🌹جـزئیات شـهادت🌹
تـاریخ شـهادت :
۱۳۹۴/۸/۱۶
کـشور شـهادت :
سوریه
مـحل شـهادت :
حلب
عـملیـات :
اطـلاعاتی مـوجود نـیست
نـحوه شـهادت :
توسط تروریست های تکفیری داعش
https://eitaa.com/refigh_shahid1
⚫️اطـلاعات مـزار⚫️
مـحل مـزار :
بهشت زهرا(س)
وضـعیت پـیکر :
مـشـخـص
موقـعیت مـزاردر گـلزار شـهدا
قـطعـه :
۵۳
ردیـف :
۸۷
شـماره :
۱۷
https://eitaa.com/refigh_shahid1
#شهید_محمد_حسین_محمدخانی
سلام بر شما (ائمه معصومین) که بندگان خاص خدایند و از هر چه که داشتید د ر راه خداوند و معبود و معشوق خویش گذشتید. سلام بر شما که متقیان راه اﷲ هستید. با الها! از این که به بنده ی حقیرت توفیق دادی که در راهت گام بردارد. تو را سپاسچ می گویم و از این که توفیقم دادی که در جبهه در کنار خالصان و مخلصان راهت قدم بر دارم، تو را شکر و سپاس می گویم. در این راه ، دیدار خودت را هم نصیبم گردان!
https://eitaa.com/refigh_shahid1
#شهید_محمد_حسین_محمدخانی
محمدحسین از کودکی عاشق مداحی بود. همیشه چیزی به عنوان بلندگو دستش میگرفت و بالا و پایین میپرید و میخواند. کافی بود نوحه یا مداحیای را از جایی بشنود، آنقدر آن را تکرار میکرد که همهاش را حفظ میشد. و همین عشق و علاقه، زمینه هیئتی شدنش در جوانی را فراهم کرد.
#شهید_پاسدار
https://eitaa.com/refigh_shahid1
#شهید_محمد_حسین_محمدخانی
محمدحسین در جذب نیرو روابط عمومی فوق العادهای داشت. همان چیزی که بسیاری از ماها نداشتیم و یا در آن ضعف داشتیم. او معمولاً با هر کس و با هر تیپی که بود گرم میگرفت و دعوتش میکرد. یادم است اوایلی که هیئت راه انداخته بود و مراسم میگرفت، وقتی میرفتیم، میدیدم کسانی در مجلس هستند که تیپ و قیافهشان به ما نمیخورد و شاید اگر بیرون از هیئت میگفتند این جوان با این تیپ هیئت میرود، باورت نمیشد! در برگزاری کنگرههای شهدا این تیپ جوانها را زیاد میدیدیم و برای این جور جاها زیاد این افراد را جذب میکرد.»
#اخلاقیات_شهید
https://eitaa.com/refigh_shahid1
#شهید_محمد_حسین_محمدخانی
همتی برای حاج قاسم
حضور وی در سوریه با عنوان مربی آموزشی شروع شد، اما چنان در بین نیروها درخشید که مورد توجه فرماندهان ارشد نظامی واقع شد و بعد از مدتی به عنوان فرمانده تیپ هجومی سیدالشهدا(ع) منصوب شد. محمدحسین را در سوریه به نام مستعار «حاج عمار» میشناختند. حاج قاسم سلیمانی نگاه ویژهای به محمدحسین داشت و در یکی از دیدارهایش گفته بود: «عمار برای من مثل «همت» بود.»
#شهید_محمد_حسین_محمدخانی
«وقتی خبر شهادت محمدحسین را شنیدم تعجب نکردم. او همیشه آرزوی شهادت داشت. هروقت من را میدید، دستم را در دستش میگرفت و میگفت حاجی حلالم کن. تو مسجد آمدن را به من یاد دادی.» مسئول بسیج دانشآموزی مسجد صاحبالزمان(عج) درباره آخرین خاطرهای که از شهید دارد میگوید: «مدتها بود که محمدحسین را ندیده بودم. ایام فاطمیه بود که برای دیدن دوستانش به مسجد آمده بود. با من تماس گرفت و گفت حاجی من در مسجد هستم و میخواهم ببینمت. گفتم کمی دیر میرسم. در پاسخم گفت حاجی برایم دعا کن که شهید شوم. وقتی خبر شهادت محمدحسین را شنیدم آن جمله آخرش در ذهنم تداعی شد که چقدر محمدحسین عاشق شهادت بود.
راوی: (دوست شهید)
https://eitaa.com/refigh_shahid1
🍃🌺
ماجرای جالب گفتوگوی شهید محمدخانی با تکفیریها
یکی از بیسیمهای تکفیریها افتاد دست ما. سریع بیسیم را برداشتم. میخواستم بد و بیراه بگویم. عمار(شهید محمدخانی) آمد و گفت که دشمن را عصبانی نکن.
گفتم پس چی بگم به اینا؟!
گفت: «بگو اگه شما مسلمونید، ما هم مسلمونیم. این گلولههایی که شما به سمت ما می زنید باید وسط #اسرائیل فرود میومد...»
سوال کردند شما کی هستید و چرا با ما میجنگید؟
گفت: «به اونها بگو ما #همونهایی هستیم که صهیونیستها رو از #لبنان بیرون کردیم.
ما همون هایی هستیم که آمریکایی ها رو از #عراق بیرون کردیم.
ما لشکری هستیم از لشکر رسول الله...
هدف نهایی ما #مبارزه_با_صهیونیستها و آزادی قبله اول مسلمون ها، #مسجدالاقصی است...
..بحث و جدل ما ادامه پیدا کرد تا وقت اذان..
بعد از ظهر همان روز ۱۲ نفر از تکفیریها تسلیم ما شدند. میگفتند «از شما در ذهن ما یک کافر ساخته اند.»
برگرفته از کتاب «عمار حلب»
زندگینامه
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
https://eitaa.com/refigh_shahid1