💌 #ڪــلام‌شهـــید ميگفت: ما یه نگاه کردن داریم یه دیدن، من شايد تو خيابون ببینم اما "نگاه" نمی کنم... #شهید_عباس_بابایی +آقا پسر_دختر خانم حواست هست دیگه؟؟ @refigh_shahid1

🌷 #شهید_نوید_صفری 🍃ولادت : ۶۵/۴/۱۶ - تهران 🍂شهادت : ۹۶/۸/۱۸ - بوکمال سوریه 🍁آرامگاه : تهران - گلزار شهدای بهشت زهرا سلام الله علیها 🌸در مراسمات من پرچم آمریکا را به آتش بکشید و #مرگ_بر_آمریکا بگویید✊ 🌺آمریکا با تمام پوشالی بودن خود برای بعضی افراد #بت اعظم شناخته شده و مانند پیروان #دجال چشم بسته و بی خرد دنبال روی آن هستند.

🌷 #شهید_سجاد_طاهرنیا 🍃تولد : ۶۴/۵/۲۳ - رشت 🍂شهادت : ۹۴/۸/۲ - حلب سوریه 🍁آرامگاه : گلزار شهدای رشت 🌸نیم ساعت قبل از #اذان کارهای خودش را با اذان هماهنگ می کرد که مبادا از خواندن #نماز_اول_وقت جا بماند. 🌺اضطراب #نماز_اول_وقت همیشه در چهره اش نمایان بود.

حاج حسین یکتا: #شهادت آمدنی نیست، رسیدنی است. باید آن قدر بدوی تا به آن برسی. اگر بنشینی تا بیاید، همه #السابقون می‌شوند، می‌روند و تو جا می‌مانی. @refigh_shahid1🌷🌷

⚠️ #سئوال: بعضیها وقتی با شخصی رفاقت میکنند، نسبت به بقیه افراد و حتی دوستان قدیمی خودشون به اصطلاح سرد میشن! چرا؟ و راه حل چیه؟! 💬 پاسخ #استاد_پناهیان: افزایش علاقه به هر چیزی موجب گرم شدن رابطه با آن چیز و سرد شدن دیگر رابطه‌ها می‌شود، مگر آنکه آدم #خودخواهی نباشی. آنگاه علاقه به هر چیزی موجب گرم شدن تمام رابطه‌ها خواهد شد. علاقه به خدا یک علاقه بسیار قوی و غیر خودخواهانه است که موجب می‌شود عاشق همه عالم بشوی.

•|وقتے شراب عشــــ♥️ـــق را از لاله خوردے عهد شهادت را به اوج عرش بردے لبخند زخمت مثل خوابت بی صدا بود رنگ شهادت در نگاهت بے ریا بود دیوار سنگر را ضریح راز کردے با بال زخمے تا خدا پرواز کردے |• #شهید_محسن_ححجی 🌹 @refigh_shahid1

ای کاش به جای همه می شد که در این شهر این حالِ به هــم ریخته ‌اَم را تو ببینی . . . 🌷شادی روح شهدا صلوات 🌹 @refigh_shahid1

☚کتاب عقیق☛زندگی نامه داستانی سرداری است که با یک دست لشکری را فرمان می‌داد. این کتاب به بیان زندگی وخاطرات شهید حاج حسین خرازی فرمانده دلاور لشکرامام حسین(ع)اصفهان می‌پردازد. دراین کتاب خاطرات همرزمان وسخنرانی های شهیدخرازی تدوین ومراحل ورود وی به جنگ وشکل گیری لشکر۱۴ امام حسین(ع) وموفقیت هایش بازگو شده است.

⭕️چند روز قبل بچه دار شده بود. دم سنگر که دیدمش، لبه‌ی پاکت نامه از جیب شلوارش زده بود بیرون. گفتم: "هان، آقا مهدی خبری رسیده؟" چشم‌هاش برق زد! گفت: "خبر که... راستش عکسش رو فرستادن." خیلی دوست داشتم عکس بچه‌ش رو ببینم. با عجله گفتم: "خب بده ببینم." گفت: "خودم هنوز ندیدمش." خورد توی ذوقم. قیافه‌م رو که دید، گفت: "راستش می‌ترسم؛ می‌ترسم توی این بحبوحه‌ی عملیات اگه عکسش رو ببینم، محبت پدر و فرزندی کار دستم بده و حواسم بره پیشش." نگاهش کردم. چی می‌تونستم بگم؟ گفتم: "خیلی خب، پس باشه هر وقت خودت دیدی، منم می‌بینم..." #شهید_مهدی_زین‌الدین #درس_اخلاق @refigh_shahid1🌹🌹🌹

آرامش من... چه کرده اے به #قلب من ، در آن فقط نواے توست... چه کرده اے به مغز من ، در آن فقط هواے توست... هواے من ، بهار من ، قرار من فقط #تویے فقط تویے #قرار_دل🙏 فقط تویے #آرامشم دلم #آرامشے از جنس #شهادت و رسیدن به #رفیق شهیدم میخواهد... #محمود_رضا #رفیق_شهیدم @refigh_shahid1