جزء اسرای خلبان مخفی است. او را به خاطر تاریخ جنگ نگه داشتهاند. اعلام نمیکنند زنده است. اما اطلاع داریم حسین لشگری زنده است». نیروی هوایی صریح گفت که فعلا منتظر حسین نباشم.
چندماه بعد از آزادی کامل اسرا، حدود پنجاه شصت اسیر مخفی هم آمدند اما حسین نیامد. طاقتم طاق شد. راه افتادم به منزل آزادههای خلبان. بیشترشان میگفتند وقتی قطعنامه قبول شد، حسین مدتی کنار ما بود و بعد منتقل شد. نمیدانیم او را کجا بردند.»
منیژه اما همچنان دلش پرامید است: «پسرم از این همه رفتوآمدم به منزل آزادهها و شنیدن جوابهای مشابه خسته شده بود. یک روز گفت «مامان، بسه دیگه! خودت میفهمی رفتارهات کاملاً عصبی و غیرارادی شده؟»
علی راست میگفت؛ طوری شده بود که کاری نداشتم آیا این آزاده خلبان بوده، جزء نیروی هوایی بوده یا نه؛ حتی منزل آزادههایی که جزء نیروی دریایی و زمینی ارتش هم بودند رفتم و سراغ حسین را گرفتم. میخواستم بدانم آخرین نفری که او را دیده کجا و کِی بوده و حسین چه شرایطی داشته؟ وقتی یک نفر یک کلمه میگفت که «او را دیدهام»، امیدوار و خوشحال میشدم. وقتی دیگری هیچ نشانی از حسین نداشت، ناامید مطلق میشدم. غذا نمیخوردم. شبها یک ساعت هم خوابم نمیبرد. منتظر بودم صبح بشود. همه یک جواب می دادند: حسین لشگری را به خاطر تاریخ شروع جنگ نگه داشتهاند.»
منیژه لشگری روزهایش را دراضطراب و بیخبری طی میکند تا اینکه خردادماه سال ۱۳۷۴ با او تماسی از نیروی هوایی میگیرند و میگویند که حسین لشگری اجازه نامه نوشتن پیدا کرده است. اولین نامه به دست منیژه میرسد که در آن نوشته شده بود: «من زندهام ... نمیدانم شما کجا هستید ... از هیچ چیز خبری ندارم ... نمیدانم به چه آدرسی باید نامه بنویسم؛ به خاطر همین نامه را به آدرس نیروی هوایی مینویسم ... منیژه جان، هر جا هستی از وضع خودت و بچه برایم بنویس ... تا امروز امکانش نبود این را به تو بگویم. الان که این امکان را دارم برایت مینویسم. وضع من اصلاً معلوم نیست و تو مختاری ازدواج کنی.»
https://eitaa.com/razmandegan_babol