ا#منبر_بزرگان🍃🌸
▪️همهچیزدردستخداونداستــــ
وقتۍ #زبان با #دل توافق پیدا ڪرد،
دعا #مستجاب مۍشود
«فأَقبِلْ بِقَلبِڪَ ثمّ استَیْقِن بَلاجابَة»
یعنیاول با دلتـــ به #دعا توجه ڪن
وقتی چنین توجهی پیدا شد
#یقین ب اجابت پیدا ڪن
این یقین ،
خیلۍ قابل تقدیر استـــ
#ایت_الله_حق_شناس رحمةاللهعلیهـ
🌺🌺🌺🌺
❁﷽❁
#ظهورڪن نگارمن،بيا ڪہ ازسرشعف
فداےقامتٺ ڪنم دوچشم #اشڪبار را
تمام لحظہ هاے من فداے يڪ #نگاه تو
بياو پاڪ ڪن ز #دل حدیث انتظار را
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج💚💛
@refigh_shahid1
#کلامشهید📝
اگرمن به آرزویم رسیدم🕊
و #دل💔از این دنیا کَندم✊
بدانیدکه👇
#نالایقترین🥀بندههاهم میتوانند
به خواست اوبه👇
#بالاترین_درجات💚دست یابند✌️
#شهیدامیرحاجامینی🌷
#رفاقت با شهدا
{إِنَّ عِبَادِى لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَٰنٌ إِلَّا مَنِ ٱتَّبَعَكَ مِنَ ٱلْغَاوِينَ}
قطعاً تو[شیطان] رابر بندگانمتسلطے نیست.
/حجر_۴۲/
"خدا♥️ هواےبندههایش را دارد!"
#دل را ڪه به #خدا بسپارے
و #عبد باشۍ...
تـــــــو را
درآغوشمیگیـردوکسےکهدرآغوشِ #خدا
باشد، #شیطان راه نفوذے دراو ندارد...!
@refigh_shahid1
#شہید_گمنـام
با یاد تو #دلِ سنگم، نَرم
چشمانم، اشڪ بار
و اعتقادم، #محڪم مےشود
در #آرزوے آن روزی ڪہ
مثل تو " پـرواز " ڪنم...
#چنین_پروازی_آرزوست
از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم!
.
اولین کوچه به نام شهید همت؛
محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین…
نامم را صدا زد!
گفت: توصیه ام #اخلاص بود!
چه کردی…
جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم…
.
.
دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛
پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود!
انگار #مادر همین جا بود…
عبدالحسین آمد!
صدایم زد!
گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت #حدود خدا…
چه کردی؟
جوابی نداشتم و از #شرم از کوچه گذشتم…
.
.
به سومین کوچه رسیدم!
شهید محمد حسین علم الهدی…
به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند!
گفت: #قرآن و #نهج_البلاغه در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟
چیزی نتوانستم جواب دهم!
با چشمانی که گوشه اش نمناک شد!
سر به گریبان؛ گذشتم…
.
.
به چهارمین کوچه!
شهید عبدالحمید دیالمه…
آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها!
بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛
گفت: چقدر برای روشن کردن مردم!
#مطالعه کردی؟!
برای #بصیرت خودت چه کردی!؟
برای دفاع از #ولایت!!؟
همچنان که دستانم در دستان شهید بود!
از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم…
.
.
به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران…
صدای نجوا و #مناجات شهید می آمد!
صدای #اشک و ناله در درگاه پروردگار…
حضورم را متوجه اش نکردم!
#شرمنده شدم،از رابطه ام با پروردگار…
از حال معنوی ام…
گذشتم…
.
.
ششمین کوچه و شهید عباس بابایی…
هیبت خاصی داشت…
مشغول تدریس بود!
مبارزه با #هوای_نفس،نگهبانی #دل…
کم آوردم…
گذشتم…
.
.
هفتمین کوچه انگار #کانال بود!
بله؛
شهید ابراهیم هادی…
انگار مرکز کنترل دل ها بود!!
هم مدارس!
هم دانشگاه!
هم فضای مجازی!
مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در #دنیا خطر لغزش و #غفلت تهدیدشان میکرد!
#ایثارش را دیدم…
از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم…
.
.
هشتمین کوچه؛
رسیدم به شهید محمودوند…
انگار #شهید پازوکی هم کنارش بود!
پرونده های دوست داران شهدا را #تفحص میکردند!
آنها که اهل #عمل به وصیت شهدا بودند…
شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد!
برای ارسال نزد #ارباب…
.
پرونده های باقیمانده روی زمین!
دیدم #شهدای_گمنام وساطت میکردند،برایشان…
.
اسم من هم بود!
وساطت فایده نداشت…
از #حرف تا #عمل!
فاصله زیاد بود…
.
.
دیگر پاهایم رمق نداشت!
افتادم…
خودم دیدم که با #حالم چه کردم!
تمام شد…
#تمام
.
.
.
.
از کوچه پس کوچه های دنیا!
بی شهدا،نمی توان گذشت…
#شهدا
گاهی،نگاهی
#یاد_شهدا_با_ذکر_5صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم😭🥀💔
محفل رفاقت باشهدا👇👇👇
══════°✦ ❃ ✦
@refigh_shahid1
و تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي
✨و آنچه را در #دل من ميگذرد میدانی...
[ چقدر خوبه ڪه میدانی
آخه من حرف زدن را خوب نمیدانم ]
#مناجات_شعبانیه°♥️
#زمزمه_شبانه°🌙
.
. @refigh_shahid1