🥀هرشهیـدی را ڪه دوستش داری
#ڪوچه_دلـت را به نامـش ڪن
👌یقیـن بـدان
در ڪوچه پس ڪوچه های
پر پیـچ و خم دنیــا
تنهـایـت نمےگذارد...
#سردارشهید_مهدی_زین_الدین
#سالروز_ولادت
🍃
زینب اولین نفر از خانوادهاش بود که با حجاب شد.
اولین نفر بود که چادر رو انتخاب کرد.
و همین چادرش باعث کینهی دشمن شد؛ منافقین تو یه کوچه بعد از نماز مغرب و عشا آنقدر گره روسریش رو کشیدند تا به #شهادت رسید درحالی که فقط ۱۴ سال سن داشت.
#شهیده_زینب_کمایی
کتاب:من میترا نیستم._درخت کاج
#سلام_امام_زمانم❤
🌸سلام بر تو ای مولایی که حقیقت
دین از قلب نازنین تو می تراود...
🌸سلام بر تو و بر روزی که از جانب
خدا بسوی اسرار زمین هدایت میشوی
#اللهم_عجل_لولیک_الفـــرج❣
✍خاطرات اسارت
یه اسپک جانانه
یکی از خاطره های ماندگارم از اسارت در همون آسایشگاه ناصر ماجرای اسپک زدن در خواب بود. تعدادی از بچه ها برای نماز صبح بیدار شده بودن و داشتن نماز می خوندن. من هنوز خواب بودم و در عالم رؤیا حسابی غرق شده بودم و خواب می دیدم با تعدادی از بچه ها در یه تیم دارم والیبال می کنم و من اسپک زن تیم بودم. یکی از بچه ها توپ رو برام بلند کرد و منم بلند شدم و محکم کوبیدم سرِ توپ، اسپک زدن من همان و نقش بر زمین شدن یکی از دوستانم که از بچه های شمال بود و داشت تعقیبات نماز صبح می خوند همون. از شدت اسپکی که کوبیدم بودم پسَ گردن اون بنده خدا از خواب بیدار شدم. ای داد بیداد اسپک رو به جای توپ زده بودم پس گردن دوستم. سرشو برگردوند سمت من که پشت سرش بودم و گفت چرا می زنی رحمان. من که از خواب پریده بودم و هنوز چشمام پر از خواب بود، خیلی عادی گفتم ببخشید داشتم تو خواب اسپک می زدم. گفت چی داری می گی؟ زدی پسِ گردن من و اون وقت میگی داشتم اسپک می زدم! من نمی دونستم بخندم یا ازین که زدم بودم پس گردنِ دوستم شرمنده باشم. به هر حال بوسیدمش و عذرخواهی کردم، ولی ناخودآگاه تا مدت ها هر وقت ایشون و پشت گردنش رو میدیدم خنده ام می گرفت و سعی می کردم ایشون خنده ی منو نبینه و یادش نیفته. این قضیه دستمایه طنز و خنده ی چند نفری شده بود که شاهد ماجرا بودن و دیده بودن که چه جوری من بلند شده بودم و یه اسپک جانانه زده بودم پشت گردن ایشون.
✔️منبع: وب سایت آزاده نیوز
@refigh_shahid1🌷🌷🌷
🍀 شهید حسن باقری :
اگر از دست کسی #ناراحت هستید
دو رکعت #نماز بخوانید و بگویید :
خدایا !
این بنده تو #حواسش نبود ، من از او #گذشتم
توهم بگذر ...
🌷🌷🌷@refigh_shahid1🌷🌷
این کانال دیگر در دسترس نمی باشد
شهیدی که بخاطر خواهرش به امام زمان متوسل شد و بعد....
درس تفسیر قرآن مهندس خالدی
مرحوم مهندس اسدالله خالدی از کارکنان وزارت دفاع بود که در کربلای چهار به اسارت دراومده بود. فردی میانسال با حدود ۵۰ سال سن و آشنایی خوبی به معارف اسلامی و تفسیر قرآن داشت. بعد از آن که قران به آسایشگاها تحویل داده شد و چند ماهی گذشت و عمدتا بچه ها مشغول حفظ قرآن بودن. به فکر افتادم که دایره فعالیت های قرآنی خودم رو گسترش بدم. با ترجمه آشنایی داشتم و قبل از اسارت یه دوره کامل تفسیر قرآن(تفسیر نمونه) را خونده بودم و علاقمند بودم اطلاعاتم رو در این زمینه توسعه بدم و اگر شد به دیگران هم منتقل کنم. رفتم پیش مهندس خالدی و ازش خواهش کردم یه بحث تفسیری رو برای من داشته باشه. ایشون هم قبول کرد و سوره حجرات رو که مباحث بسیار زیبایی در مورد ولایت پذیری و آداب آن ، همچنین مسائل اخلاقی داره با هم شروع کردیم. خیلی قشنگ آیات رو تفسیر می کرد و من بدون اینکه کاغذ و قلمی داشته باشم مطالبو تو ذهنم یادداشت می کردم. طی چند جلسه سوره حجرات رو کامل برام تفسیر کرد و بعدها منم همین مباحث رو برای جمعی از دوستان گفتم. مهندس خالدی از مشوقین من و بقیه حفاظ قرآن بود و حتی به بعضیا از جمله من وعده داد که اگه کل قرآن رو حفظ کنیم در ایران یه دوره تفسیر المیزان رو بعنوان جایزه بهمون بده و به این قول خودش هم عمل کرد. همه چیز در اردوگاه یازده تکریت ممنوع بود. از کاغذ و قلم گرفته تا هر گونه دست نوشته. هیچ گونه کتابی به استثنای همون یه جلد قرآن در اردوگاه موجود نبود. بنابراین برای تفسیر قرآن تنها راه تفسیر آیه به آیه یا تفسیر قرآن با قرآن با استفاده از تطبیق آیات به یکدیگه، (یعنی همان روش تفسیری علامه طباطبایی) بود. گر چه اطلاعاتم از تفسیر بسیار کم و ناقص بود ، اما به ناچار و به عنوان تنها راه ممکن این شیوه رو برای خودم انتخاب کردم و سوره های متعدد قرآن و عمدتا سوره های اخلاقی مانند حجرات و لقمان و غیره رو با این شیوه تفسیر کردم و در کلاسای متعددی که بعد از پذیرش قطعنامه داشتم برای علاقمندان تدریس می کردم.
✔️منبع: وب سایت آزاده نیوز و کانال شقایق ها
🌷🌷🌷@refigh_shahid1🌷🌷