☘ سلام بر ابراهیم ☘
💥قسمت بیست و دوم: دبیر ورزش
✔️ راوی : خاطرات شهید رضا هوشیار
🔸ارديبهشت سال 1359 بود. #دبير ورزش دبيرستان #شهدا بودم. در كنار مدرسه ما دبيرستان ابوريحان بود. ابراهيم هم آنجا معلم ورزش بود.
رفته بودم به ديدنش. كلي با هم صحبت كرديم. شيفته #مرام و اخلاق ابراهيم شدم.
🔸آخر وقت بود. گفت: تك به تك واليبال بزنيم!؟
خنده ام گرفت. من با تيم ملي واليبال به مسابقات جهاني رفته بودم. خودم را صاحب سبك ميدانستم.
حالا اين آقا ميخواد...! گفتم باشه. توي دلم گفتم: ضعيف بازي ميكنم تا ضايع نشه! سرويس اول را زد. آنقدر #محكم بود كه نتوانستم بگيرم! دومي، سومي و...
🔸رنگ چهره ام پريده بود. جلوي دانش آموزان كم آوردم!
ضرب دست عجيبي داشت. گرفتن سرويسها واقعاً مشكل بود. دورتا دور زمين را بچه ها گرفته بودند.
نگاهي به من كرد. اين بار آهسته زد. امتياز اول را گرفتم. امتياز بعدي و بعدي و... .
ميخواست #ضايع نشم. عمداً توپها را خراب ميكرد!
🔸رسيدم به ابراهيم. بازي به دو شد و آبروی من حفظ شد! توپ را انداختم كه سرويس بزند.
توپ را در دستش گرفت. آمد بزند که صدائي آمد. الله اكبر... ندای #اذان ظهر بود.
توپ را روي زمين گذاشت. رو به قبله ايستاد و بلندبلند اذان گفت. در فضاي دبيرستان صدايش پيچيد.
🔸بچه ها رفتند. عده اي براي وضو، عده اي هم براي خانه.
او مشغول نماز شد. همانجا داخل حياط. بچه ها پشت سرش ايستادند.
جماعتي شد داخل حياط. همه به او اقتدا كرديم.
نماز كه تمام شد برگشت به سمت من. دست داد و گفت: آقا رضا رقابت وقتي زيباست كه با #رفاقت باشد.
📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم
#کلامشهید📝
اگرمن به آرزویم رسیدم🕊
و #دل💔از این دنیا کَندم✊
بدانیدکه👇
#نالایقترین🥀بندههاهم میتوانند
به خواست اوبه👇
#بالاترین_درجات💚دست یابند✌️
#شهیدامیرحاجامینی🌷
#رفاقت با شهدا
رفاقت با شهدا دو طرفه ست ...
عاشق شهدا باشی
وشبیه شهدا زندگی کنی
آخرش عاقبت به خیر میشی...
#رفاقت با شهدا
.
#شهادت یک واژه و راهِ ...
#تمام_نشدنی است ...
و آنقدر دست یافتنی است که هرکس می تواند، آرزویش را داشته باشد و امیدش را هم به دل ، که حتما به آن دست خواهد یافت ...
و اما...هر آرزویی ... بهایی دارد ...
.
بعضی ها با پول به آرزوهایشان می رسند
و ما با #جان ...
و جان دادند ، #آدم_شدن میخواهد
خالص و مخلص شدن میخواهد ...
سختی و درد کشیدن می خواهد !
و همه ی اینها ...
#رفاقت با امام زمان را میخواهد!
و زیر قول ، نزدن هایمان را می خواهد !!
#با_امام_زمان_رفیق_بشویم؟!
.
و یک سال دیگر ...
#شهادت ، به #تعویق افتاد ...
و نشد ، که بنویسند ...
به سال نود و هشت ...
تاریخ شهادت را ...
و سال نود و نُه ...
چگونه خواهیم بود ؟!
چگونه خواهیم ماند؟!
چگونه #خواهیم_رفت ؟!
.
#شهیدانه
@refigh_shahid1