eitaa logo
این کانال دیگر در دسترس نمی باشد
432 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
345 ویدیو
55 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
می‌گفت «من زشت‌ام! اگه شهید بشم هیچ‌کس برام کاری نمی‌کنه! تو یه پوستر برام بزن معروف بشم» و خندید… این را یکی از دوستان «هادی» عزیز شهید از او روایت کرده است… واین تصویر همان طرح سفارش اوست و چه شیرین است این لبخند… وجوه یومئذ مسفره ضاحکه مستبشره…چهره هایی در آن روز گشاده و نورانی و خندان و مسرور است. (سوره مبارکه عبس/ ۳۸ و ۳۹)
✔️خدمت هم وطنان عزیز چابهار به خاطر حادثه تروریستی صبح تسلیت عرض میکنم🌷
نــام : حمید نـام خـانوادگـی : سیاهکالی مرادی نـام پـدر : حشمت الله تـاریخ تـولـد : ۱۳۶۸/۲/۴ مـحل تـولـد : قزوین سـن : ۲۶ سال دیـن و مـذهب : اسلام شیعه وضـعیت تاهل : متاهل شـغل : پاسدار مـلّیـت : ایرانی دسـته اعـزامـی : تیپ 82 لشگر صاحب الامر(عج) مسئولیت نظـامی : اطـلاعاتی مـوجود نـیست درجـه نظـامی : تکاور پاسدار تـحصیـلات : دانشجوی مهندسی بهداشت حرفه ای کارشناسی ارشد نرم افزار
🌹جـزئیات شـهادت🌹 تـاریخ شـهادت : ۱۳۹۴/۹/۴ کـشور شـهادت : سوریه مـحل شـهادت : سوریه-العیس عـملیـات : ماموریت جعفر طیار نـحوه شـهادت : خمپاره‌ای به چهار نفر از همرزمان برخورد می‌کند که شهید سیاهکالی از همه نزدیک‌تر بوده و پای راستش به‌شدت مجروح می‌شود، پای چپ نیز می‌شکند و سرو صورتش نیز آسیب می‌بیند، در لحظات آخر چند ثانیه دستش را بر پیشانی قرار می‌دهد و نام امام زمان(عج) و سیدالشهدا(ع) را می‌برد تا به شهادت می‌رسد.
⚫️اطـلاعات مـزار⚫️ مـحل مـزار : گلزار شهدای قزوین وضـعیت پـیکر : مـشـخـص موقـعیت مـزاردر گـلزار شـهدا قـطعـه : اطلاعاتی موجود نیست ردیـف : اطلاعاتی موجود نیست شـماره : اطلاعاتی موجود نیست
هر وقت حمید آقا از هییت برمیگشت من و مادرش میگفتیم کمتر سیـــــنه بزن...سیـــــنه ات درد میگیره...ولی به مامانش لبخند میزد و میگفت آخه مامان سینه زنی خیلی خوبه... بعد که میرفتیم منزل به من میگفتن شما نگو سینه نـــــزن!!!من بهت قول میدم این سینه که برای اباعبدالله سینه زده روی آتیش جهنم رو نمیبینه. بعد شهادت وقتی رفتم معراج شهدا...تعجب کردم..آقا حمید دست ها و پاهاش و شکمش و سمت چپ صورتش پر بود از ترکـــــش های ریز و درشت که باعث شده بود به شهادت برسه مثل حضرت عباس ع ولی تنها جایی که سالم بود سینه اش بود!وقتی دیدم یاد حرفش افتادم...دستم رو روی سینه اش گذاشتم ببینم قلبش میزنه،،،ولی قفسه سینه اش سالم سالم بود در حالی که کل بدنش دچار جراحت های شدید بود...اربا اربا بود.
حمید آقا خرید کردن از بازار رو دوست نداشتن دلیلش هم بخاطر وضع حجاب بعضی از خانمها بود ....هر وقت مجبور بودیم برای خرید بریم بازار سعی میکرد سریع برگرده و عصبی میشد با اینکه بسیار سخت پسند بود ولی نهایت تلاشش رو میکرد سریع تر برگرده چون شرایط حجاب خانم ها و رفتار آقایون براش قابل تحمل نبود. در نماز شب اش مدام گریه میکرد میگفت اللهم ارزقنا شهادة فی سبیلک ... از اتاق که می آمد بیرون صورت اش پر اشک بود ... ما نامزد بودیم اما همان موقع ها با خودم کنار آمدم که من او را همیشه نخواهم داشت. وقتی می خواست برود خیلی ناراحت بودم اما میترسیدم گریه کنم و شرمنده ی ائمه شوم ... با خودم فکر میکردم لحظه قیامت چطور میتوانم توی چشم امیرالمومنین نگاه کنم و انتظار شفاعت داشته باشم در حالیکه توی این دنیا کاری نکرده ام. راوی:(همسر شهید)
502.5K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی اخلاقیات شهید اتفاقاً من از قصد این کار رو میکنم تا بقیه یاد بگیرن... https://eitaa.com/refigh_shahid1