✍خاطرات اسارت
📝روایت اسرای مفقود الاثر ایرانی- رحمان سلطانی
🔆قسمت صد و سی و چهارم: شروع مخفیانه فعالیت فرهنگی
شش ماهه اول اسارت که شرایط بسیار پلیسی و خفقان آوری بر کل اردوگاه حاکم بود ، واقعا امکان هیچ گونه فعالیت فرهنگی نبود و هر گونه تجمع و گفتگوی بیش از دو نفر با هم ممنوع بود و بشدت سرکوب می شد. حتی توی وقت هواخوری دو نفر بیشتر حق نداشتن با هم قدم بزنن و نگهبانا مثل قرقی توی محوطه می چرخیدن و تموم تحرکات رو زیر نظر داشتن. داخل آسایشگاها هم اوضاع به همین منوال بود. اما توی همین شرایط هم کلاس ها و بحثای دو نفره در حال شکل گیری بود. در اوقات ناهار و شام که گروهای ده نفره غذایی دور هم جمع می شدیم فرصت خوبی بود و طوری که جاسوسا متوجه نشن و گزارش بِدن ، سر بحثی باز می شد و عمدتا مباحث قرآنی و مذهبی و آیات صبر و مقاومت و شهادت بود و تاریخ مجاهدت انبیا و ائمه خصوصا داستان حماسه کربلا و رشادت های حضرت زینب و امام سجاد علیه السلام و قافله اسرای اهل بیت. اینا تسکین دهنده بود برای بچه ها و افرادی که اطلاعاتی در این زمینه ها داشتن بیان می کردن و علاوه بر اینا بحث حفظ قرآن و ادعیه هم بود و سینه به سینه انجام می شد. وقتی آدم با ظرافت به بعضی مسائل نگاه می کنه می بینه که لذت و ماندگاری فعالیت های زیر زمینی که توی شرایط خفقان انجام میشه ، هر چند کم باشه خیلی بیشتر از اینه که آدم بدون هیچ گونه محدودیتی دست به فعالیت هر چند گسترده بزنه. جنس فعالیتای علمی، فرهنگی توی اسارت بخصوص سال اول ازین دست بود و لذت خاصی داشت و همیشه تو ذهن و خاطره ادم می مونه. هر چی دشمن تلاش می کرد که اوضاع رو در کنترل خودش داشته باشه و با حمایت از جاسوسا کمترین و کوچیک ترین تحرکات بچه ها رو زیر نظر داشت ، اما خیلی وقتا با تیزهوشی و برنامه ریزی هوشمندانه بچه ها، شیرازه کار از دست دشمن در می رفت. کی باور می کنه یه عده اسیری که تحت نظارت کامل دشمن و شدید ترین فشارای جسمی و روحی بودن ، این همه تشنه تعلیم و تعلم باشن و از هر فرصتی برای فرهنگ سازی و ترویج مبانی و آموزه های دینی خودشون و نشر و گسترش علوم مختلف تلاش کنن.
👈ادامه دارد
✔️منبع: وب سایت آزاده
🌷🌷🌷@refigh_shahid1🌷🌷
💟 #خاطره
🍁شب آخر موقع خداحافظی متوجه شدند که مادر خواب است و به جای بیدار کردن مادر و خداحافظی، شروع به بوسیدن کف پای مـادر کرد، و به پدر خودشان گفت که سلام مرا به مادرم برسانید✋
#شهید_حسن_رجایی_فر🌷
#سلام_بر_شهدا
شهـادت ، همین است دیگر
بہ ناگہ ، در " مُحــرّم "
پنجرہای باز میشود
بہ سمتِ بهشت ...
#اللهم_ارزقنی_شهادة_فی_سبیلک
#سرباز_مدافع_وطن
#شهیـد_سعید_کریمی 🌷
#شهید_حادثه_تروریستی_اهواز
🍃 اولین پنجشنبہ مهر ماه و ياد درگذشتگان و شهدا
🌹 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ
🙏التماس دعا 🙏
🌷خدای مهربانم🌷
🍃شاید گاهی رنج های دنیا،
🍃ما را از شکرگزاری بر آنچه داریم غافل کند
🍃اما هر پنجشنبه طلب مغفرت داریم برای رفتگان
🍃و شکرگزاریم از نعمت نفس کشیدن عزیزان
🍃پروردگارا در اولین پنجشنبه مهرماه
🍃اموات ما را بیامرزد و روحشون
🍃را شاد و قرین رحمت الهی فرما
الهی آمین 🙏
🌹شادی روح شهدا و اموات صلوات 🌹
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨
میدونی چرا جمله 👇
"این مکان مجهز به دوربین مداربسته است"
برای بعضی از ما ها اثرش بیشتر از 👇
"عالم محضر خداست"!؟
چون بنده ی خدا آبروتو میبره!
ولی خدا ستار العیوبه
🌷🌷🌷@refigh_shahid1🌷🌷
#شهید_مرتضی_فلاح_پور
روستا زاده ای از اهالی «چندار» واقع در بخش «ساوجبلاغ»
وی در روز چهارم مهرماه سال 1361، در درگیری با منافقین کوردل در اثر اصابت یک گلوله به نخاع در اثنای عملیات مسلم بن عقیل به درجه رفیع شهادت نائل آمدتربت پاکش در گلزار شهدای «چندار» نمادی از ایثار و استقامت در راه وطن است.
#پیام_شهید
ای بندگان خدا فقط برای خداوند قیام کنید و در راه او قدم بر دارید برای او به خاک بیفتید و فقط او ر ا سجده کنید و بنده مطلق خداوند باشید.
نماز بخوانید و خدای را سپاس گویید او را ستایش کنید چون فقط او سزاوار ستایش است.
#سالروز_شهادت
🌷🌷🌷@refigh_shahid1🌷🌷
شب که از راه میرسد
یکی یکی امید های دلم را
دستِ نوازش بر سرشان میکشم و
به امید فردایی دیگر
زنده نگاهشان میدارم،
به امید فردایی
که تــو کنارمان باشی
و تــو دست نوازش بر سرمان بکشی
و با یک نگاهت
تمام درد هایمان را دوا کنی ...
یااباصالح المهدی
وقت خواب است ودلم پیش توسرگردان است
#شب_بخیرای_نفسات_شــرح_پریشـــانی_من
🌼 الّلهُــمَّ عَجِّـــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــــرَجْ 🌼
@refigh_shahid1