eitaa logo
این کانال دیگر در دسترس نمی باشد
432 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
345 ویدیو
55 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
366.2K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😊😁 هرکس تونست خروس رو تو کادرش نگه داره؛🙈 عکس بگیره بفرسته...😐👇 @kharabeh_sham_315
هیچ کاری نشد نداره...😊
ایشون بعد از سال ها تلاش پیاپی تونستن مرغ بدبخت رو تو جاش قرار بدن😂😂
ایشون هم بعد از کلی سختی راه و عرق ریختن تونستن دیگه😂
از همه اعضای عزیز و محترم.. عذر خواهی میکنم که همه عکس هارو نذاشتم.. آخه اگه میزاشتم اینجا مرغ دونی میشید😂😂.. فقط خاستم یه چیزی باشه جهت تفریحتون.. ممنونم از همه شما که اینقدر اهمیت میدید..❤️.. یازهرامادر...
🌱 قبل ازدواج...💍 هر خواستگاری کہ میومد،🚶💐 به دلم نمے‌نشست...😕 اعتقاد و همسر آیندم خیلی واسم مهم بود...👌 دلم میخواست ایمانش واقعی باشہ😇 نه بہ ظاهر و حرف..😏 میدونستم مؤمن واقعی واسه زن و زندگیش ارزش قائله...🙃😌 شنیده بودم چله خیلی حاجت میده... این چله رو توصیه کرده بودن...✍ با چهل لعـن و چهل سلام...✋ کار سختی بود😁 اما ‌به نظرم ازدواج موضوع بسیار مهمی بود... ارزششو داشت، واسه رسیدن به بهترینا سختی بکشم. ۴۰ روز به نیت همسر معتقد و با ایمان... ۴،۳روز بعد اتمام چله… خواب شهیدی رو دیدم... چهره‌ ش یادم نیست ولی یادمہ... لباس سبز تنش بود و رو سنگ مزارش نشسته بود...💚 دیدم مَردم میرن سر مزارش و حاجت میخوان📿 ولی جز من کسی اونو نمی دید انگار... یه تسبیح سبز📿 رنگ داد دستم و گفت: "حاجت روا شدے..." به فاصله چند روز بعد اون خواب... امین اومد خواستگاریم...🙂 از اولین سفر که برگشت گفت: "زهرا جان…❤ واست یه هدیه مخصوص آوردم..." یه تسبیح سبز رنگ بهم داد و گفت: زهرا، این یه تسبیح مخصوصه📿 به همه جا تبرک شده و... با حس خاصی واست آوردمش...❤️😌 این تسبیحو به هیچ‌کس نده! تسبیحو بوسیدم و گفتم: خدا میدونه این مخصوص بودنش چه حکمتی داره... بعد شهادتش…💔 خوابم برام مرور شد... تسبیحم سبز بود که یہ شهید بهم داده بود... ♡°همسر شهید امین کریمی°♡ ◇| @refigh_shahid1
🌷با وضو وارد شوید، توکل به خدا اول حسن خودش را معرفی کرد. بعد مسائل کلی مطرح شد. ایشان در همه حرفها، تاکیدش روی مسائل اخلاقی بود. یادم نمی‌رود قبل از اینکه وارد جلسه شوم، وضو گرفتم و دورکعت نماز خواندم و گفتم: خدایا خودت از نیت من باخبری؛ هرطور صلاح می‌دانی این کار را به سرانجام برسان... بعدها در دست نوشته های او هم خواندم که نوشته بود: برای جلسه خواستگاری با وضو وارد شدم و همه کارها رابه خدت واگذار کرد. (راوی: همسر شهید غلامحسین افشردی(حسن باقری) )❤️❤️ محفل رفاقت با شهدا👇👇 •----🕊🕊🕊🕊----• @refigh_shahid1 •----🕊🕊🕊🕊----•
🌷فقط لباس زمان ما هم مثل همیشه، رسم ورسوم ازدواج زیاد بود. ریخت و پاش هم بیداد می‌کرد. ولی ما از همان اول ساده شروع کردیم؛ خودمان یک بلوز و دامن برای من بود و یک کت وشلوار برای مرتضی. چیز دیگری را لازم نمی دانستیم. به حرف و حدیث ها و رسم و رسوم هم کاری نداشتیم؛ خودمان برای زندگی مان تصمیم می‌گرفتیم. همین ها بود که زندگی مان را زیباتر می‌کرد. (راوی: سید مرتضی آوینی)🌹 •----🕊🕊🕊🕊----• @refigh_shahid1 •----🕊🕊🕊🕊----•
🌹 | حرفت برای‌خداباشد کار خراب نمیشود حرف بیهوده کار را خراب میکند | شهیدمحمود رادمهر ♡🍃 @refigh_shahid1
حرم شاه شب جمعہ چہ بلوایے شد مادرے گفت بُنیّہ و چہ غوغایے شد غم جانسوز تو هرگز نرود از یادش ڪہ سر پیڪر تو،آه..چہ دعوایے شد😭 🥀 🚩 @refigh_shahid1 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
•مےدانـے •دنیا ایستاد •دقیقا •زمانے •ڪه روبه روے حرمت •ایستادمـ↓🖐🏼♥️ •حـسین جانمـ||