نحوه شهادت فرمانده تیپ فاطمیون شهید علی رضا توسلی
طبق برنامه هباریه رو تا ۱۰ شب یکسره کردیم، تل قرین جلو مون بود بین ما و کفرناسج مرکز ثقل تکفیریها. فاصله ش با ما همش ۲.۵ کیلومتر بود. راه هبارهیه – تل قرین غیر عملیاتی بود خطر مین و دید دشمن، نمی شد زرهی بره. می دونستیم اگر بمونیم تکفیریها از رو تل کاملا مسلط به ما و بقیه هستند اما اگر می گرفتیمش ورق بر می گشت ما مسلط بودیم و اونا زیر دست، روبرو می شدیم با ارباب اصلیشون اون طرف مرز، امکانش بود برسیم به تل. بیشتر از این، منتظر مون نبودن، میشد رسید و گرفتش.
ابو حامد با مخابره به حضرات پشت خط گفت امکانش هست تل قرین رو بگیریم، از اون طرف با مکث گفتن اگه امکانش هست، بسم الله. ساعت ۱۲:۰۰ شب ۳ گروه شدیم و رسیدیم پای تل، گروه اول به مسئولیت ابو حامد باید از وسط تل بالا می رفت، گروه دوم جناح چپ تل رو بعهده داشت با مسئولیت فاتح و گروه سوم جناج راست تل بود با مسئولیت یکی دیگه از دوستان..
ادامه دارد..
(۱)
https://eitaa.com/refigh_shahid1
#رفاقت_با_هر_ڪی_ممـــنوع
اون چیزی که تقریبا بین همه مشترک هست اینه که:
آدما از خوبیاشون زیاد واست میگن
ولی بدیاشون رو میذارن خودت تجربه کنی!☺️
مواظب خودت باش...
https://eitaa.com/refigh_shahid1
این کانال دیگر در دسترس نمی باشد
سفر اول پسرم ؛ سیدسجادم.. چند روزی بود می خواست یه چیزی بگه.. آروم و قرار نداشت ؛ نمی دونست چطو
"برگشت از سفر اول"
عروسی پسر عمه ش بود..گفتم: کی میای ؟ گفت معلوم نیست بتونم بیام ..
اما به داداشش اطلاع داده بود که دو روز دیگه میاد و من نمی دونستم ..
عروسی پسر عمه ش نیومد .برادرش بعد عروسی به پدرش گفت: فردا صبح آقاسیدسجاد میاد.
صبح زود دیدم گوشی برادرش زنگ خورد .گفتم کیه این وقت صبح ؟ پدرش گفت: سیدسجاد اومده. برادرش می خواد بره دنبالش . گفتم: کی اومده که بهم چیزی نگفت؟
سجاد عادت داشت وقتی از مسافرتی می خواست برگرده بخاطر اینکه نگران نشم هیچ وقت موقع حرکت اطلاع نمیداد ،که اگر احیانا ماشین خراب شد یا جاده مشکلی داشت من دلشوره نگیرم😔
مثلا یه بار صبح بیدار شدم دیدم تو هال خوابیده.
پدرش گفت سجاد چرا اینطوری برگشتی ؟ چرا از قبل اطلاع ندادی که چند نفر استقبالت بیان یا برات گوسفندی قربانی کنیم که زائر حرم حضرت زینب (س) بودی...
می گفت: دوست نداشتم کسی بدونه که سوریه هستم. حتی وقتی اونجا بود به ما می گفت: به کسی نگید سوریه هستم و بگید ماموریت رفتم.
می گفتم: چرا مادر، این که افتخارمه؟ می گفت: نمی خوام ریا بشه رفتنم. می خوام خالصانه باشه..
وقتی اومد خونه، پدرش از ذوق دیدنش حواسش پرت شد و با ظرفی که توی اون آتیش درست کرده بودیم تا زغال درست بشه؛ با دستپاچگی آورد و اسفند دود کرد...🌷
منم اندازه دلتنگی های این مدت بغلش کردم..همینطور گریه می کردم...سجاد گفت: مامان چرا گریه می کنی؟ ببین همه جام سالمه ، برگشتم دیگه؛ چراگریه می کنی؟
گفتم :مامان گریه و اشکم از خوشحالیه..نزدیک به دو ماهه ندیدمت🍂
🌸ادامه دارد...
( 2 )
https://eitaa.com/refigh_shahid1
#شهید_محمد_عبدللهی
نــام :
محمد(مرتضی)
نـام خـانوادگـی :
عبدالهی فریز هندی
نـام پـدر :
مصطفی
تـاریخ تـولـد :
۱۳۶۶/۱۲/۰۹
مـحل تـولـد :
تهران
سـن :
۳۰ سـال
دیـن و مـذهب :
اسلام شیعه
وضـعیت تاهل :
متاهل
شـغل :
اطـلاعاتی مـوجود نـیست
مـلّیـت :
ایرانی
دسـته اعـزامـی :
اطـلاعاتی مـوجود نـیست
مسئولیت نظـامی :
اطـلاعاتی مـوجود نـیست
درجـه نظـامی :
اطـلاعاتی مـوجود نـیست
تـحصیـلات :
اطـلاعاتی مـوجود نـیست
https://eitaa.com/refigh_shahid1
🌷جـزئیات شـهادت🌷
تـاریخ شـهادت :
۱۳۹۶/۸/۲۳
کـشور شـهادت :
سوریه
مـحل شـهادت :
دیرالزور
عـملیـات :
اطـلاعاتی مـوجود نـیست
نـحوه شـهادت :
توسط تروریست های تکفیری
https://eitaa.com/refigh_shahid1
⚫️اطـلاعات مـزار⚫️
مـحل مـزار :
بهشت زهرا(س)
وضـعیت پـیکر :
مـشـخـص
موقـعیت مـزاردر گـلزار شـهدا
قـطعـه :
۲۶
ردیـف :
۷۹ مکرر
شـماره :
۲۰ مکرر
https://eitaa.com/refigh_shahid1
#وصیت_نامه
#شهید_محمد_عبدللهی
☑️دوست دارم اگر شهید شوم؛پیکری نداشته باشم..
https://eitaa.com/refigh_shahid1
#ویژگی_های_اخلاقی
آقا محمد بسیار قدرشناس و صادق بودند، به نحویکه طی 10 سال زندگی مشترک، هیچگاه از همسرم دروغ نشنیدم. همچنین وی همواره به دنبال رفاه و آسایش خانواده بودند؛ حتی اگر خود در سختی قرار میگرفتند. همیشه میگفتند: از امام حسین (ع) شرم دارم که در کربلا به فکر آسایش همسر و خانوادهام باشم، به همین خاطر هیچگاه با هم کربلا نرفتیم. شهید عبداللهی ارادت ویژهای به حضرت زهرا (س) داشتند و میگفتند: چادر، حجاب حضرت زهرا (س) است. اگر مشاهده میکردند خانم چادری به زمین میخورد، همانجا ایستاده و گریه میکردند. آقا محمد علاقه بسیاری به امام رضا (ع) داشتند. مدتی بود که دایم میگفتند: دلتنگ زیارت امام رضا (ع) هستم، اما میترسم اگر به مشهد بروم از اعزام جا بمانم. رفتند و پیکر مطهر شهید بازگشت. زمانیکه داخل معراج شهدا بودیم، به یاد حسرت زیارتی که بر دل شهید مانده بود، افتادم. روز خاکسپاری که مصادف با شهادت امام رضا (ع) بود، پرچم حرم امام رضا (ع) را برای او آوردند.
https://eitaa.com/refigh_shahid1
این کانال دیگر در دسترس نمی باشد
⚫️اطـلاعات مـزار⚫️ مـحل مـزار : بهشت زهرا(س) وضـعیت پـیکر : مـشـخـص موقـعیت مـزاردر گـلزار شـهد
📸تصویری جالب از مزار شهید مدافع حرم محمد(مرتضی)عبدللهی...
#عشقِ_به_مادر
https://eitaa.com/refigh_shahid1