سلام به ادمین پر فعال نیاز داریم ✨
شرایط هم داخل پیویی میگم...
آیدی👇🏻
@yoplcn_tpfkiii
11.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
"السـلـامعلیـکیااباعـبداللهحـسـیـن"
(دخٺࢪان فاطمیھ)
چالش ییهویی
نفر اولی که (سیب سبز کامیون سبز خیار ) فرستاد...
آیدی
@......
بچه ها پاک کنید دوباره بفرساید چون اشتباه نوشتم ماشین شخصی
اگه پاک کنید دوباره بفرستید شاید نفر اول شما باشید... 😉
هدایت شده از تبادلات کاکتوس🍃
الناز: #آییییی عرفان ایشالله خیر نبینی موهامو ول کن #گودزیلا😫❌
عرفان: نوچ تا نگی #غلط کردم ول نمیکنم 😝
الناز: هه بشین تا بهت بگم
بعد از حرفم موهامو بیشتر کشید که دوباره جیغم هوا رفت و پشت بندش شروع کردم یه فحش دادن #نکبت #احمق #بیشعور #بیخود #بی_جهت #بیکار #بی_عار موهامو ول کن پسره #نره_خر 😤♨️
عرفان: اصلا خودتم میفهمی داری چی میگی🤣
الناز: اومدم جوابشو بدم که #یهو یدونه از اون فکرای #خوشگل و #شیطانیم به #ذهن_خلاقم رسید سپس نیشخند #مونا_لیزایی تحویل عرفان دادم بعد پامو بلند کردم و #محکم کوبیدم رو پاش که داد بلندی زد و منم که فرصت طلب #جینگی در رفتم د برو که رفتیم
عرفان: دختره خیره سر وایسا #آدمت میکنم
الناز: فرشته ها که آدم نمیشن😌
https://eitaa.com/joinchat/419364986Cbc5cb356c3
#دختره_چقدر_پروعهه😂‼️
هدایت شده از تبادلات کاکتوس🍃
#عاشقانه_ترین_رمان_ایتا🤤⚡️
#رمانی_جذاب_وپراز_هیجان🙊
آرسان:برو بشین تو ماشین زود باش.🤭🛑
با صدای دادش ترسیدم،وقت لجبازی باهاش نبود رفتم داخل ماشین نشستم بعد از چند دقیقه اومد.
رگ گردنش باد کرده بود،چشماش قرمز بود نفسای عصبی می کشید..🤯
ناخودآگاه چسبیدم به در ماشین میترسیدم بلایی سرم بیاره ازش هیچی بعید نبود.با سرعت زیادی رانندگی میکرد.
آرسان تروخدا یکم آروم تر برو.
آرسان:خفه شو فقط برای چی تا الان بیرون بودی؟با کی قرار داشتی هاااان؟؟!!🚫
با صدای دادش بغض کردم و گفتم:با کسی قرار نداشتم فقط رفته بودم قدم بزنم.
آرسان:تو خیلی غلط کردی این موقع شب با این سر و وضع میری بیرون😡
به نظر خودم لباسام هیچ ایرادی نداشت .
گفتم:سر و وضعم خیلیم خوبه هروقت دلم بخواد میرم بیرون.
چرا باید بهت جواب پس بدم؟😒
دستاشو مشت کرد خیلی عصبیش کرده بودم
آرسان: فقط ساکت شو وگرنه سالم نمیذارمت
نمیخوام چرا باید ساکت باشم ..😤😏
هیچ غلطی نمیتونی بکنی..
اصلا تو چی کاره منی که بهم گیر میدی!.؟
داشتم حرف میزدم که....😱❌
#یعنی_چه_اتفاقی_میفته🔥⁉️
https://eitaa.com/joinchat/1549533314C59680a3f94
چ.ا.ل.ش.ک.د.ه//--دختران فاطمیهـ--//
https://eitaa.com/dokhtaranfatemiyee
رِفـــےقِ ݼاבرے³¹³ღ:)♡¡
چ.ا.ل.ش.ک.د.ه//--دختران فاطمیهـ--// https://eitaa.com/dokhtaranfatemiyee
از این ب بعد چالشا ت این کانال برگذار میشه
بچه ها من 19 سالمه فک کنم بزرگتر از همه هستم ت کانال
احترام ب بزرگتر واجبه😑😂😂
هدایت شده از تبادلات کاکتوس🍃
بی اختیار با شنیدن اسمم از زبونش زدم زیر گریه و دوباره صداش کردم:
-سامیار..
صدای بلند و با عجله ی کشیده شدن پایه ی صندلی روی زمین تو گوشی پیچید و بعد دوباره صدای سامیار:
-چی شده؟..بهت میگم چیشده..گریه نکن حرف بزن...
با ترس به در نگاه کردم و با صدای خفه ای گفتم:
-یکی اومده تو خونه..من میترسم..تورو خدا بیا..زود بیا..
صدای دادش بلند شد:
-چی؟..یعنی چی یکی اومده تو خونه؟..نگفت کیه؟..تو کجایی الان؟
ترسم بیشتر شد وقتی دیدم سامیار از چیزی خبر نداره و با هق هق گفتم:
-من..من تو اتاقمم..اومده پشت در..میگه..میگه بیا بیرون تا..تا بگم کی هستم...
-اصلا.. سوگل؟..به هیچ وجه درو باز نمیکنی..من دارم میام..نترس یکم دیگه میام
ـــــــــــــــــــــــــ
بیا ببین این پسر خشن و غیرتی مون چکارا که نمی کنه 😳😭😱
☆•☆•☆•☆•☆•☆☆•☆•☆•☆•☆•
https://eitaa.com/joinchat/2903638106Cac57d0283c
☆•☆•☆•☆•☆•☆•☆•☆•☆•☆•☆