✨﷽✨
دستخط پسرمه
پیکر یکی از شهدا به نام «احمدزاده» را که براساس شواهد دوستانش پیدا کرده بودیم، هیچ پلاک و مدرکی نداشت، تحویل خانواده اش دادیم. مادر او با دیدن چند تکه استخوان، مات و مبهوت، فقط می گفت: «این بچه من نیست!» حق هم داشت. او در همان لحظات، تکه پاره های لباس شهید را می جست که ناگهان چیزی توجه اش را جلب کرد. دستانش را میان استخوان ها برد و خودکار رنگ و رو رفته ای را در آورد. با گوشه چادر، بدنه خودکار را پاک کرد. سریع مغزی خودکار را درآورد و تکه کاغذی را که داخل بدنه آن لوله شده بود، خارج ساخت.
اشک در چشمانش حلقه زد. همه متعجب شده بودند که چه شده، دیدیم بر روی کاغذ لوله شده نوشته شده: «احمدزاده». مادر آن را بوسید و گفت: «این دست خط پسرم، این پیکر پسرمه، خودشه.»
@refigh_shahid1
✨﷽✨
رفتم پیش جواد محب، فرمانده گروهان خودمان. وارد سنگر شدم. نشستم گوشه سنگر به کارهای محمد (محمدرضا تورجی زاده) فکر می کردم. یادم افتاد در ایام کربلای 5 یکبار با محمد صحبت می کردم.
حرف از شهادت بود.
محمد گفت: من در عملیاتی شهید می شوم که رمز آن یازهرا(س) است. من هم فرمانده گردان یازهرا(س) هستم!
نمی دانم چرا یکدفعه یاد این حرفها افتادم. خیلی دلشوره داشتم. یکدفعه صدای خمپاره آمد. برگشتم به سمت نوک تپه. گلوله دقیق داخل سنگر فرماندهی خورده بود!
به همراه یکی از بچه ها دویدیم به سمت نوک تپه. دل توی دلم نبود. همه خاطرات گذشته ای که با محمد داشتم در ذهنم مرور می شد. با این حال به خودم دلداری می دادم.
...
می گفتند: محمد تورجی شدید مجروح شده.
...
رنگ از چهره ام پرید. برای چند لحظه به چهره ( برادر محب ) خیره شدم. خدا کند آنچه در ذهنم آمده درست نباشد.
به چشمان هم خیره شدیم. برادر محب سرش را به علامت تایید تکان داد. بعد در حالی که اشک از چشمانش جاری بود گفت: تورجی هم پرواز کرد!
آری محمدرضا پرواز کرد همانطور که گفته بود و همانطور که باید!
همچون مادرش زهرا(س)
پــهلـو...
بـــازو...
عاشق آنست که رنگ معشوق به خود گیرد...
@refigh_shahid1
ثاقب در دبی صاحب یک تویوتا و بعد یک اتوبوس شد و شروع به کار کرد 🚘 ما زندگی مرفه و درآمد بالای ثاقب، هیچگاه او را از فکر دشمن و حفظ اسلام ناب دور نکرد.❗️🌹
در دبی بود که خبر حمله تکفیریها به سوریه و قتل و غارت وحشیانه آنها را شنید.😨 از همانجا در نخستین فرصت و بیخبر، خود را به اعزام رساند و جزء مدافعین حرم پا به سوریه گذاشت. ☝️
تجربه جنگی و شجاعت و اعتقاد راسخ او، خیلی زود توجه فرماندهان را جلب کرد و در عملیاتها و شناساییهای خطیر نقشآفرینی کرد. «کربلا» حدود یک سال در سوریه در مقابل تکفیریها ایستاد و با شهامت جنگید 💪وسرانجام زمانیکه منتظر تولد نخستین فرزندش بود، هنگامی که همراه شهید محمد جنتی، فرمانده لشکر زینبیون برای شناسایی یکی از مناطق مهم عملیاتی رفته بود، به کمین تکفیریها برخورد کردند و پس از نبردی نابرابر، غریبانه به شهادت رسیدند.💔🕊
شهید زینبیون ✌️
ثاقب حیدر نام جهادی #کربلا 🌺
@refigh_shahid1
❣آه ای شهــیدان خدایی ...
چہ کسے #دعوت_نامۂ شما را
امضــاء ڪرده✍ است
❣ڪہ هزار سال🗓 هم بگذرد
#فراموش نمےشویـد ...
#شهدا_گاهی_نگاهی🕊🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤حسین جان
❤هواتوکردم،اسیردردم
❤بذارمنم بیام حرم دورت
❤بگردم
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#آخر_حسین_جنس_غمش_فرق_میکند.
🕊بـرادرمـ؛
✨ ایـن روزهـا وقـتـے بـہ گـلزار شـہـدا 🌹مـے روم خـاطـرات سـال گـذشـتـہ بـرایـم تـڪرار مـے شـود…هـر طـرف چـشـم مـے گـردانـم تـا شـایـد بـبـیـنـمـت 😭اما انـتـہـاے نـگـاهـم بـہ سـنـگ مـزارت مـے رسـد هـمـان خـانـہ ے ابـدے ڪہ هـمـیـشـہ ڪنـار شـہـدا✨ از خـدا طـلـب مے ڪردے…
اکـنـون ڪہ هـمـنـشـین اربـابـمان شـدے و بہ آرزویـت🌸 رسـیـدے خـوشـحـالـم، سـلام مـرا بـہ اربـابـمان بـرسـان و بـگـو بـراے صـبـورے دل خـانـواده هـاے شـہـدا🌹 دعـا کـند… براے مـا ڪہ دلـتـنـگ تـوایـم…😭😭