eitaa logo
هیات رزمندگان اسلام
881 دنبال‌کننده
5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
6 فایل
ارتباط با ادمین 👈 @Tanha3340
مشاهده در ایتا
دانلود
سالگرد شهادت شهیدوالامقام احمد وکیلی فرزند: محمد تاریخ تولد: ۱۳۴۲/۱۲/۱۰ وضعیت تاهل : مجرد شغل : بسیجی تاریخ شهادت:۱۳۶۰/۹/۹ محل شهادت: عملیات طریق القدس- بستان مزار شهید: گلزار شهدای شهر زاویه 🌹شادی روحش صلوات🌹 ‌‌‌‌ ‌‌‌🔻کانال هیات رزمندگان اسلام 👇👇 https://eitaa.com/razmandganz
35.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 روایت فتح متعلق به لشگر 17 علی ابن ابیطالب علیه السلام از دوران دفاع مقدس قسمت 6⃣6⃣2⃣ 🔻کانال هیات رزمندگان اسلام 👇👇 https://eitaa.com/razmandganz
« سکوت شکسته » بر اساس خاطرات حاج محمود پاک نژاد با قلم: سید هادی سعادتمند فصل سوم هورالحمارکابوسم بود.فاو میزبانم قسمت 2⃣4⃣ گفت:« این آموزش ویژه زیر نظر تیپ نوهد( نیروی ویژه هوابرد) ارتش برگزار خواهد شد و قرار است تحت تعلیم کلاه سبزها قرار بگیرید.»  گفت:« هدف آموزش، بالا بردن توانایی شما برای شناسایی و عملیات نفوذ است. تاکید میکنم، خودتون رو با شرایط پادگان آموزشی سازگار کنید!»  ما را با یک مینی‌بوس به سمت دهلران بردند. پادگان آموزشی در جایی بین مهران و دهلران بود. با گذشتن از جاده خاکی به دژبانی رسیدیم. اطراف پادگان پوشیده از ارتفاعات و تپه بود. در فاصله ۲ کیلومتری از دژبانی در مرکز پادگان، تعدادی سنگر اجتماعی بود. ساختمان ستاد و تعدادی چادر هم بود. که محل استراحت نیروهای آموزشی بود. اینجا کاملاً متفاوت بود با پادگان های نظامی که تا آن زمان دیده بودم؛ بیشتر شبیه یک پایگاه نظامی بود؛ از پوشش لباس گرفته تا فیزیک آدمهایی که آنجا بودند.  طی فاصله یکی ـ دو ساعت، نیروهای یگان های دیگر به ما اضافه شدند. ۱۳۰ نفر شدیم. فرمانده پادگان، یک سرهنگ بود که خودش را «انوشه» معرفی کرد و بعد «استوار رضایی» را که معاونش بود معرفی کرد. سپس شرح مختصری درباره برنامه دوره آموزش داد و گفت:«اینجا یک پایگاه نظامیه. ما در منطقه جنگی قرار داریم و باید هر شب نگهبانی داشته باشید.»  در روزهای بعد با حدود چهل مربی آشنا شدیم که همه کلاه سبز بودند. هر کدام در زمینه ای درجه ش نگاه کنم، گفت:« بنداز طناب رو، پدرسوخته!» گفتم:« به من میگی پدر سوخته!؟» گفت:« مادر...»  همه چیز جلوی چشمم سیاه شد. مشتم پرت شد سمت صورتش. عینک دودی اش خرد شد و خون راه افتاد.  راننده از آن سمت آمد تا حمله کند سمت من، که رضا با سر زد توی صورتش. او رفت نشست توی ماشین و شیشه ها را داد بالا. هرچه با تلفن قورباغه‌ای با ستاد تماس می‌گرفتیم تا گزارش بدهیم.  کسی جواب نمی داد.  اسلحه را از دست رضا گرفتم و چند تیر هوایی شلیک کردم. استوار رضایی در حالی که زیرپیراهن تنش بود، خودش را رساند به دژبانی و با دیدن آن بنده خدا که زخمی شده بود، رنگش پرید. بعد از چند فحشی که از او شنید، آمبولانس را خبر کرد. آمدند و از منطقه خارجشان کردند.  مربی ها و بچه های هم دوره خبر شده و راه افتاده بودند سمت دژبانی. مربی ها آن قدر ابهت داشتند که تا آن ساعت جرات نمی کردیم توی چشمشان نگاه کنیم. من و رضا را قلمدوش کردند به سمت ستاد. من و رضا از کسانی که با آنها درگیر شده بودیم و هیچ شناختی نداشتیم، اما مربی ها می گفتند:«حقشان بود» و همه کادر پادگان از سابقه بی ادبی اش تعریف می کردند. به همین دلیل، دوره بدون پرش با چتر از هواپیما به پایان رسید. تمرین زیادی داشتیم و با پرش از سکو، خودمان را آماده کرده بودیم که از هواپیما بپریم. وقتی خبر درگیر شدن ما به قرارگاه رسید، ماشین فرستادند و کل بسیجی ها را برای ادای توضیح به قرارگاه بردند.  صفاری، من و رضا ابوبصیری را برای نوشتن گزارش خواست. بعد به یگانهای خودمان فرستاده شدیم. آقای زین‌الدین وقتی حرف های من و شهادت بچه‌های دیگر را شنید، نه کارم را تایید و نه رد کرد؛  فقط گفت:«در این باره جایی حرفی زده نشه تا بررسی کنم.»  هر پنج نفر که از آموزش برگشته بودیم، به معاونت اطلاعات ـ عملیات معرفی شدیم؛ به همه ی آنچه میخواستم و آرزو داشتم، رسیده بودم. نیروی اطلاعات عملیات شدن به این سادگی‌ها نبود. باید حداقل دو سه  عملیات شرکت کرده باشی و فرمانده گردان و فرمانده گروهان تاییدت کنند، تنها عملیاتی که من تا آن زمان در آن شرکت داشتم، بیت المقدس بود؛ آن هم در یکی از گردان‌های ارتش بودم. در لشکر ۱۷ سابقه ای نداشتم.  به دلیل حضور در دوره آموزشی، پذیرفته شدیم. گذاشتم پای لطف و خواسته خدا. آنچه در شب عملیات بیت المقدس شاهدش بودم، باعث شد که تنها آرزو و خواسته من از خدا این باشد که در جایی قرار بگیریم تا موثرتر باشم و تا آنجا که ممکن است، جلوی ریخته شدن خونی را بگیرم. ادامه دارد ... 🔻کانال هیات رزمندگان اسلام 👇👇 https://eitaa.com/razmandganz
از سمت راست برادران جلال محمد زاده ، ناشناس ، سهراب تنها ، ناشناس 🔻کانال هیات رزمندگان اسلام 👇👇 https://eitaa.com/razmandganz
از چپ برادران شوزب اوتادی - محمد علی ابراهیمی - ناشناس 🔻کانال هیات رزمندگان اسلام 👇👇 https://eitaa.com/razmandganz
2024_11_29_11_52_52_4.mp3
7.51M
🕌 سخنرانی پیش از خطبه‌های قدیری ابیانه در نماز جمعه آبسر دماوند 🕰 ۱۵ دقیقه ✡️ دیدگاه صهیونیستها نسبت به غیر یهودیان 📆 ۹ آذر ۱۴۰۳ 🔻کانال هیات رزمندگان اسلام 👇👇 https://eitaa.com/razmandganz
عکسهای خاطره- انگیز-شما: کانال هیات رزمندگان اسلام 👇👇 https://eitaa.com/razmandganz
1.28M
برشی از خاطرات برادر رزمنده. حاج یدالله مظهر قسمت : اول با صدای :م.ج 🔻کانال هیات رزمندگان اسلام 👇👇 https://eitaa.com/razmandganz
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 یک_قرار_شبانه 5⃣4⃣3⃣2⃣ هر شب چهارده صلوات به نیت چهارده معصوم علیهم السلام هدیه به روح مطهر یک شهید داریم🌹 🌸 هدیه امشب را تقدیم میکنیم به روح مطهر شهید والامقام داود حق وردیان از شهر منجیل🌹 ‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‌‌🔻کانال هیات رزمندگان اسلام 👇👇 https://eitaa.com/razmandganz ارسال کننده : حسین رنجبر از رود بار
🕊↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ 🕊 🌹 چهلمین یادواره شهدای آسیابک🌹 باسخنرانی: سردار سرتیپ پاسدار حاج حسن حسن زاده 💠 فرمانده سپاه محمد رسول الله تهران بزرگ 🔹شعر خوانی شاعر اهلبیت کربلایی محمد رسولی 🔶 اجرای برادر کربلای سیدمحسن تقوی 🔸همراه با رو نمایی از کتاب شهیدان والامقام علی اکبر وعلی اصغر مفیدی 🔹اجرای گروه سرود نورالشهدا 🕰زمان پنج شنبه ۱۵ آذر ماه ۱۴۰۳ مصادف با شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) ساعت ۱۴:۰۰ 🕌 شهرستان زرندیه مسجد جامع آسیابک 🔻کانال هیات رزمندگان اسلام 👇👇 https://eitaa.com/razmandganz
برادر محمد تنها ، سال 1380 اروند کنار 🔻کانال هیات رزمندگان اسلام 👇👇 https://eitaa.com/razmandganz
از سمت راست برادران غلام حسن تارخی ، شهید محمد ماهیاری ، مرحوم سیف الله تیموری، وجیه الله خاکسار، سال 1364 جزیره شمالی 🔻کانال هیات رزمندگان اسلام 👇👇 https://eitaa.com/razmandganz
40.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 روایت فتح متعلق به لشگر 17 علی ابن ابیطالب علیه السلام از دوران دفاع مقدس قسمت 7⃣6⃣2⃣ 🔻کانال هیات رزمندگان اسلام 👇👇 https://eitaa.com/razmandganz
عکسهای خاطره- انگیز-شما: کانال هیات رزمندگان اسلام 👇👇 https://eitaa.com/razmandganz
مادر در خواب پسر شهیدش را می‌بیند. پسر به او می‌گوید: توی بهشت جام خیلی خوبه...چی می‌خوای برات بفرستم؟ مادر می‌گوید: چیزی نمی‌خوام؛ فقط جلسه قرآن که می‌رم، همه قرآن می‌خونن و من نمی‌تونم بخونم خجالت می‌کشم... می‌دونن من سواد ندارم، بهم میگن همون سوره توحید رو بخون! پسر می‌گوید: نماز صبحت رو که خوندی قرآن رو بردار و بخون! .بعد از نماز صبح، یاد حرف پسرش می‌افتد! قرآن را بر می‌دارد و شروع می‌کند به خواندن... خبر می‌پیچد! پسر دیگرش، این‌ را به عنوان کرامت شهید، محضر آیت الله نوری همدانی مطرح می‌کند و از ایشان می‌خواهد مادرش را امتحان کنند... حضرت آیت‌الله نوری همدانی نزد مادر شهید می‌روند! قرآنی را به او می‌دهند که بخواند! به راحتی همه جای قرآن را می‌خواند؛ اما بعضی جاها را نه! میفرمایند: «قرآن خودتان را بردارید و بخوانید!» مادر شهید شروع می‌کند به خواندن از روی قرآن خودش؛ بدون غلط آیت الله نوری با گریه، چادر مادر را می‌بوسند و می‌فرمایند: «جاهایی که نمی‌توانستند بخوانند متن غیر از قرار داده بودیم که امتحانشان کنیم.»✨ شهید 📙شهیدان زنده اند. اثر گروه شهید هادی شادی روحش صلوات🌹 🔻کانال هیات رزمندگان اسلام 👇👇 https://eitaa.com/razmandganz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایت فتح متعلق به لشگر 17 علی ابن ابیطالب علیه السلام از دوران دفاع مقدس قسمت 8⃣6⃣2⃣ 🔻کانال هیات رزمندگان اسلام 👇👇 https://eitaa.com/razmandganz
شهدای گرانقدر شهر ساروق از توابع استان مرکزی 🔻کانال هیات رزمندگان اسلام 👇👇 https://eitaa.com/razmandganz
به اطلاع مردم شریف وقدردان ودوستداران شهدا می‌رساند مجتمع فرهنگی شهدای گمنام شهر زاویه جهت برگزاری مراسمات فرهنگی درایام سوگواری اهل‌بیت وجشن های مذهبی نیاز به فرش وموکت دارد از خیرین عزیز در خواست می شود در تهیه اقلام مورد نظر به مجتمع فرهنگی کمک نمایید آن شاالله ذخیره اخرتمان باشد. شماره حساب شهدای گمنام شهر زاویه ۵۸۹۲۱۰۱۵۳۷۰۰۱۹۳۱ بانک سپه به نام ودجا شماره تماس ۰۹۹۱۲۳۶۷۹۰۳ 🔻کانال هیات رزمندگان اسلام 👇👇 https://eitaa.com/razmandganz
« سکوت شکسته » بر اساس خاطرات حاج محمود پاک نژاد با قلم: سید هادی سعادتمند فصل سوم هورالحمارکابوسم بود.فاو میزبانم قسمت 3⃣4⃣ « ندیری » فرمانده اطلاعات ـ عملیات بود. من تا آن موقع حسرت اینکه چند دقیقه با او حرف بزنم را داشتم. گفت:« باید تعهد بدید که شش ماه متوالی در معاونت اطلاعات می مونید.»هرپنج نفر خیلی ذوق داشتیم و فقط گوش می دادیم. فرمانده گفت:« نیروهای اطلاعات ـ شناسایی باید چهار ویژگی داشته باشن؛ توکل به خدا، توانایی جسمی، شجاعت، و فهم نظامی. اگر ندارید، بدون هیچ حرفی، نمانید. آزاد هستید که بروید. این چهار شرط با آموزش مستمر به دست می آد.» او صدایش را بالاتر برد:« چیزایی که توی این دوره یاد گرفتید، به تنهایی کفایت نمیکنه. باید تجربه کنید و خودتون رو ثابت کنید.» چند ماهی بود که هیچ خبری از خانواده ام نداشتم؛ به شدت نگران پدرم بودم. وقتی حرف های آقای ندیری تمام شد. رفتم به سمتش و گفتم:« بیشتر از دوماه نمی تونم بمونم. باید برم کمک بابام.»مکثی کرد. کمی از بچه‌های دیگر فاصله گرفتیم. گفت:« تو هر وقت خواستی، میتونی بری؛ به شرطی که وقتی برگشتی جبهه، بیای معاونت اطلاعات. فعلاً برو آماده شو که باید بری پاسگاه زید.»منطقه مرزی پاسگاه زید در هشتاد کیلومتری جنوب اهواز و در حد فاصل کوشک و شلمچه قرار دارد. این نقطه مرزی بارها مورد تهاجم ارتش بعثی قرار گرفته بود. چند ماه قبل تر در این خط، نیروی گردان بودم. قسمت بیست و سوم خانواده همیشه و ازهمان بچگی برایم خیلی مهم بود. شاید نبودن مادر باعث شده بود که قدر خانواده را بیشتر بدانم. زمانی  که داشتم فرم عضویت سپاه را امضا میکردم، به پدر و خواهر و برادرها و آینده‌ام فکر می کردم. شرط گذاشتم که فقط تا پایان جنگ در عضویت رسمی سپاه می‌مانم. بعد از جنگ رفتم سراغ کار و درخدمت خانواده‌ام بودم. در واقع با هدف انجام تکلیف در برابر وطن و لبیک گفتن به خواست امام خمینی بود که امثال من وارد جنگ شده بودیم. به نظامی گری علاقه نداشتم.یک واقعیت که هرچه زمان بیشتری از آن میگذرد، فهمم به آن بیشتر می شود، این است که نسل من در هر جایی که قرار می‌گرفتند، دنبال این بودند که وظیفه خود را به بهترین شکل انجام دهند؛ بدون توجه به اینکه کسی زیر نظرشان دارد یا ندارد و چه نتیجه مادی برای آنها دارد یا ندارد.بله، خانواده و خواست پدر برایم اهمیت زیادی داشت. به همین دلیل با همه علاقه‌ای که داشتم وارد اطلاعات ـ عملیات بشوم، اما وقتی آقای ندیری گفت شش ماه بمان، نپذیرفتم؛ ولی وقتی احساس کردم ماندنم در جبهه لازم است، بیشتر از شش ماه ماندم.وارد سنگر اطلاعات ـ شناسایی پاسگاه زید شدم. همه از من باسابقه تر بودند. از شهرهای مختلفی مثل زنجان، دامغان، شاهرود، خمین، محلات، دلیجان، تفرش، نراق،  اراک، قزوین، ساوه، سمنان، وقم بودند. جمع با صفایی داشتیم. خیلی زود با هم ارتباط دوستانه برقرار کردیم. به لطف خدا، همیشه در مقابل کسانی که با تجربه تر از خودم بودند، تواضع داشتم.اولین شبی که در پاسگاه زید برای شناسایی رفتیم، بچه های گروه شناسایی متوجه شدند نسبت به آنها آمادگی جسمی بیشتری دارم. وقتی در طول مسیر توقف می‌کردند و می نشستند تا استراحت کنند، سرپا می ایستادم و منتظر بلند شدنشان بودم. این همه توقف برای استراحت برایم خنده‌ دار بود. فرمانده گروه به من اعتماد نداشت، چون تازه کاربودم. این طبیعی بود.مرا گذاشته بود تامین گروه. آن شب تا نزدیکی موانع دشمن پیش رفتیم. به سرگروه اصرار می کردم که از خط دشمن برای شناسایی عبور کنیم. بچه ها به همین دلیل گزارش هایی علیه من توسط سرگروه و دوستان پیشکسوت به فرماندهی داده شد که باعث شد مورد توجه فرماندم قرار بگیرم. بچه های اطلاعات ـ شناسایی رفاقتشان به رقابتشان می چربید. همه به بهتر انجام دادن کار فکر می‌کردند. در پاسگاه زید، شب های زیادی برای شناسایی رفتیم. بعدا فهمیدیم تدبیر فرماندهان جنگ در این بود که نیروهای اطلاعات ـ شناسایی در تمام جبهه ها فعال شوند تا میزان استعداد و توان دشمن را در جبهه های مختلف برآورد کنند؛ با چنین هدفی برای شناسایی می رفتیم.مدت زمانی که در ماموریت پدافند پاسگاه زید بودیم، فرصت خوبی بود برای من تا تجربه عملی کسب کنم. هرچه زمان بیشتر می گذشت، بیشتر تحت تاثیر منش، روش، و اخلاق نیروهای اطلاعات ـ عملیات قرار می‌گرفتم. امیرحسین ندیری، فرمانده‌ای بود که اخلاق، اخلاص، شجاعت و مدیریت را چنان در هم آمیخته بود که نمی توانستی بگویی کدام بر دیگری  می چربد.  ارتباط دلی خاصی با او پیدا کرده بودم؛ یک رابطه استاد ـ شاگردی. کارهایی را که می کرد زیر نظر می‌گرفتم. حواسم به همه کارهایش بود. ادامه دارد... 🔻کانال هیات رزمندگان اسلام 👇👇 https://eitaa.com/razmandganz
772.5K
برشی از خاطرات برادر رزمنده : حاج یدالله مظهر قسمت دوم با صدای :م.ج 🔻کانال هیات رزمندگان اسلام 👇👇 https://eitaa.com/razmandganz
دیدار جناب سرهنگ رسولی فرمانده ناحیه به اتفاق مسئول ایثارگران ناحیه ،جانشین پیشکسوتان شهرستان زرندیه با خانواده جانباز عزیز محمد رضا کاووسی در شهر مأمونیه (شهرک فاطمیه) 1403/9/11 🔻کانال هیات رزمندگان اسلام 👇👇 https://eitaa.com/razmandganz
دیدار جناب سرهنگ رسولی فرمانده ناحیه به اتفاق مسئول ایثارگران ناحیه ،جانشین کانون پیشکسوتان شهرستان زرندیه با خانواده محترم شهید نادر تمجیدی در شهر مأمونیه 1403/9/11 🔻کانال هیات رزمندگان اسلام 👇👇 https://eitaa.com/razmandganz
مصاحبه رادیو مقاومت با محمدرضااحمدی راوی دفاع مقدس .mp3
10.37M
🎤🔻مصاحبه رادیو مقاومت، با محمدرضااحمدی، ایثارکر و راوی دفاع مقدس،و فعال رسانه حوزه ایثار وشهادت در برنامه عصر مقاومت. هفته بسیج سال1403 🔻کانال هیات رزمندگان اسلام 👇👇 https://eitaa.com/razmandganz
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 یک_قرار_شبانه 6⃣4⃣3⃣2⃣ هر شب چهارده صلوات به نیت چهارده معصوم علیهم السلام هدیه به روح مطهر یک شهید داریم🌹 🌸 هدیه امشب را تقدیم میکنیم به روح مطهر شهید والامقام علی رضا کریمی نوک آبادی از اصفهان🌹 ‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‌‌🔻کانال هیات رزمندگان اسلام 👇👇 https://eitaa.com/razmandganz ارسال کننده : خانم جناب از ساوه
41.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
- مصاحبه: دکتر احمد خنجری قمی، جانباز ۷۰ درصد بمدت: ۱۳ دقیقه - برنامه قرارگاه از شبکه قرآن.مورخه 25 بهمن..۱۴۰۲ - شام ولادت حضرت ابالفضل (ع) وشب ولادت حضرت امام زین العابدین (ع) 🔻کانال هیات رزمندگان اسلام 👇👇 https://eitaa.com/razmandganz