eitaa logo
این کانال دیگر در دسترس نمی باشد
432 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
345 ویدیو
55 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
⭐️رفیق شهیدم⭐️ https://eitaa.com/refigh_shahid1
این کانال دیگر در دسترس نمی باشد
⭐️رفیق شهیدم⭐️ https://eitaa.com/refigh_shahid1
: 🌷محمد در آخرین برایم نوشته بود: «هرجا باشم عاشقتم. ایران باشم یا خارج، هرجا باشم عاشقتم...» 🌷می‌گفت همسر داشتن هم خوب است و هم سخت. فکر اینکه همسرت دختر حضرت زهرا (سلام الله علیها) است، اجازه بدرفتاری را به آدم نمی‌دهد و از طرفی قدم‌هایش زندگی است.» 🌷در انجام وظیفه و کارهایش عجیبی داشت. یادم هست که می‌گفت «من سر کارم را کنار دستم گذاشتم و مدت زمان چای خوردن و دستشویی رفتن‌هایم را حساب می‌کنم و از اضافه کاری‌هایم کم می‌کنم که حقی از به گردنم نماند.» 🌷محمد خیلی بود. واقعاً اگر بگویم او را ندیدم، گزافه نیست. حتی وقتی درمعراج شهدا برای آخرین‌بار او را دیدم همان زیبا و همیشگی را روی لب داشت. 🌷خدا را شکر می‌کنم که محمد من هم شد.چون او شهادت را دوست داشت.خیلی شهادت را دوست داشت. 🌷 https://eitaa.com/refigh_shahid1
وی از سال ۱۳۹۲ در مناطق درگیری در عراق و سوریه حضور داشت. وی از فرماندهان محورهای عملیاتی «غوطه شرقی» دمشق در سال ۱۳۹۲ بود. سال ۱۳۹۳ با ورود داعش به عراق، وی به عراق اعزام شد. وی جزو اولین افرادی بود که به همراه سردار قاسم سلیمانی در پدافند بغداد - سامرا مشارکت داشت. وی در فرماندهی عملیات شکستن حلقه محاصره بلد-سامرا نقش داشت. وی در طول این مدت شش بار مجروح شد. نبوغ و مجاهدت‌های او به گونه‌ای بود که فرماندهان به او لقب حسن باقری زمان را دادند. وی فرماندهی چندین پایگاه در کشور عراق را به عهده داشت. او در مجموع در عملیات های شکستن محاصره سامراء و بلد آزادسازی حلب، آزادسازی دیرالزور و نبرد تدمر حضور مؤثری داشته... چهار ماه پس از شهادت آقا حسین پسر گلش علی به دنیا اومد😔 https://eitaa.com/refigh_shahid1
مادر شهید: بیشتر از اینکه از تیر خوردن بترسد، از من می‌ترسید! اگر بلایی سرش می‌آمد، به همسرش سفارش می‌کرد که به من چیزی نگوید، می‌گفت: «مامانم بفهمه کارمون در اومده!» اولین بار که مجروح شد، من از پچ‌پچ پدرش و دامادمان فهمیدم که برای مرتضی اتفاقی افتاده، همان جا شروع کردم به گریه، هرچه می‌گفتتد که او سالم است قبول نمی‌کردم، امکان تماس هم نبود. با چند نفری تماس گرفتند و بالاخره شماره‌ای پیدا کردند که بتوانم با مرتضی حرف بزنم، گوشی را که برداشت گفت: «مامان چی شده؟ کل سوریه دارن دنبالم می‌گردن!». گفتم: «می‌خواستم صداتو بشنوم، بگو ببینم حالت چطوره؟ خیلی درد داری؟ آخه با خودت چی‌کار کردی پسر؟»، خندید و گفت: «من خوبم مامان، همون دو روز پیش چند ساعت بعد مجروحیتم بهتون زنگ زدم ولی مثل اینکه خبرش تازه بهتون رسیده! نگران نباشید». https://eitaa.com/refigh_shahid1
یادم هست حسین(شهید مرتضی حسینپور) جانباز شده بود و در همان زمان مجروحیت با آقا دیدار داشتند. دوست داشت انگشتر حضرت آقا را هدیه بگیرد اما رویش نشده بود. در همان دیدار یکی دیگر از بچه‌ها انگشتر آقا را گرفت. حسین این موضوع در دلش مانده بود. وقتی برگشتند به آن دوستش گفته بود: «این انگشتر را بده من ببینم» و بعد گفته بود: «اگر بخواهم که آن را به من ببخشی که نمی‌دهی، می‌دهی؟» آن طرف هم به‌شوخی گفته بود: «تو گوشی‌ات را به من بده. من هم انگشتر را به تو می‌دهم.»، اما حسین خیلی جدی همان موقع گوشی‌اش را داد. گوشی‌اش آن موقع بیش از دو میلیون قیمت داشت، اما آن را داد و گفت "این گوشی من برای تو" و انگشتر آقا را گرفت. اصلاً دلبستگی به مال دنیا نداشت.  https://eitaa.com/refigh_shahid1
صفات اخلاقی شهید
مادر شهید: هیچ‌وقت از مرتضی نشنیدیم که غیبت کسی را کند. حتی دوست نداشت اطرافیانش پشت سر کسی صحبت کنند. اگر کسی جلوی او از کسی بد می‌گفت با خنده و شوخی بحث را عوض می‌کرد. حتی دوست نداشت پشت سر کسانی که در حقش ظلم کرده بودند هم بدگویی شود. بار غصه‌ها و مشکلات را به‌تنهایی به‌دوش می‌کشید اما درباره کسی بدگویی نمی‌کرد. https://eitaa.com/refigh_shahid1
حاج قاسم سلیمانی: اگر شهید حسن باقری را چشم تیزبین دفاع مقدس می‌نامیم، شهید مرتضی حسین‌پور را باید چشم تیزبین جبهه مقاومت اسلامی بنامیم. https://eitaa.com/refigh_shahid1
: «مــن براے شهــادت اصــرار نمےڪنم آنقـدر ڪـــار مےڪنـم ڪہ لایـق شهـــادت شـوم ... و خــدا من را بخـــرد .» https://eitaa.com/refigh_shahid1