#حرف_خودمانی
زیاد اهل حرف زدن نیستم..
ولی لازم شد عرض کنم که..:
دیشب یکی میگفت..
اینجا خیلی غم انگیزه..
بوی غم میده..
ولی به نظر من اینجا بوی شادی میده هم برا شهدا و هم برای رفقای شهدا..
شهدا چون کنار ارباب بی کفن حسین بن علی هستن، شادن شهدا برا اینکه حضرت زهرا براشون مادری میکنه اون دنیا شادن، شهدا برا اینکه میتونن رفقاشون رو در این دنیا شفاعت کنن خوشحالند ،
و...
ماهم که رفیق شهداییم باید شاد باشیم..
پیش خودت بگو خودم کنار ارباب نیستم
ولی رفیقم که هست..😔
رفیقم یعنی من..، منم یعنی رفیقم..،
شهدا همه جا و در همه حال به فکر ما هستند...
حتی جاهایی که ما به اونا فکر نمیکنیم..اونا به ما فکر میکنن..❤️
سعی کن مثل شهدا شاد باشی...
شهیدی معرفی میشه سعی کن مثل اون حرف بزنی،رفتار کنی،
زندگیت رو مثل اون بگذرونی..
والله اگر ما مثل همین شهدا زندگی کنیم
شاد ترین فرد عالمیم❣
《حلال کنید..》
@ya_zahra_1001
#العبد_الحقیر_المذنب
#مادرم_زهراست
#مدد_یا_زهرا
#شهید_محسن_خزائی
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_رسانه
نــام :
محسن
نـام خـانوادگـی :
خزائی
نـام پـدر :
غلام حسین
تـاریخ تـولـد :
۱۳۵۱/۰۹/۱۵
مـحل تـولـد :
خرم آباد
سـن :
۴۳سال
دیـن و مـذهب :
اسلام شیعه
وضـعیت تاهل :
متاهل
شـغل :
خبرنگار
مـلّیـت :
ایرانی
دسـته اعـزامـی :
صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران
مسئولیت نظـامی :
تهیه گزارش از عملیات ها
درجـه نظـامی :
اطـلاعاتی مـوجود نـیست
تـحصیـلات :
اطـلاعاتی مـوجود نـیست
https://eitaa.com/refigh_shahid1
🌹جـزئیات شـهادت🌹
تـاریخ شـهادت :
۱۳۹۵/۸/۲۲
کـشور شـهادت :
سوریه
مـحل شـهادت :
منطقه منیان در غرب شهر حلب
عـملیـات :
اطـلاعاتی مـوجود نـیست
نـحوه شـهادت :
ظهر 22 فروردین 92 تروریستها با کمین در جاده فرودگاه بین المللی دمشق و شلیک به خودروی خبرنگار شبکه خبر در سوریه ، محسن خزایی را از ناحیه شکم زخمی کردند. در این تیراندازی، خودروی محسن خزایی نیز آسیب دید .
و سرانجام در ۲۲ آبان ماه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به ناحیه سر در حین تهیه گزارش خبری به درجه رفیع شهادت نائل آمد
https://eitaa.com/refigh_shahid1
⚫️اطـلاعات مـزار⚫️
مـحل مـزار:
گلزار شهدای زاهدان
وضـعیت پـیکر :
مـشـخـص
موقـعیت مـزار در گـلزار شـهدا
قـطعـه :
شهدای مدافع حرم
ردیـف :
اطـلاعاتی مـوجود نـیست
شـماره :
اطـلاعاتی مـوجود نـیست
https://eitaa.com/refigh_shahid1
#شهید_محسن_خزائی
بسم رب الشهدا و الصدیقین 1394/7/28
بنام آنکه جانم در دست اوست
که هرچه داریم از اوست
با سلام و درود به محضر قطب عالم امکان حضرت بقیه الله الاعظم امام زمان (عج) و نائب بر حقش مقام عظمای ولایت حضرت آیت الله خامنه ای مدظله
هم اکنون که انقلاب اسلامی به رهبری حکیمانه آیت الله خامنه ای نیازمند کمک به مسلمانان در کشورهای عراق و سوریه می باشد و ایشان دستور حضور در صحنه را فرمودند بنده بر خود لازم می بینم که به ندای رهبرم لبیک بگویم و در صحنه حضور پیدا نمایم انشا الله که بتوانیم ادامه دهنده راه شهدا باشیم و با شهادت خود همچنان درخت تنومند انقلاب پابرجا بماند و امید دشمنان قسم خورده را به یاس تبدیل نماییم و چند وصیت به خانواده ام
از پدر و مادر و همسر و فرزندانم می خواهم که اول بنده حقیر را حلال گنند و اگر خدا توفیق شهادت داد اصلا ناراحت و نگران نباشند و همیشه تابع ولایت و رهبری مقام عظمای ولایت باشند و به دخترانم و خواهرانم میخواهم که همیشه و در همه جا حجاب را رعایت نمایند و از حضرت زهرا (س) الگو بگیرند و از پسر بزرگم می خواهم که در بحث اموال همه را طبق وصیت نامه قبلی عمل نمایند و مواظب برادر و مادر و خواهرش باشه و همیشه در مسجد حضور پیدا کنید که انشا الله عاقبت به خیر خواهید شد.
https://eitaa.com/refigh_shahid1
💠⚫️🔸⚫️🔸⚫️🔸⚫️
⚫️🔸⚫️ 🔸
🔸⚫️ 💠 💠 ⚫️
⚫️ 💠 🌹 🔸
🔸 🌹 💠 ⚫️
⚫️ 💠 💠 ⚫️🔸
🔸 ⚫️ 🔸⚫️
⚫️🔸⚫️🔸⚫️🔸⚫️💠
#مسئولیت_پذیری
#شهیدمدافع_حرم
#حسین_معزغلامی
یک شب ۱۰ نفر همراه سید مجتبی برای کمین
می روند. در مسیر تمام اصول نظامی را رعایت میکنند تا به نقطۀ کمین میرسند. در همین حین یکی از برادران همراه، نیاز به دستشویی پیدا می کند و از گروه جدا میشود و فاصله میگیرد. هنوز چند قدمی جلو نرفته بود که صدای انفجاری با رعد و برق در هم آمیخته باعث می شود نیروهای همراه همه هول کنند و پخش شوند .حسین قبلاً با امثال این موضوع برخورد کرده بود پس با خونسردی به سراغ نیروی جداشده رفت و دید که پایش از ران جدا شده و آویزان است. او پا را با چفیه بست و چون در عمق دشمن بود، مجروح را بر پشت خود گرفت و دو کیلومتر حمل کرد تا به آمبولانس رسید. تمام طول مسیر خودش با همان جثه ی لاغری که داشت آن مجروح را حمل کرد تمام گروه نیز به موقعیت اصلیشان بازگشتند. او از وضعیت پیش آمده به شدت ناراحت بود و اشتباه نیروی عمل کننده را بر گردن خود میدانست و تا لحظه ی شهادتش خیلی از این موضوع پیش آمده دلخور بود .
💠⚫️🔸⚫️🔸⚫️🔸
⚫️🔸⚫️
🔸⚫️💠💠
⚫️ 💠🌹
🔸
https://eitaa.com/refigh_shahid1
💠⚫️🔸⚫️🔸⚫️🔸⚫️
⚫️🔸⚫️ 🔸
🔸⚫️ 💠 💠 ⚫️
⚫️ 💠 🌹 🔸
🔸 🌹 💠 ⚫️
⚫️ 💠 💠 ⚫️🔸
🔸 ⚫️ 🔸⚫️
⚫️🔸⚫️🔸⚫️🔸⚫️💠
#کرامت_شهید
#شهیدمدافع_حرم
#حسین_معزغلامی
من امسال نا امید بودم ودل شکسته ؛
مدتیه پدر و همسرم اختلاف خیلی بزرگی پیداکرده بودند .طوری که حاضر نمی شدن هم دیگر رو ببینن. من هم چون همدان زندگی می کنم به ناچارقبول کردم که از خانوادم دور باشم .خیلی سخت گذشت . ی شب داشتم کانال شهدای مدافع حرم و نگاه می کردم که متوجه شهادت شهید غلامی شدم . دلم ازبس گرفته بود گفتم :
ان شاء الله به تشییع شهید میرم و کلی آروم میشم که بعد متوجه شدم مراسم تهران برگزارمیشه. بازم دلم شکست.
گفتم : حتما لیاقت نداشتم تومراسم حضورداشته باشم. یک روزقبل خاک سپاری شهید داشتم می رفتم شهرمون البته با شوهرم ولی از اول طی کرده بود من تورو می رسونم خونه پدر و مادرت برو تا عصری بشین غروب میام دنبالت بریم. منم هیچی نگفتم ولی نزدیک های راه ی دفعه یاد شهیدافتادم بهش متوسل شدم که شهیدغلامی بهم لطف کن ، کاری کن پدرم وهمسرم باهم آشتی کنن من ۱۰۰ تا زیارت عاشورا هدیه می کنم به روح مطهرت هرچند ته دلم می دونستم
نمی شه چون هم پدرم وهم همسرم هردو مغرور و ی دنده بودند. وقتی نزدیک خونه پدرم شدیم یه دفعه پدرم اومد بیرون و با همسرم روبوسی کرد باورم نمی شد انگار داشتم خواب
می دیدم خیلی راحت هردوباهم آشتی کردن چیزی که امکان نداشت ولی آنقدرکه شهید پیش خدا با آبرو بودن که روی من گناه کاروزمین ننداختن وخدابه حرمت خون پاک شهید غلامی به من عنایت ویژه ای کردن .
💠⚫️🔸⚫️🔸⚫️🔸
⚫️🔸⚫️
🔸⚫️💠💠
⚫️ 💠🌹
🔸
https://eitaa.com/refigh_shahid1