•
.
درس خواندنش ڪمۍ با بقیـھ فرق داشت!
زمـٰان نوشتن یاد داشت هایش ،
اگر فڪرش کُند میشد یا در مسئلـھای
مـےماند؛گوشـھی یاد داشتش مـےنوشت:
الھـےوربـےمنلـےغیرڪ :)♥️
#شھیدمجیدشھریاری🌱'
#جهاد_علمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روزهـآرَفـتوَفَقَـط
حَسـرتدیدارِرُخـت
مـآندهبَرایـندلِیعقوبـۍِ
مـاآقـاجـان..
#منتظرآنھ
"#عزیزمحسین"
گفتم:بهشتت؟
گفت:لبخندحسین'ع'
گفتم:جهنمت؟
گفت:دوری از حسین'ع'
گفتم:دنیایت؟
گفت:خیمھ عزای حسین'ع'.
گفتم:مرگت؟
گفت:شهـادت.
گفتم:مدفنت؟
گفت:بینشان.
گفتم:حرف آخرت؟
گفت:فدای حسین
🌹✨
شهادت نه بال می خواهد و نه پر..
دل می خواهد به وسعت خود آسمان...!
دلت رو آسمانی کن
فکر نکن اگر فقط دلت پاک باشه
شهید میشی
نه !
آمنو و عملوالصالحات :
هم دلت پاک باشه هم کار و عملت درست باشه.
در آرزوی شهادت♥️
‹✨🌔›
همسرشھید:
یہروزنگاهڪردمبہچشمها؎حاجۍ
گفتم:حاجهمتخیلۍچشمهاتونزیباست!
خداهمڪہزیباپسند،نمیذارهچیزها؎زیباتو ایندنیابمونہواونوبرا؎خودشبرمیداره..
همانطورهمشد(:
پیڪرشڪہآمد..
سربود،گوشبود..!
اماچشمنبود!
زیبایۍچشمهایتحاصلاشڪها؎ شبانہتودربارگاهاحدیتبود..
حاصلآنبودڪہراهۍبرا؎خودبہدنیاو مافۍبازنڪرد..
پاڪبود؎،پاڪزیستۍوپاڪرفتی..
✨🌔¦⇢ #شهید محمد ابراهیم همت
«💛🌻»
بسـمربالرضا|❁
چـِهبسـٰآطۍشدهاینپـَنجرهفولآدرضـٰآ
اَزکنـٰآرشبشو؎رد؛توشفـٰآمۍگیر؎シ'!
💛¦↫#السلامعلیکیاعلۍابنموسۍالرضآ
🌻¦↫#چهارشنبههایامامرضایی
[🥀🌱]
میگفتیهرفیقگیربیارید
ڪهباهاشخودسازیڪنید؛
ترڪِگناهڪنید؛🌱
درسبخونیدومباحثهڪنید..
سختگیرمیاد،
ولیاگهپیداڪردیدولشنڪنید!
تا #شھادت!🌹
#شهید_ابراهیمهادی
چرا حجابت رو رعایت نمی کنی ؟
چون هنوز بچه ام و تنها 18 سالمه !
چرا نماز نمیخونی ؟
چون هنوز بچه ام و تنها 18 سالمه !
چرا با نا محرم حرف می زنی ؟
چون بچه هستم و تنها 18 سالمه !
چرا و چون های زیادی هست که در جواب تمامی
آنها می توان گفت چون هنوز جوانم و بچه ولی ......!
ولی یادمان باشد فاطمه ی زهرا ( س) هم
تنها 18 سال داشت..!
#چادرانه
#شهیدانه
آقاابراهیممیگفت:
آدم هرکاری که میتواند باید برای بنده های خدا انجام دهد.
مخصوصا این مردم خوبی که ما داریم.
هرکاری که از ما ساخته است،
باید برایشان انجام دهیم.🌱
#شهید_ابراهیم_هادی
✅#خاطرات_شهدا
#سردار_دلها💔
🌹🕊 #شهید #حاج_قاسم سلیمانی
🌄 مرد عراقی به پسرش گفت برود دست حاج قاسم را ببوسد.😚 پسر رفت بین جمعیت، ولی نتوانست نزدیک حاجی بشود.☹️
وقتی حاج قاسم نشست توی ماشین 🚗، پدرش گفت:
مردم عراق این قدر دوستت دارند که پدری به پسرش امر کرد بیاید دستت را ببوسد، ولی محافظ ها نگذاشتند.😔
حاجی از ماشین پیاده شد و خواست آنها را ببیند
و پسر و پدرش را غرق بوسه کرد ☔️