از سمت چپ برادران حاج محمد اسحاقی، بقیه ناشناس هستن
کانال هیات رزمندگان اسلام 👇👇
https://eitaa.com/razmandganz
از سمت چپ برادران حاجعلی شعبانلو، محمد تنها، سال 1365 قبل از عملیات کربلای چهار
کانال هیات رزمندگان اسلام 👇👇
https://eitaa.com/razmandganz
هشدار⚠️ هشدار⚠️ هشدار⚠️
با عرض سلام
اگر پیام درخواست وجه از هر اکانتی برای شما ارسال شد
قبل از واریز پول با طرف مقابل تماس بگیرید و سریعا مسدود کنید🙏
نفر اول حاج یدالله مظهر ، احمد صدری نیا ،سال۱۳۶۳ پادگان دوکوهه
کانال هیات رزمندگان اسلام 👇👇
https://eitaa.com/razmandganz
از سمت راست جانباز سیدرضا طباطبایی ، احمد صدری نیا سال ۱۳۶۴منطقه عین خوش
کانال هیات رزمندگان اسلام 👇👇
https://eitaa.com/razmandganz
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
یک_قرار_شبانه 5⃣6⃣2⃣2⃣
هر شب چهارده صلوات به نیت چهارده معصوم علیهم السلام هدیه به روح مطهر یک شهید داریم🌹
🌸 هدیه امشب را تقدیم میکنیم به روح مطهر شهید والامقام حاج ابوالفضل هراتی از دامغان🌹
🔻کانال هیات رزمندگان اسلام 👇👇
https://eitaa.com/razmandganz
ارسال کننده : محمد پروین نیا از پرند
خاطرات شهید والامقام علی پیرونظر از لحظه اعزام به قلم خود شهید سه ماه قبل از شهادت
قسمت 0⃣2⃣
۶۶/۹/۱۷ ساعت نزدیک ۶ صبح از خواب بیدار شدم و نزدیک بود همگی برای نماز صبح خواب بمانیم شب گذشته خواب خانه را دیدم خیلی . خیلی نگران حال همسرم بودم . صبحگاه رفتیم و گفتند ساعت ۸ کلاس داریم . حدود ۱/۵ ساعت دویدیم و ورزش کردیم سریعا صبحانه خوردیم و رفتیم کلاس . کلاس هنوز شروع نشده بود که برادر پناهی مسئول گروه یک سراغ من را از مسئول گروه ۳ برادر سالاروند گرفت و او من را صدا زد گفت برادر علی آبادی با شما کار دارد رفتم و گفت برادر پیرونظر شما به شهر می روی برایت مرخصی بدهم گفتم با کمال میل قبول میکنم . به حدی خوش حال شدم که دیگر حال خودم را نفهمیدم . برگه نوشت همراه با برادر اکبر پناهی آمدیم سراغ بچه ها .به علی آقا گفتم میخواهم به شهر بروم گفت اگر بشود من هم می آیم گفتم پس بیا با هم برویم وقبول کرد و در برگه اضافه کردیم و برادر علی آبادی و عده ای دیگر اجناسی می خواستند و برایشان بخریم .و سریعا لوازم خودمان را حاضر کردیم مخصوصا لوازم حمام را چون چندین روز بود که به حمام نرفته بودیم . حرکت کردیم و بعد از عبور از گل ولای فراوان به دژبانی رسیدیم و بعد از توقف چندی کامیونی آمد و ما را تا اول جاده سوار کرد و از آنجا تعدادی پرتقال اهدایی گرفتیم. تویوتا ی گردان آمد و همه ما را به شهر رساند اول به مخابرات رفتیم خیلی شلوغ بود مقداری پول خورد گرفتم ودر نوبت ایستادیم .نزدیک ساعت ۱۰ صبح بود وقتی نوبت من رسید هر کاری کردیم شماره من را نگرفت و رفتیم داخل و برای ساعت ۳ نوبت گرفتیم و خارج شدیم رفتیم بازار ولوازمی راکه می خواستیم گرفتیم نزدیک ساعت ۱۲/۵ رفتیم ناهار خوردیم ساعت یک آمدیم سپاه برای تلفن گفت ساعت ۲ بیایید بعد آمدیم رفتیم سراغ حمام . دیدیم خیلی شلوغ هست دوباره برگشتم سپاه و بعد از چندی نوبت به من رسید .
ادامه دارد ........
ادامه ماجرا
علی آقا متوجه می شود که پنج روز پیش پدر شده است
××××××××××××××××××××××××××××××××
گفت که ساوه آزاد نمی شود و شماره شما گرفته نمی شود .بعد رفتیم حمام سپاه دیدیم که آب قطع است برگشتیم مخابرات هر کاری کردم شماره تلفن سکه ای نگرفت علی آقا و اکبر در مخابرات بودند و من در باجه . دیدم اکبر آمد وگفت علی گرفتم . دویدم دیدم که اشتباه گرفته است دوباره قرار شد بگیرد بعد از چندی ناامید شده بودم دیدم دوباره گرفت و بعد آقای شایان خیلی سریع گوشیها برداشت گفت از کجا تلفن می زنی گفتم میاندوآب . گفت نمی آیی ؟ گفتم نه . گفتم چه خبر ؟ گفت مبارک باشه چون صاحب یک دختر شده ای . خیلی خوش حال شدم . سریع سراغ شاهده را گرفتم گفت نگران نباش صحیح و سالم است و بچه فقط مقداری زردی دارد گفت بگویم بیاید گفتم مگر می تواند ؟ گفته بله . مقداری خیالم راحت شد بعد از چندی مادرم گوشی را گرفت و تبریک گفت و بعد شاهده آمد و حالش را پرسیدم گفت خوب است . پرسیدم کی بدنیا آمد گفت ۱۲ آذر ساعت ۶ صبح . از حال دخترم پرسیدم گفت خوب است مقداری زردی دارد باید بستری شود بعد از کمی صحبت کردن و گفتن اینکه چندین روز دیگر مرخصی خواهم گرفت خدا حافظی کردم و آمدیم و رفتیم حمام ساعت ۵ بود که از حمام آمدیم و چند کیلو شیرینی خریدم . هوا تاریک شده بود و یک نفر هم به ما اضافه شده بود تا اول جاده خاکی آمدیم و بعد مقداری پیاده روی کردیم و با یک وانت به مقر آمدیم ساعت ۸ شب بود که رسیدیم و تا بچه ها شیرینی را دست علی آقا دیدند فهمیدند . پرسیدند و فهمیدن کار تمام شده است ودختر هم هست گفتند مادر رزمنده است و با خود رزمنده فرقی ندارد تمامی بچه های چادر من را بوسیدند و تبریک گفتند و بعد از خوردن شیرینی شروع کردیم به دوختن تجهیزات . چون قرار بود ساعت ۱۱ رزم باشد و تا ساعت ۱۱ کار را تمام کردیم و خوابیدیم و خبری هم از رزم شبانه نبود
ادامه دارد......
کانال هیات رزمندگان اسلام 👇👇
https://eitaa.com/razmandganz
17.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
راوی: مادر شهید درباره سردار شهیدمحمدتقی خراسانینژاد
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
یادواره سردار رشید اسلام شهید محمدتقی خراسانی نژاد
زمان: جمعه ۲۳ شهریور ۱۴۰۳ش ساعت ۴/۳۰ عصر
مکان: دامغان ، حسینیه خوریا
کانال هیات رزمندگان اسلام 👇👇
https://eitaa.com/razmandganz
از سمت راست برادران غلام حسن تارخی ، رضا شمس، سال 1364 جزیزه شمالی
کانال هیات رزمندگان اسلام 👇👇
https://eitaa.com/razmandganz
هدایت شده از هیات رزمندگان اسلام
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
امشب شهادت نامه عشاق امضا میشود
سالروزعملیات قادر
تاریخ شروع عملیات: ۱۳۶۴/۶/۱۸
ساعت شروع : ۲ بامداد
رمز عملیات:یا مولای متقیان(ع)
منطقه عملیاتی: غرب اشنویه وارتفاعات کلاشین در داخل خاک عراق
نیروی عمل کننده: ارتش جمهوری اسلامی ایران
یاد کنید شهدای این عملیات را با ذکر صلوات
کانال هیات رزمندگان اسلام 👇👇
https://eitaa.com/razmandganz
هدایت شده از هیات رزمندگان اسلام
سالگرد شهادت شهید والامقام ابوالفضل رنجبر
فرزند: میرزا کوچک
متولد: ۱۳۴۱/۱۱/۲۰
وضعیت تاهل: مجرد
شغل : تکاور ارتش
تاریخ شهادت: ۱۳۶۴/۶/۱۸
محل شهادت: عملیات قادر- حاج عمران
تاریخ رجعت: 1394/9/19 مصادف با 28 صفر سال1437
مزارشهید: گلزار شهدای شهر زاویه
🌹شادی روحش صلوات🌹
کانال هیات رزمندگان اسلام 👇👇
https://eitaa.com/razmandganz
45.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 روایت فتح متعلق به لشگر 17 علی ابن ابیطالب علیه السلام از دوران دفاع مقدس
قسمت 7⃣8⃣1⃣
🔻کانال هیات رزمندگان اسلام 👇👇
https://eitaa.com/razmandganz