رِفـــےقِ ݼاבرے³¹³ღ:)♡¡
چ.ا.ل.ش.ک.د.ه//--دختران فاطمیهـ--// https://eitaa.com/dokhtaranfatemiyee
از این ب بعد چالشا ت این کانال برگذار میشه
بچه ها من 19 سالمه فک کنم بزرگتر از همه هستم ت کانال
احترام ب بزرگتر واجبه😑😂😂
هدایت شده از تبادلات کاکتوس🍃
بی اختیار با شنیدن اسمم از زبونش زدم زیر گریه و دوباره صداش کردم:
-سامیار..
صدای بلند و با عجله ی کشیده شدن پایه ی صندلی روی زمین تو گوشی پیچید و بعد دوباره صدای سامیار:
-چی شده؟..بهت میگم چیشده..گریه نکن حرف بزن...
با ترس به در نگاه کردم و با صدای خفه ای گفتم:
-یکی اومده تو خونه..من میترسم..تورو خدا بیا..زود بیا..
صدای دادش بلند شد:
-چی؟..یعنی چی یکی اومده تو خونه؟..نگفت کیه؟..تو کجایی الان؟
ترسم بیشتر شد وقتی دیدم سامیار از چیزی خبر نداره و با هق هق گفتم:
-من..من تو اتاقمم..اومده پشت در..میگه..میگه بیا بیرون تا..تا بگم کی هستم...
-اصلا.. سوگل؟..به هیچ وجه درو باز نمیکنی..من دارم میام..نترس یکم دیگه میام
ـــــــــــــــــــــــــ
بیا ببین این پسر خشن و غیرتی مون چکارا که نمی کنه 😳😭😱
☆•☆•☆•☆•☆•☆☆•☆•☆•☆•☆•
https://eitaa.com/joinchat/2903638106Cac57d0283c
☆•☆•☆•☆•☆•☆•☆•☆•☆•☆•☆
هدایت شده از تبادلات کاکتوس🍃
ناگهان #گرمی دستاشو تو دستم حس کردم.خواستم #جیغ بزنم که گفت هیس!.
-#نترس نگار! من #فرشته نجات زندگی توام. مگه تو نمیخوای #پدرت از #هولوفتونی خلاص شه؟
اون منو از کجا #میشناخت؟؟ سریع گفتم:
-چ...
-#هیس! هیچی نگو. همین طور که از سرو وضعم پیداس از خانواده #ثروتمندیم. پدرم #شرط کرده که اگه ازدواج کنم تموم #ویلا ها و شرکتا و #مالو منالشو میزنه بنامم.منم به پولای پدرم بیشتر از #عشق و #زنو رندگی احتیاج دارم. زیر بار #ازدواجم نمیرم. ازت #میخوام یه مدت کوتاه #نقشزنمو بازی کنی. به محض این که همچیو زد #بنامم از زندگیم #محو میشیو میگم #تصادف کردیو رفتی تو #اسمونا. منم درعوض #پول بدهی #میلیاردی پدرتو به بهت میدم تا از #زندون دراد. با همکاریت با من هم به #خوشبختی من کمک کن هم #خودت! این تنها #شانسته.نظرت چیه خانم #خوشگله؟
https://eitaa.com/joinchat/1057882204C7fd9133dc2
پارتش تو کاناله😍❌
ظرفیت محدود📛📛
هدایت شده از تبادلات کاکتوس🍃
پسره میگه نقش زنمو بازی کن تا پدرم تموم ثروتشو بنامم بزنه بعدم از زندگیم برو بیرون. منم در عوض بدهی پدرتو جور میکنمو از زندون درش میارم😍😨
و دختره تو دوراهیه که...
❌🤤👇🏼
https://eitaa.com/joinchat/1057882204C7fd9133dc2
#دامشیطانی
قسمت۲۵ 🎬
از دوسال پیش ,گاهی اوقات شبحی از,اجنه اطراف بعضی اشخاص میدیدم وفقط به اقای موسوی این حالتها را گفته بودم.اقای موسوی میگفت:این خیلی طبیعی شما وارد این حلقه شدید بعدش موفق به تهذیب نفس وعرفان واقعی شدید ,اگر چهره ی واقعی افرادهم ببینید کار شاقی نیست...
البته من چهره ی واقعی افراد رانمیدیدم ,حاج اقا موسوی به من لطف داشتند .
از اتاق استادابراهیمی امدم بیرون وراهی خانه شدم.
دم در دانشگاه دیدم کسی پشت سرم صدام میزنه..
برگشتم .....وااای اینکه معینی هست...یعنی چکار داره؟؟
برگشتم با غرور خاص خودم گفتم:بله ,بفرمایید؟؟!
معینی:ببخشیدمزاحمتون شدم,حقیقتش یه موضوع را میخواستم خدمتتون عرض کنم.
من:بفرمایید؟!
معینی:راستش ما یک انجمن داریم که همه ی اعضاشون جز نخبه های دنیا هستند,نه تنها از ایران ,بلکه از تمام دنیا ,نخبه ها رادورهم جمع کردیم اگر شما مایل باشید ,میتونم عضوتون کنم؟
خداییش وقتی حرف میزد چندشم میشد ازش یه جورایی شیطان درونش ,مرا دفع میکرد...
بهش گفتم:ببخشید من یه کم غافلگیر شدم اگر امکان داره برای تصمیم گیری یک چندروز به من فرصت بدهید.
معینی:بله,بله,حتما ,این کارت منه ,اگر تصمیمتون مثبت بود مرا مطلع کنید,فقط خانم سعادت این موضوع بین خودمون باشه...اشکال نداره؟؟
گفتم:مگه چیزه مخفی هست که بین خودمون باشه؟
با خنده خداحافظی کردگفت: من به شما اطمینان دارم.
رسیدم خانه,مامان رفته بود سرکارش,باباهم که نبود.
این موضوع برام خیلی مشکوک بود...انجمن ...نخبه.....دنیا....ومهم تراز,همه اون اتیش چشماش.
شماره ی سرکار محمدی راپیدا کردم وگرفتمش...
_:الو بفرمایید؟
من:الو ,سلام,آقای محمدی؟؟
_:بله بفرمایید شما؟
من:خانم سعادت هستم ,دوسال پیش برا خاطرعرفان ....
محمدی:بله,بله,یادم آمد,حالتون چطوره؟
بفرمایید امرتون؟
من:ببخشید اقای محمدی ,امروز بایکی برخورد کردم که فک میکنم مشکوک بود ,گفتم شما رادرجریان بگذارم.
اقای محمدی با یک شوق خاصی توصداش گفت:راست میگی؟؟چه عالی,لطفا اگر میشه حضوری تشریف بیارید...بعدش یه لحظه مکث کردوگفت:نه ,نه شما نیایید اینجا شاید تحت نظر باشید,تمام چیزی راکه دیدی روی کاغذ بنویس وبده دست پدرتون ماخودمون یه جوری از دست ایشون میگیریم.
من:چشم ,حتما..
خدانگهدار...
محمدی:خداحافظ ...
ادامه دارد ..
(دخٺࢪان فاطمیھ)
#دامشیطانی
قسمت۲۶ 🎬
برای اقای محمدی؛
همه چیز رانوشتم,اما از اتیشی که دیدم چیزی نگفتم ,اخه میترسیدم باورنکنه مسخرم کنه.
بابا از سرکار اومد,بهش گفتم چی شده و..
بابا گفت:دخترم دوباره مشکل برات درست میشه,هاا
گفتم :بابا توسفر کربلا با امام حسین ع عهد کردم تا اینا را رسوا نکنم از پا ننشینم,الان فک کنم وقت وفای به عهد رسیده.
بااین حرفم,اشک توچشمای بابا حلقه زد ودیگه مخالفتی نکرد.
شب بابا امد توخونه ویک کاغذ دادبهم وگفت:اقای محمدی داده برات.
کاغذوبازکردم,بعداز سلام وعلیک ,اکیدا سفارش کرده بود که به هیچ وجه مشکوک رفتار نکنم واونا متوجه نشن من به کسی راجب این موضوع صحبت کردم.
اقای محمدی نوشته بود:باهاشون همکاری کن و طوری برخوردکن که باهاشون هم عقیده هستی.وهیچ ترسی به خودت راه نده چون نیتت خیره ,خدا حامیت هست وبعدازخدا ما هم برای محافظت از شما ,نامحسوس مأمور میزاریم.
فقط تا میتونی تو دلشون جا کن وتوعمق انجمنشون نفوذ کن...
فردا رفتم دانشگاه,مثل قبل عادی بود,اما با معینی تماس نگرفتم,دوست داشتم یه چندروز بگذره تا فک نکنه نقشه ای درسر دارم.
بعدازکلاسا رفتم دفتر ابراهیمی,استاد تا من را دید گفت:دختر تو.اعجوبه ای,یکی از فرمولات رابررسی کردم,تااینجا که اشکالی نداشته,اگر بخواهی با دکتر معینی روش کارکنیم؟؟
گفتم:استاد اگرامکان داره خودتون بررسی کنید.
استاد:مشکلی نیست,حتما..
میخواستم برم خونه,بابا دو ماهی,بود برای من, پراید خریده بود ,تا امدم سواربشم دیدم ,اه دوتا چرخش پنجره..
حالا چیکارکنم؟!
کدوم نامردی اینا راپنچر کرده؟
من که پنچرگیری بلد نیستم ,بعدشم یه زاپاس بیشترندارم.
همینطور که باخودم کلنجارمیرفتم,دیدم یه شاسی بلند برام بوق میزنه..
باخودم گفتم:اراذل واوباش, لااقل از همین چادرم شرم کنید...
دیدم نه بابا ,بوق ماشین راسوخت,میخواستم بهش تند بشم ودعواش کنم ,تا نگاه کردم دیدم ای وای معینی هستش.
سرم راانداختم پایین وگفتم:ببخشید یکی ماشینم راپنچر کرده..
معینی:خوب بهتر,یه سعادت نصیب ما میشه در خدمت یک نخبه باشیم..
گفتم:نه ممنون,تاکسی میگیرم..
معینی:خواهش میکنم خانم سعادت ,تشریف بیارید ,میرسونمتون.
من که از خدام بود زودتر ته وتوی ماجرا را دربیارم.
باکلی خجالت سوار شدم.
ومعینی انگار به هدفش رسیده لبخندی شیطانی زد وراه افتادیم...
ادامه دارد ..
(دخٺࢪان فاطمیھ)
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تم
#خرس_هایی_کله_فندوقی
(دخٺࢪان فاطمیھ)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#یاامالبنین 💔
•° هرکس گره افٺاده بہ کارش خبر کنید
روضہ بہ نامِ مادر سقّای کربلاست....😔🕊
(دخٺࢪان فاطمیھ)