eitaa logo
این کانال دیگر در دسترس نمی باشد
432 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
345 ویدیو
55 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
یابن الحسن ... از بهر زیارت جمالت تا جبـهه بہ سوی تو دویدم ... #اللهم_عجل_لولیک_الفرج #واجعلنا_من_انصاره_و_اعوانه محفل رفاقت باشهدا👇👇 •----🕊🕊🕊🕊----• @refigh_shahid1 •----🕊🕊🕊🕊----•
😁 شیخ مهدی می خواست آموزش نارنجک پرتاب کردن بده.😐 گفت: ((بچه ها خوب نیگاه کنید تا خوب یاد بگیرید.😁😅 خوب یاد بگیرید که یه وقت خودتون یا یه زبون بسته ای رو نفله نکنید.😕 من توی پادگان بهترین نارنجک زن بودم.😌✌️🏻 اول دستتون رو میذارین اینجا بعد شیخ مهدی ضامن رو کشید و گفت: ((حالا اگه ضامن رو رها کنم در عرض چند ثانیه منفجر میشه.🖐🏻 داشت حرف می زد و از خودش و نارنجک پرانیش تعریف می کرد😬😐 که فرمانده از دور داد زد: ((آهای شیخ مهدی چیکار می کنی؟😮)) شیخ مهدی یه دفعه ترسید و نارنجک رو پرت کرد.😵😬😥 نارنجک رفت افتاد رو سر خاکریز. بچه ها صاف ایستاده بودن😥 و هاج و واج نارنجک رو نگاه می کردند 😐🙁 که حاجی داد زد: ((بخواب رو زمین برادر.بخواب!)) انگار همه رو برق بگیره.😶😟 هیچ کس از جاش تکون نخورد. چندثانیه گذشت. همه زل زده بودن به سر خاکریز که نارنجک قل خورد و رفت اونور خاکریز و منفجر شد. 😶😵 شیخ مهدی رو کرد به بچهها و گفت: ((هان!😑 یاد گرفتین؟😁دیدید چه راحت بود؟!🙂)) فرمانده خواست داد بزنه سرش 😠 که یک دفعه صدایی از پشت خاکریز میومد 😥که میگفت: ((الله اکبر! الموت لصدام!)) 🤕 بچه ها دویدن بالای خاکریز ببینن صدای کیه؟ دیدن یه عراقی یا زخمی شده به خودش میپیچه.😆😅 شیخ مهدی عراقی رو که دید داد زد: حالا بگید شیخ مهدی کار بلد نیست!😑😐 ببینید چیکارکردم😌👌🏻 😂😂😂 @refigh_shahid1
🔺 نامه‌ای عجیب از شهید " " که ۳۰ سال پس از شهادت به خانواده‌اش رسید. در بخشهایی از این نامه آمده است: 🔹وقتی در با دشمن نبرد می‌کردم به خودم آمدم احساس کردم نسیمی از سوی می‌آید، وقتی درون این احساس بودم یکدفعه صدای ملکوتی را احساس کردم، در همین لحظه، ملائکه‌ای مرا به آغوش کشید، وقتی چشم باز کردم خود را در صحن در کنار سرور شهیدان یافتم، آری مادر، آری مادرِ شهید مجتبی و ای مادران و همسران شهدا، این است مقام شهیدان. 🔹 مادر ماها پشت سر سرور شهیدان می‌خوانیم، هنوز باور ندارم چه می‌بینم، خوابم یا بیدار، خدایا بچه‌های فلاح به من خوش‌آمد می‌گویند، همه بچه‌ها اینجا هستند، وقتی به مقصد رسیدم بچه‌ها جویای حال خانواده‌شان بودند... مادر حال می‌فهمم من اینجا زنده هستم، در آنجا بی‌جانی بیش نبوده‌ام...
آمــاده ســفــر بــودن مــســافــرا... تــا ڪہ شــهـیــد بشـن با رمز ڪربلا💔 ❤️
عیدشون وسط جنگ و توی بیابون بود سین شان، کلاهخود و پوکه ونارنجک بود. جان شان در خطر بود اما ایمانشان نه مدرک تحصیلی چندانی نداشتند اما زندگی و مرگ را خیلی خوب می فهمیدند. بااینکه به مرگ نزدیک بودن اما حال شون همیشه خوب بود. باهم مهربان بودن و در سختی ها قوی بودن.. عیدتون شهدایی🌹😘😘😘💖 محفل رفاقت باشهدا👇👇👇 •----🕊🕊🕊🕊----• @refigh_shahid1 •----🕊🕊🕊🕊----•
‌ گویی قسمتم این بود عاشـقِ چشـم‌هایی بشـوم که از روی حیـا ؛ به من نگـاه نمـی‌کـردند.. :) برشی‌از‌کتاب‌ « »
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نوکران NOOKARANir@Mirzaei-SoltanGhalbam.mp3
زمان: حجم: 9.29M
🎤 کربلایی مهدی میرزایی 📄 سلطان قلبم #کربلایی_مهدی_میرزایی 💛محفل رفاقت باشهدا👇👇 💛| @refigh_shahid1