#حرف_حساب
دوست دارید قبرستون نشین نشید..؟؟
دوست دارید قبرتون بوسیدنی بشه..؟؟
(شهید بشید)
#خدایا_شهیدم_کن..
#رفیق_شهید_شهیدت_میکنه..
https://eitaa.com/refigh_shahid1
#شهید_محمود_رضا_بیضائی
#شهید_مدافع_حرم
نــام :
محمود رضا (نام مستعار:حسین)
نـام خـانوادگـی :
بیضائی (نام خانوادگی مستعار:نصرتی)
نـام پـدر :
حسام الدین
تـاریخ تـولـد :
۱۳۶۰/۹/۱۸
مـحل تـولـد :
تبریز
سـن :
۳۲سـال
دیـن و مـذهب :
اسلام شیعه
وضـعیت تاهل :
متاهل
شـغل :
پاسدار
مـلّیـت :
ایرانی
دسـته اعـزامـی :
اطـلاعاتی مـوجود نـیست
مسئولیت نظـامی :
اطـلاعاتی مـوجود نـیست
درجـه نظـامی :
اطـلاعاتی مـوجود نـیست
تـحصیـلات :
فارغ التحصیل از دانشکده افسری امام علی (ع)
🌹جـزئیات شـهادت🌹
تـاریخ شـهادت :
۱۳۹۲/۹/۲۹
کـشور شـهادت :
سوریه
مـحل شـهادت :
سوریه-دمشق_قاسمیه
عـملیـات :
اطـلاعاتی مـوجود نـیست
نـحوه شـهادت :
سرانجام، بعد از دو سال حضور در جبهه سوریه، در بعد از ظهر ۲۹ دیماه ۹۲ همزمان با سالروز میلاد پیامبر اعظم (ص) و امام جعفر صادق (ع) در اثنای درگیری با مزدوران تکفیری استکبار در حالیکه فرماندهی محور عملیاتی در منطقه «قاسمیة» در جنوب شرقی دمشق را بر عهده داشت، در اثر اصابت ترکشهای یک تله انفجاری به ناحیه سر و سینه، به فیض شهادت نائل آمد
⚫️اطـلاعات مـزار⚫️
مـحل مـزار :
گلزارشهدای تبریز
وضـعیت پـیکر :
مـشـخـص
موقـعیت مـزاردر گـلزار شـهدا
قـطعـه :
اطلاعاتی موجود نیست
ردیـف :
اطلاعاتی موجود نیست
شـماره :
اطلاعاتی موجود نیست
#شهید_محمود_رضا_بیضائی
محمودرضا هرچه داشت از فرهنگ ایثار و شهادت بود. میراث فرهنگی دفاع مقدس را دوست داشت، مجموعه کتابهایش را خوانده بود. «همپای صاعقه» را واو به واو خوانده بود. تقریباً همه کتابخانهاش به جز چند کتاب، کتابهای دفاع مقدسی بود. «خاکهای نرم کوشک» را با علاقه بسیاری خواند، سری «به مجنون گفتم زنده بمان»، «ویرانی دروازه شرقی»، «ضربت متقابل»، «سلام بر ابراهیم» و این کتابهایی که در دسترس همه است. تقریباً تا آخرین کتابهایی را که در حوزه دفاع مقدس منتشر شده داشت و گرفته بود. «کوچه نقاشها» را به من توصیه کرده بود که بخوانم و من هنوز آن را نخواندهام. خواندن این کتاب را چند بار به من توصیه کرد. خیلی او را به وجد آورده بود. به لحاظ روحی ارتباط تنگاتنگی با شهدا داشت. علاقه خاصی به بهشت زهرا (س) و مزار شهدا داشت.
راوی :برادر شهید
https://eitaa.com/refigh_shahid1
#شهید_محمود_رضا_بیضائی
تاسوعای سال ٩٢ بود، بهمون خبر دادند، بچه های مقاومت، عملیاتی وسیعی تو منطقه زینبیه، اطراف منطقه حجیره، کردند و تروریستها رو سه کیلومتری از اطراف حرم مطهر خانم زینب ( س )، دور کردن.
صبح زود رفتیم اونجا و محمود رضا رو هم دیدیم ، خیلی از عملیاتی که منجر به تامینِ امنیت حرم خانوم شده بود، خوشحال بود .
پرچم سیاهی تو دستش بود و می گفت : خودم از بالای اون ساختمون پایینش آوردم .
به اون ساختمون نگاه کردم دیدم پرچم سرخ یا ابالفضل رو جاش به اهتزاز در آورده
رسیدیم خیابون جلوی حرم که دو سال احدالناسی جرات رد شدن ازش رو نداشت
و تک تیراندازها حسابش رو می رسیدند و حالا با تلاش محمود رضا و دوستاش، امن شده بود .
رفتیم وسط خیابون، رو به حرم وایستادیم، دیدم محمود رضا داره آروم گریه می کنه و سلام می ده .
السلام علیکی یا سیدننا زینب …
#شهید_مدافع_حرم
#خاطرات
https://eitaa.com/refigh_shahid1
#ماجرای_چفیه_حضرت_آقا
وقتی پیکرش را داخل قبر گذاشتم، از طرف همسر معززش گفتند محمودرضا سفارش کرده چفیهای که از آقا گرفته با او دفن شود،
جا خوردم نمیدانستم از آقا چفیه گرفته، رفتند چفیه را از داخل ماشین آوردند، مانده بودم با پیکرش چه بگویم،
همیشه در ارادت به آقا خودم را بالاتر از او میدانستم، چفیه را که روی پیکرش گذاشتم فهمیدم به گرد پایش هم نرسیدهام
در این چند وقت، یادم هست یکبار چند سال پیش گفت شیعیان در بعضی از کشورها بدون وضو تصویر آقا را مس نمیکنند و گفت ما اینجا از شیعیان عقب افتادهایم.
#شهید_محمود_رضا_بیضائی
https://eitaa.com/refigh_shahid1
بسم رب الحسین
#خاطرات_حاج_حسین_معز_غلامی
قسمت سوم:
( عاشق مداحی )
حسین عاشق مداحی بود, برای همین خیلی از اوقات که وقت پرتی براش پیش میومد ; یا مشغول کار بود, زیر لب مداحی میکرد.یه تیکه ها و حالات بعضی مداح ها رو خیلی قشنگ مثل خودشون اجرا میکرد , البته نه با تمسخر. خیلی حاج سعید حدادیان رو دوست داشت و تقریبا تو تمام جلسات و مراسماتش شرکت میکرد. در حدی که ثانیه به ثانیه مداحی حاج سعید حدادیان رو مثل خودش با ریزه کاری هایش اجرا میکرد.واقعا عین صدای حاج سعید می خوند, همیشه بهش میگفتم جون من حسین یه دونه از اون سعید هات ( حاج سعید حدادیان ) رو برام بخون ; میگفت نه نمیخونم لوث میشه.اگه الان بگم مسخره بازی میشه. اما خودم حال دارم میخونم یه چیز دیگه است.اینقدر حاج سعید رو دوست داشت که کاملا تکیه کلام های حاج سعید تو بدنش نشسته بود. حسین با اینکه سنش کم بود خیلی زود شخصیتش بزرگ شده بود و رشد کرده بود. یکی از,ویژگی های هیئت اینه که آدم تموم شئونات زندگیش رنگ و بوی دین میگیره , حسین همه اعمال و سکناتش منبعث از هیئت بود و طوری شده بود که زندگی و کارش همه وقف اهل بیت سلام الله علیها شده بود.
به نقل از( دوست و همکار شهید )
https://eitaa.com/refigh_shahid1