eitaa logo
این کانال دیگر در دسترس نمی باشد
443 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
345 ویدیو
55 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
آلودِھ ٺَر زِ مَن نَبُوَد بَــر دَرَٺ ولــے ..! آقاٺَر از آنی ڪه بِرانے مـَرا .جانمـ😔 فاطمه الزهرا
" ڪیفیت مسلم و هانے " چون بن عقیل این را شنید، از افصاشدن جایگاهش بر جان خود ترسید،لذا از خانه بیرون آمد و تصمیم گرفت به خانه هانی بن عروه برود هانی به او پناه داد و رفت آمد شیعیان به مسلم زیاد ‌شد [از سوی دیگر] عبیدالله بن زیاد نیز جاسوسانی بر او گماشته بود. او هنگامی که فهمیدمسلم در خانه هانی است. محمد بن اشعث ، اسماء بن خارجه و عمر بن حجاج را فراخواند و گفت: "چه جیز مانع آمدن هانی به حضور ما شده است؟" گفتند: نمی دانیم می گویند مریض شده است . گفت: این راشنیده ام ،ولی می گویند بهبود یافته است و بر درخانه اش می نشیند . اگربدانم مریض است، به عیادتش می رویم . (ص۴۹ ) عبیدالله صبح فردا بردارش عثمان بن زیاد را به جای خود گمارد و به سوی شتافت. هنگامی که به نزد رسید، از اسب فرود آمد تا آن که شب شد و شب هنگام وارد کوفه شد. کوفیان گمان کردند او علیه السلام است ، از این رو به پیشواز او رفتند و نزدیکترین شدند ، ولی هنگامی که فهمیدند او ابن زیاد است، از اطرافش پراکنده شدند، او نیز وارد کاخ فرمانداری شد و آنجا شب را به صبح رساند. سپس بیرون آمده ، بر فراز منبر رفت و خطبه ای خواند و آنان ا نسبت به سرپیچی از حاکم تهدید کرد و در قبال فرمانداری وعده احسان داد. ✍برگرفته‌ازڪتاب‌ 🏴 @refigh_shahid1
🏴روح‌الله بعد از و اش رو در نمی‌آورد. 🏴حالت عزایش را هم حفظ می‌کرد. 🏴همیشه می‌گفت: تازه بعد از عاشورا، مصیبت های حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) شروع میشه‌...عزاداری اصلی الآنه... 🌹 🌹 🌹 🌹
#شهیدی_که_مادرش #صدایش_را_ازمزارش_میشنود روزی سید مهدی از جبهه آمد و گفت - #مادرجان! بازهم جدّم به دادم رسید. در حال انجام عملیات بودیم؛ در محوری که ما بودیم تمامی نیروها شهید شدند و من در آنجا تنها ماندم، راه را گم کرده بودم و نمی دانستم به کدام سمت باید بروم. آنقدر #جدم #حسین(ع) و اربابم ابالفضل را صدا زدم که به طور #تصادفی و غیر ممکن نیروهای خودی مرا پیدا کردند. هر سال روز مادر که می شود خواب می بینم #سیدمهدی روی سرم گلاب می پاشد، هدیه ای به من می دهد و پیشانی ام را می بوسد. هر هفته پنج شنبه ها بر سر #مزارش می روم و هنگامی که قبرش را می شویم، ناگهان از دِل #قبر سید مهدی مرا #صدا می زند و چند بار می گوید: - #مامان! سه بار این کار را انجام می دهد. سرم را روی قبر می گذارم و با سیدمهدی دردِ دل می کنم. سید احمد غزالی (برادرشهید) آخرین باری که می خواست #اعزام شود. با همه #خداحافظی کرد و من آخرین نفر بودم که باید با سیدمهدی خداحافظی می کردم، با هم روبوسی کردیم و همدیگر را در آغوش گرفتیم. سیدمهدی گفت: - داداش! این آخرین باری ست که می بینیمت و در آغوشت هستم. من دیگر برنمی گردم؛ حلالم کن. خیلی ناراحت شدم و گریه کردم. هیچ وقت سیدمهدی را اینقدر نورانی ندیده بودم. شب بعد، خواب دیدم که سید مهدی شهید شده است. دقیقاً یک هفته بعد خبر شهادت سیدمهدی را هم شنیدم. #شهیدسیدمهدی_غزالی #یادش_باصلوات
گفتھ بودم بھ ڪسے، عشـق نخواهـم ورزید! روضھ خوان گفٺـ توبھ من ریخت بِھم...🍃 ♥️
🌹شـــهــــدا 🕊 ♥️عاشــق اند 💫معـشـوقشـان ست ♥️شــاگـــردند 💫معلمشان (ع)است ♥️معـلـــــم اند... 💫درسـشــان است ♥️مسـلـــح اند، 💫سلاحشــان است ♥️مـســافـــرند، 💫مقصدشان است ♥️مستحکم اند، 💫تکیه گاهشان ست
••⚜•• میفرمایند: اگر میخواهۍ عاشق چیزی شوے با عمل و رفتار عاشق شو !! مثلا اگرمیخواهی عاشقِ شوۍ، هــــر روز صبح در یڪ ساعتِ مخصوص بگو : [" صلی‌الله‌علیڪ‌یااباعبدالله..."] بگو حسین‌جانم♥️ میخواهم به تو عادت ڪنم... تا تو بشوم تا به تو عارف شوم... @refigh_shahid1
شدن اتفاقے نیست اینطور نیست کہ بگویی‌؛ گلوله‌ای خورد و مُرد. رضایت نامه دارد...🥀 و رضایت نامه‌اش را اول و علمدارش امضا میڪنند و بعد مُهر میخورد...!
•|عاشقی گفت: هرچہ میـخواهد دلِ تنگت بگو♡🍃 بادِلی غم بارگفتم: ،گفتم [💔]😔
: [هَر کی آرِزو داشتِه باشِه خِیلی خِدمَت کُنه میشِه...! یِه گُوشِه دِلِت پا بِدِه؛ بَغَلِت کَردَند...! ما بِه چِشم اینارُو اَز این مَدَد بِگیرید مَدَد گِرفتَن اَز رَسمِه دَست بِذار رُو خاکِ قَبر بِگو: " ! بِه حَقِ این شَهید یِه نِگاه بهِ ما بُکُن...! ]
هر جا دلت اسیــر بلا شد بگو حسین قلبت تهی زشور و صفا شد بگو حسین نام حسیــن نسخــه درمان دردهاست دردت اگـر به ذکر دوا شـــد بگو
واقعیت اینه آقای قآضی ما بین مردم به جز [حسین] کسی رو نداریم🍃🍀 'ع'