💢خاطرهای از زمان اسارت و روزه داری
ماه رمضان شروع شده بود..
عراقی ها به اسرا خیلی سخت میگرفتند..
نماز خوندن و روزه گرفتن جرم محسوب می شد...!
بارها بعثی های عراقی می ریختند و نمازمون رو خراب می کردند
برای اینکه روزه بگیریم نقشه های زیادی می کشیدیم بچهها غذای ظهر را روی نایلون میریختند و زیر پیرهن شون پنهان میکردند.
این میشد غذای افطار. وای به حال اونی که لُو می رفت حسابی شکنجه اش می کردند.
بعضی ها هم ته موندهی غذای شب را برای سحری نگه میداشتند.
ماه رمضان با تمام سختی هاش خیلی باصفا بود..🌸
محفل رفاقت باشهدا🌷
🌸🌸🌸🍃
@refigh_shahid1
🌸🌸🌸🍃
🔶جلیل سوری یکی از جانبازان دوران دفاع مقدس است، درباره رمضان و رزمندگان در آن روزها می گوید:
دشمن بعثی از معنویت رزمندگان مطلع بود و در ماه رمضان بر شدت آتش توپخانه و پاتک های خود می افزود؛ دشمنان خوب می دانستند نیروهای با معنویت ایران اسلامی در ماه رمضان روزه دار هستند و از این فرصت استفاده می کردند تا وضعیت جبهه ها را به سود خودشان عملیاتی کنند.
رزمندگان در ماه رمضان با زبان روزه همهی مسئولیت های خود را به خوبی انجام می دادند و برای کم کردن تشنگی در زیر آفتاب سوزان جنوب چفیه های شان را با آب خیس کرده و روی سر و صورتشان می گذاشتند تا شاید اندکی از حرارت بدنشان کم شود و در مواقع افطار آنقدر گذشت داشتند که هیچکدام برای افطار از دیگری سبقت نمیگرفت...
❤️🌹یاد وخاطره تمامی شهیدان که در همهی شرایط سخت هم در برابر دشمن ایستادگی کردند و با زبان روزه به شهادت رسیدند❤️🌹
محفل رفاقت باشهدا🌺
🌸🌸🌸🍃
@refigh_shahid1
🌸🌸🌸🍃
سلام خدمت همه اعضای عزیز
ما ان شاءالله هر روز عصر معرفی یک شهید رو داریم..
ان شاءالله که بتونید استفاده کافی و وافی رو از معرفی شهدا ببرید..🌹
#شهید_مسعود_عسگری
#شهید_مدافع_حرم
نــام :
مسعود
نـام خـانوادگـی :
عسگری
نـام پـدر :
صفدر
تـاریخ تـولـد :
۱۳۶۹/۶/۸
مـحل تـولـد :
تهران
سـن :
۲۵ سـال
دیـن و مـذهب :
اسلام شیعه
وضـعیت تاهل :
مجرد
شـغل :
خلبان پاسدار
مـلّیـت :
ایرانی
دسـته اعـزامـی :
یگان فاتحین
مسئولیت نظـامی :
در رزم: فرمانده دسته تکاوران
سمت سازمانی: خلبان هواپیمای شناسایی و پشتیبانی
درجـه نظـامی :
اطلاعاتی موجود نیست..
تـحصیـلات :
رشته الکترونیک و حقوق
@refigh_shahid1
🌹جـزئیات شـهادت🌹
تـاریخ شـهادت :
۱۳۹۴/۸/۲۱
کـشور شـهادت :
سوریه
مـحل شـهادت :
شهر العیس استان حلب..
عـملیـات :
طی یک عملیات شهر الحاضر توسط رزمندگان گردان خط شکن حیدر کرار فتح شد و ما مشغول تثبیت مواضع و گشت زنی داخل شهر بودیم که خبر رسید دشمن پاتک زده و باید به شهر العیس میرسیدیم
نحوه شهادت :
نزدیک غروب آفتاب بود که بعد از هماهنگی و طبق دستورات ابلاغ شده وارد شهر العیس شدیم.
در ورودی شهر وقتی ستون وارد شهر شد در یک درگیری نزدیک و نابرابر با اصابت مستقیم تیر توپ ۲۳ میلی متری ، چهار نفر از بسیجیان گردان حیدر کرار به ترتیب :
شهید مسعود عسگری(با اصابت پنج تیر)
شهید محمدرضا دهقان امیری ،
شهید سید مصطفی موسوی
شهید احمد اعطایی
در اولین شب ماه صفر۱۴۳۷ قمری به هنگام نماز مغرب
با خون خود وضو گرفتند و به دیدار اربابشان حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام شتافتند.
@refigh_shahid1
🖤اطـلاعات مـزار🖤
مـحل مـزار :
بهشت زهرا(س) استان تهران
وضـعیت پـیکر :
مـشـخـص
موقـعیت مـزار در گـلزار شـهدا
قـطعـه :
۲۶
ردیـف :
۷۹
شـماره :
۱۹
@refigh_shahid1
صفات بارز اخلاقی:
انجام کارها با ایمان و اعتقاد ، مومن ، متعهد و متخصص ، #ولایت_مدار زرنگ ، باهوش ، کنجکاو ، خوش رو ،شوخ طبع ، ورزشکار ، شجاع ، کم حرف و بی ادعا ، صبور ، آرام ، متبسم ، شاد ، بسیجی فعال ، با اخلاص و در یک کلام سرباز امام خامنه ای..
@refigh_shahid1
#شهید_مسعود_عسگری
✅ فعالیت ها، آموزش ها و مهارت ها :
▫️استاد خلبان هواپیمای فوق سبک
▫️استاد کار و نجات در ارتفاع
▫️غواص سه ستاره بین المللی
▫️صخره نورد
▫️چترباز سقوط آزاد
▫️خلبان پاراگلایدر
▫️ورزش های رزمی(کیک بوکسینک، هاپکیدو، پارکو)
▫️آموزش دیده دوره های اسکورت
▫️رهایی گروگان
▫️تک تیرانداز
▫️حفاظت شخصیت
▫️عملیات ویژه
▫️مهارت در انجام حرکات آکروباتیک با دوچرخه
▫️راننده حرفه ای انواع موتور سیکلت و خودرو
▫️رزم در محیط های ویژه
▫️مهندسی تخریب
▫️جنگ شهری
▫️محافظ دانشمندان هسته ای
▫️مدیر آموزش شرکت خصوصی کار دراتفاع
شهید عسگری رشته خلبانی فوق سبک را به طور حرفه ای دنبال می کرده و در اکثر رشته های ذکر شده مدارج عالی را کسب نمود.
@refigh_shahid1
#خاطرات
#شهید_مسعود_عسگری
مسعود خیلی زرنگ و باهوش بود گاهی کنجکاویهای زیادی به خرج میداد که همه را نگران میکرد. در بچگی دوبار برق او را گرفت یک بار سیم کاملا لخت و بدون محافظی را برداشته بود و در این حالی بود که هنوز دو سالش تمام نمیشد. این سیم لخت را کاملا در پریز فرو برد اما فقط کف دستش کمی سوخت. یعنی این بچه از اول ذخیره خود خدا بود نیامده بود که الکی از دست برود. یک بار هم من خواب بودم و مسعود یکی از قیچیهای کوچکی که داشتیم را در پریز فرو برده بود و دیدم یک چیزی بالای سر من به دیوار کوبیده شده چشمم را باز کردم دیدم مسعود است. قیچی کاملا در هم فرو رفته بود اما مسعود کاملا سالم بود.
@refigh_shahid1
#خاطرات
#شهید_مسعود_عسگری
چهار ساله بودکه ما به تهران آمده بودیم. میخواستیم جایی برویم پدرش او را در ماشین گذاشته بود و حواسش نبود نباید بچه را تنها در ماشین بگذارد یکهو دیدیم همسایه دارد صدا میزند. گفت بچهتان ماشین را راه انداخته است آن طرف خیابان یک نانوایی بود که پر از جمعیت بود اگر ماشین مستقیم میرفت کلی در جمعیت تلفات میداد. بچه ماشین را روشن کرده بود چشمش هم که نمیدید میگفت «رانندگی را پیچاندم رفت». خدا را شکر آن موقع هیچ ماشینی نیامده بود تا به این ماشین بزند. ماشین داخل جوی آب افتاده بود اگر از روی پل رد میشد به جمیعت جلوی نانوایی حتما صدمه زیادی وارد میکرد. همه اینها نشانه بود یعنی اگر خدا بخواهد یکی را نگه دارد او را از هر نوع بلایی حفظ میکند الحمدلله وقتی بزرگ شد، با افتخار از این دنیا رفت. خدایی نکرده آن موقع اگر او را از دست میدادیم تا عمر داشتیم میسوختیم اما الان هم خدا را شکر و هم به شهادتش افتخار میکنیم.