eitaa logo
این کانال دیگر در دسترس نمی باشد
432 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
345 ویدیو
55 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید حسین خرازی دهکردی 🌹در 1 شهریور 1336 در یکی از محله‌های فقیرنشین کوی کلم در اصفهان در خانواده‌ای آگاه، متقی و با ایمان به دنیا آمد. 🌸از کودکی باهوش و مؤدب بود. او را به دبستانی فرستادند که معلمانش افرادی متعهد، پایبند و مراقب امور دینی و اخلاقی بچه‌ها بودند. علاوه بر آن، اکثر اوقات پس از خاتمه تکالیف مدرسه، به همراه پدر به مسجد محله معروف به مسجد سید می‌رفت و به خاطر صدای صاف و پرطنینی که داشت، اذان‌گو و مکبر مسجد شد. 🌼در سال ۱۳۵۵ پس از اخذ دیپلم طبیعی به سربازی در مشهد اعزام شد و همزمان به تحصیل علوم قرآنی پرداخت. طولی نکشید که او را به همراه عده‌ای دیگر بالاجبار به عملیات سرکوبگرانه ظفار در عمان فرستادند. عملیاتی که رژیم شاه برای همکاری با امریکا نیروهای ایرانی را به عمان فرستاد. حسین از این کار فوق العاده ناراحت بود و با آگاهی و شعور بالای خود، نماز را در آن سفر تمام می‌خواند. وقتی دوستانش علت را سئوال کردند در جواب گفت: «این سفر، سفر معصیت است و باید نماز را کامل خواند.» 🌻در سال ۱۳۵۷ به دنبال صدور فرمان حضرت امام خمینی مبنی بر فرار سربازان از پادگان‌ها و سربازخانه‌ها، او و برادرش از خدمت سربازی فرار کردند و به خیل عظیم امت اسلامی پیوستند. منبع: پایگاه اطلاع‌رسانی آزادگان ایران
✨رشادت‌های او 🌺او در آزادسازی سنندج (همراه با شهید علی رضاییان فرمانده قرارگاه تاکتیکی حمزه)، دیواندره، سقز، بانه، مریوان و سردشت نقش مؤثری داشت و با تدابیر نظامی بیشترین ضربات را به ضدانقلاب وارد آورد. 🌸شهید خرازی در آزادسازی بستان بهترین مانور عملیاتی را با دور زدن دشمن از چزابه و تپه‌های رملی و محاصره کردن آنها در شمال منطقه بستان انجام داد و پس از عملیات پیروزمندانه طریق‌القدس بود که تیپ امام حسین(ع) رسمیت یافت. 🌼در عملیات فتح‌المبین دشمن را در جاده عین‌خوش با همان تدبیر فرماندهی‌اش حدود ۱۵ کیلومتر دور زد و یگان او در عملیات بیت‌المقدس جزو اولین لشکرهایی بود که از رود کارون عبور کرد و به جاده اهواز- خرمشهر رسید و در آزادسازی خرمشهر نیز خیلی مؤثر بود. 🌻از آن پس در عملیات‌های مختلفی مثل رمضان، والفجر مقدماتی، والفجر ۴ و خیبر به عنوان فرمانده لشکر امام حسین(ع) به همراه رزمندگان دلاور آن لشکر، رشادت‌های بسیاری از خود نشان داد. 🌹در عملیات والفجر ۸ لشکر امام حسین(ع) تحت فرماندهی او به عنوان یکی از بهترین یگان‌های عمل‌کننده، لشکر گارد جمهوری عراق را به تسلیم واداشت و پیروزی‌های چشمگیری را در منطقه فاو و کارخانه نمک که جزو پیچیده‌ترین مناطق جنگی بود، به دست آورد. 💐در عملیات کربلای ۵ در جلسه‌ای با حضور فرماندهان گردان‌ها و یگان‌ها از آنان بیعت گرفت که تا پای جان ایستادگی کنند و گفت: هرکس عاشق شهادت نیست از همین حالا در عملیات شرکت نکند، زیرا که این یکی از آن عملیات‌های عاشقانه است و از حساب‌های عادی خارج است. 🌾لشکر او در این عملیات توانست با عبور از خاکریزهای هلالی که در پشت نهر جاسم که از کنار اروندرود تا جنوب کانال ماهی ادامه داشت شکست سختی به عراقی‌ها وارد کند. عبور از این نهر به این علت برای رزمند گان مهم بود که علاوه بر تثبیت مواضع فتح شده، عامل سقوط یکی از دژهای شرق بصره بود که در کنار هم قرار داشتند. منبع: پایگاه اطلاع‌رسانی آزادگان ایران
🌿ماجرای قطع شدن دست راست شهید حسین خرازی دهکردی 🌼در عملیات خیبر که دشمن منطقه را با انواع جنگ‌افزارها و بمب‌های شیمیایی مورد حمله قرار داده بود، شهید خرازی هرگز حاضر به عقب‌نشینی و ترک موضع خود نشد تا اینکه در این عملیات دست راستش در اثر اصابت ترکش قطع و پیکر مجروح او به عقب فرستاده شد. 🌻از بیمارستان یزد – همان جایی که بستری بود – به منزل تلفن کرد و به پدرش گفت: من مجروح شده‌ام و دستم خراش جزئی برداشته است. لازم نیست زحمت بکشید و به یزد بیایید، چون مسئله چندان مهمی نیست. همین روزها که مرخص شدم خودم به دیدارتان می‌آیم. منبع: پایگاه اطلاع‌رسانی آزادگان ایران
🌳شهید خرازی با قرآن و مفاهیم آن مانوس بود و قرآن را با صدای بسیار خوبی قرائت می‌کرد. 🌲او یک عارف بود. همیشه با وضو بود. نمازش توام با گریه و شور و حال بود و نماز شبش ترک نمی‌شد. 🌴روزهای عاشورا پای برهنه به همراه برادران رزمنده خود در لشکر امام حسین(ع) در بیابان‌های خوزستان به سینه‌زنی و عزاداری می‌پرداخت و مقید بود که شخصاً در این روز زیارت عاشورا بخواند. 🌱او علاوه بر داشتن تدبیر نظامی، شجاعت کم‌نظیر و قاطعیت و صلابتی ستودنی داشت. 🌿حساسیت فوق‌العاده‌ای به مصرف بیت‌المال داشت، همیشه نیروها را به پرهیز از اسراف سفارش می‌کرد و می‌گفت: وسایل و امکاناتی را که مردم مستضعف دراین دوران سخت زندگی جنگی تهیه می‌کنند و به جبهه می‌فرستند بیهوده هدر ندهید. ☘️به آنچه می‌گفت عمل می‌کرد، برای همین گفتارش به دل می‌نشست. 🍀حاج حسین معتقد به نظم و ترتیب در امور و رعایت انضباط نظامی بود و از اهتمام به آموزش نظامی برادران و تربیت کادرهای کارآمد غافل نبود. 🍃نیمه‌های شب اغلب از آسایشگاه‌ها و محل‌های استقرار نیروی لشکر سرکشی و حتی نحوه خوابیدن آنها را کنترل می‌کرد. گاهی اگر پتوی کسی کنار رفته بود با آرامش تمام آن را بر روی او می‌کشید. 🌾او به وضع تدارکات رزمندگان به صورت جدی رسیدگی می‌کرد. 💧دائماً به فرماندهان رده‌های تابعه سفارش می‌کرد که در امور مذهبی برادران دقت کنند. ✨همیشه لباس بسیجی بر تن داشت و در مقابل بسیجی‌ها، خاکی و فروتن بود. صفا، صداقت و سادگی از ویژگی‌های او بود. منبع: پایگاه اطلاع‌رسانی آزادگان ایران
💦کمپوت خالی ارسالی به جبهه 🌷شهید حسین خرازی نقل می کرد ✨ﻭﻗﺘﯽ تو جبهه ﻫﺪﺍﯾﺎﯼ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺩﺭ ﻧﺎﯾﻠﻮﻥی ﺭﻭ ﺑﺎﺯﮐﺮﺩﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﻭﺍﻗﻌﺎً ﯾﮏ ﻗﻮﻃﯽ ﺧﺎﻟﯿﻪ ﮐﻤﭙﻮﺗﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺧﻠﺶ ﯾﮏ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﺳﺖ. 🍄در نامه ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ: ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺳﻼﻡ، ﻣﻦ ﯾﮏ ﺩﺍﻧﺶ‌ﺁﻣﻮﺯ ﺩﺑﺴﺘﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻢ. ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﺭﺯﻣﻨﺪﮔﺎﻥ ﺟﺒﻬﻪ‌ﻫﺎﯼ ﺣﻖ ﻋﻠﯿﻪ ﺑﺎﻃﻞ ﻧﻔﺮﯼ ﯾﮏ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﻔﺮﺳﺘﯿﻢ. ﺑﺎ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﻓﺘﻢ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺑﻘﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺑﺨﺮﻡ. ﻗﯿﻤﺖ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﮐﻤﭙﻮﺕ‌ﻫﺎ ﺭﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ، ﺁﻧﻬﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﮔﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩند. ﺣﺘﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﮔﻼﺑﯽ را ﮐﻪ ﻗﯿﻤﺘﺶ ۲۵ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺍﺭﺯﺍﻥ‌ﺗﺮ ﺑﻮﺩ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﺨﺮﻡ. ﺁﺧﺮ ﭘﻮﻝ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺳﯿﺮﮐﺮﺩﻥ ﺷﮑﻢ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺖ. 🍃ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﮐﻨﺎﺭﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ آﻥ ﺭﺍ ﺷﺴﺘﻢ ﺗﺎ ﺗﻤﯿﺰ ﺗﻤﯿﺰﺷﺪ. ﺣﺎﻻ ﯾﮏ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺩﺍﺭﻡ، ﻫﺮﻭﻗﺖ ﮐﻪ ﺗﺸﻨﻪ ﺷﺪﯾﺪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺁﺏ ﺑﺨﻮﺭﯾﺪ ﺗﺎ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﺸﻮﻡ ﻭ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﻪ ﺟﺒﻬﻪ‌ﻫﺎ ﮐﻤﮑﯽ ﮐﻨﻢ. 🌸شهید حسین خرازی می‌گفت: ﺑﭽﻪها تو ﺳﻨﮕﺮﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺁﺏ ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﻧﻮﺑﺖ ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﻨﺪ. 🌺ﺁﺏ ﺧﻮﺭﺩﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﺭﯾﺨﺘﻦ ﭼﻨﺪ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﺷﮏ ﺑﻮﺩ. منبع: میلیتاری‌نیوز
🌾سه خاطره 🌻ما رو به خط کردند. از اول صف یکى‌یکى اسم و مشخصات مى‌پرسیدند و مى‌آمدند جلو. نوبت من که شد. اسمم را گفتم. مترجم پرسید: «مال کدوم لشکرى؟» جواب دادم: «لشکر امام حسین.» 🌼افسر عراقى یکدفعه پرید. موهایم را گرفت و به طرف خودش کشید. داد زد: «حسین؟ حسین خرازى؟» انگار چشم‌هاش دو گلوله آتش بود. سرم را انداختم پایین. گفتم: «نه.» ✨✨✨✨✨✨ 🌱جاى کابل‌ها روى پشتم مى‌سوخت. داشتم فکر مى کردم عیب نداره بالاخره بر مى‌گردى. مى‌رى اصفهان. مى‌رى حاج حسین رو مى‌بینى. سرت رو مى‌گیره لاى دستش، توى چشم‌هات نگاه مى‌کنه و مى‌خنده، همه این غصه‌ها یادت مى‌ره... 🌿در را باز کردند، هلش دادند تو. خورد زمین و زود بلند شد. حتى برنگشت عراقى‌ها را نگاه کند. صاف آمد پیش من نشست. زانوهایش را گرفت تو بغلش. زد زیر گریه. گفتم: «مگه دفعه اولته که کتک مى‌خورى؟» نگاهم کرد و گفت: «بزن و بکوبشونو که دیدى.» گفتم «خب؟» گفت: «حاج حسین شهید شده.» ✨✨✨✨✨ ☘️هواپیما که رفت، چند نفر بى‌هوش ماندند و من که ترکش توى پایم خورده بود و حاج حسین، تنها رفته و یک تویوتا پیدا کرده و آورده بود. مى‌خواست ما را سوار ماشین کند. هى دست مى‌انداخت زیر بدن بچه‌ها. سنگین بودند و مى‌افتادند. دستشان را مى‌گرفت مى‌کشید، باز هم نمى‌شد. 🍃خسته شد. رها کرد رفت روى زمین نشست. زل زد به ما که زخمى افتاده بودیم روى زمین، زیر آفتاب داغ. 🌴دو نفر موتور سوار رد مى‌شدند. دوید طرفشان. گفت: «بابا! من یه دست بیشتر ندارم. نمى‌تونم اینا رو جا به جا کنم. الان مى‌میرن اینا. شما رو به خدا بیاین.» 🍀پشت تویوتا، یکى‌یکى سرهامونو بلند مى‌کرد، دست مى‌کشید روى سرمان. 🌸نیگا کن. صدامو مى‌شنوى؟ منم. حسین خرازى و گریه می‌کرد. منبع: تبیان 🔴 برای مطالعه خاطرات بیشتر به کتاب «زندگی با فرمانده» نوشته علی اکبر مزدآبادی، انتشارات یا زهرا(س) مراجعه کنید. این کتاب مشتمل بر 43 خاطره در باره شهید حسین خرازی است. @refigh_shahid1
✨رفتار با اسیر عراقی 🌴همین‌طور حسین را نگاه می‌کرد. معلوم بود باورش نشده حسین فرمانده تیپ است. من هم اول که آمده بودم، باورم نشده بود. 🌿حسین آمد، نشست روبه رویش .گفت: آزادت می‌کنم بری. به من گفت: بهش بگو. ترجمه کردم. باز هم معلوم بود باورش نشده. 💐حسین گفت: بگو بره خرمشهر، به دوستاش بگه راه فراری نیست، تسلیم بشن. بگه کاری باهاشون نداریم. اذیتشون نمی کنیم . 🌼خودش بلند شد دست‌های او را باز کرد. 🌻افسر عراقی می‌آمد؛ پشت سرش هزار هزار عراقی با زیر پیراهن‌های سفید که بالای سرشان تکان می‌دادند. منبع: ابر و باد @refigh_shahid1
💦قمقمه‌اش هنوزآب داشت. آب نمی‌خورد. 💧از سر کانال تا انتهای کانال می‌رفت و می‌آمد لب‌های بچه‌ها را با آب قمقمه‌اش تر می‌کرد. 🌼ریگ گذاشته بود توی دهنش که خشک نشود و به هم نچسبد. ✨✨✨✨✨✨ 🍃با قایق گشت می‌زدیم. چند روزی بود عراقی‌ها راه به راه کمین می‌زدند بهمان. سر یک آبراه، قایق حسین پیچید روبرویمان. ایستادیم و حال و احوال. پرسید «چه خبر؟» «آره حسین آقا. چند روز بود قایق خراب شده بود. خیلی وضعیت ناجوری بود. حالا که درست شده، مجبوریم صبح تا عصر گشت بزنیم. مراقب بچه‌ها باشیم. عصر که می‌شه، می‌پریم پایین، صبحونه و ناهار و شام رو یک جا می‌خوریم.» ☘️پرسید: « پس کی نماز می‌خونی؟» گفتم: «همون عصری.» گفت: «بیخود.» 🍀بعد هم وادارمان کرد پیاده شویم. همان جا لب آب ایستادیم و نماز خواندیم. منبع: ابر و باد
🌾مدتی بعد از عملیات خیبر یک روز حاج حسین خرازی به مقر مهندسی آمد و حاج حسن فتاحی را احضار کرد که همراه او به خط برود. می‌خواست از نزدیک به امور بچه‌های مستقر در خط رسیدگی و در مورد مسائل مهندسی توصیه‌های لازم را بکند. 🍃همراه آنها به خط رفتیم. حاج حسین یکی‌یکی با بچه‌ها احوال‌پرسی و از مشکلاتشان سئوال می‌کرد. پس از مدتی قرار شد برگردیم. در این وقت دشمن آتش سنگینی در منطقه می‌ریخت. وقتی سوار تویوتا شدیم، 🌴حاج حسین گفت: «قبل از حرکت سه صلوات و یک آیه‌الکرسی بخوانید و حرکت کنید. 🌿این کار را کردیم و در میان آن همه گلوله‌باران شدید آسوده‌خاطر به عقب برگشتیم و برای هیچ کداممان اتفاقی نیفتاد. 🌱برایم جالب بود که سه خصوصیت شجاعت، توکل و توسل در حاج حسین جمع بود. منبع: ابر و باد @refigh_shahid1
🕊نحوه شهادت 🌷در عملیات کربلای ۵ روز جمعه 8 اسفند 1365 زمانی که در اوج آتش توپخانه دشمن، رساندن غذا به رزمندگان با مشکل مواجه شد، خود پیگیر جدی این کار شد که در همان حال خمپاره‌ای در نزدیکی‌اش منفجر شد و به شهادت رسید. منبع: پایگاه اطلاع‌رسانی آزادگان ایران
🌱بسم رب الصدیقین 🌿خطاب به فرماندهان و رزمندگان اسلام ☘️ما لشکر امام حسینیم، حسین‌وار هم باید بجنگیم. اگر بخواهیم قبر شش گوشه امام حسین(ع) را در آغوش بگیریم کلامی و دعایی جز این نباید داشته باشیم: «اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد.» 🍀اگر در پیروزی‌ها خودمان را دخیل بدانیم این حجاب است برای ما. این شاید انکار خداست. 🌸اگر برای خدا جنگ می‌کنید احتیاج ندارد به من و دیگری گزارش کنید. گزارش را نگه دارید برای قیامت. اگر کار برای خداست گفتنش برای چه؟ 🌼در مشکلات است که انسان‌ها آزمایش می‌شوند. صبر پیشه کنید که دنیا فانی است و ما معتقد به معاد هستیم. 🌻هر چه که می‌کشیم و هر چه که بر سرمان می‌آید از نافرمانی خداست و همه ریشه در عدم رعایت حلال و حرام خدا دارد. 🌴سهل‌انگاری و سستی در اعمال عبادی تأثیر نامطلوبی در پیروزی‌ها دارد. 🌳همه ما مکلفیم و وظیفه داریم با وجود همه نارسایی‌ها بنا به فرمان رهبری جنگ را به همین شدت و با منتهای قدرت ادامه بدهیم، زیرا ما بنا به وظیفه شرعی می‌جنگیم نه به قصد پیروزی تنها. 🍃مطبوعات ما جنگ را درشت می‌نویسند، درست نمی‌نویسند. 🌸مسئله من تنها جنگ است و در همان جا هم مسئله من حل می‌شود. 🌼همواره سعی‌مان این باشد که خاطره شهدا را در ذهنمان زنده نگه داریم و شهدا را به عنوان یک الگو در نظر داشته باشیم که شهدا راهشان راه انبیاست و پاسداران واقعی هستند که در این راه شهید شدند. 🌻من علاقمندم که با بی‌آلایشی تمام، همیشه در میان بسیجی‌ها باشم و به درد دل آنها برسم. منبع: خبرگزاری دفاع مقدس @refigh_shahid1
📜وصیت‌نامه اول 🔰... از مردم می‌خواهم که پشتیبان ولایت فقیه باشند، راه شهدای ما راه حق است، اول می‌خواهم که آنها مرا ببخشند و شفاعت مرا در روز جزا کنند و از خدا می‌خواهم که ادامه‌ دهنده راه آنها باشم. ✅آنهایی که با بودنشان و زندگی‌شان به ما درس ایثار دادند. با جهادشان درس مقاومت و با رفتنشان درس عشق به ما آموختند. ◀️از مسئولین عزیز و مردم حزب‌اللهی می‌خواهم که در مقابل افرادی که نتوانستند از طریق عقیده مردم را از انقلاب دور و منحرف کنند و الان در کشور دست به مبارزه دیگری از طریق اشاعه فساد و فحشا و بی‌حجابی زده‌اند ایستادگی کنید و با جدیت هر چه تمام‌تر جلو این فساد‌ها را بگیرید. 📖وصیت‌نامه دوم 🌺استغفرالله! خدایا امان از تاریکی و تنگی و فشار قبر و سئوال نکیر و منکر در روز محشر و قیامت، به فریادم برس. 🌸خدایا دل شکسته و مضطرم، تو را صاحب پیروزی و موفقیت تو را می‌داند و بس و بر تو توکل دارم. 🌼خدایا تا زمان عملیات، فاصله زیادی نیست، خدایا به قول امام خمینی، تو فرمانده کل قوا هستی، خودت رزمندگان را پیروز گردان، شرّ مدام کافر را از سر مسلمین بکَن. 🌻خدایا از مال دنیا چیزی جز بدهکاری و گناه ندارم. 🌹خدایا تو خودت توبه مرا قبول کن و از فیض عظمای شهادت نصیب و بهره‌مندم ساز و از تو طلب مغفرت و عفو دارم ... 🍃می‌دانم در امر بیت‌المال امانتدار خوبی نبودم و ممکن است زیاده‌روی کرده باشم. خلاصه برایم رد مظالم کنید و آمرزش بخواهید. و السلام حسین خرازی – 1 دی 1365 منبع: خبرگزاری دفاع مقدس @refigh_shahid1