#یه_حرف_قشنگ✨
حاج آقا پناهیان خیلی خوشگل میگفت:
خدا حواسش به تو هست همه جا هواتو داره...🌿
تو سرتو انداختی پایین رفتی دنبال دلت🖤..
{یکم فکر کنیم به کارامون بعد بریم در خونه خدا طلبکار شیم..🥀}
[..اللهی و ربی من لی غیرک♡..]
@refigh_shahid1
💢برایم سوال بود که عکس شهید دقایقی روی میز ابومهدی چه میکند!؟ خدا ما را ببخشد که سرمایه هایمان را حتی درست نمی شناسیم.
♦️حاج اسماعیل دقایقی از فرماندهان خوزستانی در جنگ بود،در حدود ١٠عملیات بزرگ حضور و نقشِ موثر داشت. سپاه بدر عراق را هم او تاسیس کرده است.در کربلای ۵ آسمانی شد
♦️سردار شهید حاج اسماعیل دقایقی ٢٨دی ۶۵ در عملیات کربلای ۵ در منطقه شلمچه مورد هدف مستقیم هواپیمای بعثی قرار گرفت و آسمانی شد...
روحمان با یادش شاد باد.
🌹 قسمتی از وصیتنامهیِ #شهید محمدِ کامران
🔸از تمامی همکاران و برادران و خواهران دینی خود درخواست دارم که نکند مانند مردم کوفه پشت رهبری را خالی بگذارید و او را تنها بگذارید که گرگهای درنده آماده این چنین موقعیتهایی هستند.
🔸از خواهرانم میخواهم که با حیای خود سرخی خونم را هدر ندهند و از برادرانم نیز خواهانم که غیرت علوی خود را حفظ کنند و به دنیا نفروشند.
°°🕌🕊°°
•↲عاشق که بشے
نباید بہ اطرافت نگاه کنے...
فقط باس ببینۍ عشقت چے میگہ ؟!🍃
•↶یعنےاگہ بخواۍ هم نمیتونے
جز عشقت چیزۍ روببینے
تاحالا عاشق شدۍ؟! :)
| وَالَّذینَ آمَنوا اَشَدُّ حُبًّا لِلّه ♥
بقره / ١۶۵
@refigh_shahid1
#ریحانه 💕
بانو؛🦋
وقتی دلت میگیرد💔 از
پوز خندها،طعنه ها...
قرآن را باز كن✨
و سوره ى "مطففين" ؛💚
آيات 29 تا 34 را نظاره كن:
🍃"آنان كه امروز به تو ميخندند
فردا گريانند و تو خندان"💐
پس سرت را بالا بگير
جاے شهید بیضائی خالی ڪه....😔
میگفت:
🔸ما قدر حضرت اقارا نمیدانیم در سوریه و عراق زرمندگان بدون وضو به تصویر حضرت امام خامنه ای دست نمیزنند....
🔸خیلی دوست داشت یه دختر خدا بهش بده اسمشو بذاره کوثر؛وقتی دختردار شد اسمشو گذاشت کوثر. شب عملیات بهش گفت بیا کوثر زنگ زده باهاش حرف بزن گفت:دیگه از کوثرم گذشتم...💔
اسیر شده بود
۱۵سال بیشتر نداشت؛ حتی مویی هم
در صورتش نبود🧑
سرهنگ عراقی اومد یقه شو گرفت
کشیدش بالا گفت:
اینجا چه می کنی؟؟؟
حرف نمی زد
سرهنگ عراقی گفت جواب بده
گفت:ولم کن تا بگم
ولش کرد
خم شد از روی زمین یک مشت خاک برداشت،اورد بالا گفت:
اینجا خاک منه ،تو اینجا چه کار می کنی😏؟؟
سرهنگ عراقی خشکش زده بود...
#به_روشنی_نور
💠به توکل نام اعظمت
🌹🌹بِسمِ اللّهِ الرَحمنِ الرَحیم🌹🌹
🌅صبح خود را با سلام به چهارده معصــوم علیهم السلام شروع کنیم..🌅
بسْمِﺍﻟﻠَّﻪِﺍﻟﺮَّﺣْﻤَﻦِﺍﻟﺮَّﺣِﻴﻢ
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺭﺳﻮﻝَ ﺍﻟﻠﻪ🌹
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺍﻣﯿﺮَﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ علی اِبن ابی طالب🌹
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏِ ﯾﺎ ﻓﺎﻃﻤﺔُ ﺍﻟﺰﻫﺮﺍﺀ🌹ُ
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﻤﺠﺘﺒﯽ🌹
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﯿﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﺳﯿﺪَ ﺍﻟﺸﻬﺪﺍﺀ🌹ِ
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﺍﻟﺤﺴﯿﻦِ ﺯﯾﻦَ ﺍﻟﻌﺎﺑﺪﯾﻦ🌹َ
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﺒﺎﻗﺮ🌹ُ
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺟﻌﻔﺮَ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﻥِ ﺍﻟﺼﺎﺩﻕ🌹ُ
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻦَ ﺟﻌﻔﺮٍ ﻥِ ﺍﻟﮑﺎﻇﻢُ ﻭ ﺭﺣﻤﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺑﺮﮐﺎﺗﻪ🌹
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﻮﺳَﯽ ﺍﻟﺮﺿَﺎ ﺍﻟﻤُﺮﺗﻀﯽ ﻭ ﺭﺣﻤﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﻭﺑﺮﮐﺎﺗﻪ🌹
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﺠﻮﺍﺩ🌹ُ
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﻥِ ﺍﻟﻬﺎﺩﯼ🌹
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﻌﺴﮑﺮﯼ🌹
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺑﻘﯿﺔَ ﺍﻟﻠﻪِ، ﯾﺎ ﺻﺎﺣﺐَ ﺍﻟﺰﻣﺎﻥ ﻭ ﺭﺣﻤﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺑﺮﮐﺎﺗﻪ
سلام بر تو ای بهتریـ🌺 بندهـ🌹 خــ❤️ــدا
❤️ــمــهــــدی جان منجی عالم بشریت ظهور کن...
این کانال دیگر در دسترس نمی باشد
#زندگینامه شهدا #شهید ابراهیم هادی #قسمت چهارم زندگینامه ابراهیم در اول اردیبهشت سال ۱۳۳۶ در محله
#زندگینامه شهدا
#شهید ابراهیم هادی
#قسمت پنجم
محبت پدر
راوی: رضا هادی
در خانه ای کوچک و مستاجری در حوالی میدان خراسان تهران زندگی می کردیم.
اولین روزهای اردیبهشت سال ۱۳۳۶ بود. پدر چند روزی است که خیلی خوشحال است.|
خدا در اولین روز این ماه، پسری به او عطا کرد. او دائما از خدا تشکر می کرد.
هر چند حالا در خانه سه پسر و یک دختر هستیم، ولی پدر برای این پسر تازه متولد شده خیلی ذوق می کند.
البته حق هم دارد. پسر خیلی با نمکی است. اسم بچه را هم انتخاب کرد: ابراهیم»
پدرمان نام پیامبری را بر او نهاد که مظهر صبر و قهرمان توکل و توحید بود. و این اسم واقعا برازنده او بود.
بستگان و دوستان هر وقت او را می دیدند با تعجب می گفتند: حسین آقا، تو سه تا فرزند دیگه هم داری، چرا برای این پسر اینقدر خوشحالی می کنی؟!
پدر با آرامش خاصی جواب میداد: این پسر حالت عجیبی دارد! من مطمئن هستم که ابراهیم من، بنده خوب خدا می شود، این پسر نام من را هم زنده می کند؟ راست می گفت. محبت پدرمان به ابراهیم، محبت عجیبی بود.
هر چند بعد از او، خدا یک پسر و یک دختر دیگر به خانواده ما عطا کرد، اما از محبت پدرم به ابراهیم چیزی کم نشد.
* * *
ابراهیم دوران دبستان را به مدرسه طالقانی در خیابان زیبا رفت. اخلاق خاصی داشت. توی همان دوران دبستان نمازش ترک نمی شد.
يكبار هم در همان سالهای دبستان به دوستش گفته بود: بابای من آدم خیلی خوبیه. تا حالا چند بار امام زمان (عج) را توی خواب دیده.
وقتی هم که خیلی آرزوی زیارت کربلا داشته، حضرت عباس علی را در خواب دیده که به دیدنش آمده و با او حرف زده.
زمانی هم که سال آخر دبستان بود به دوستانش گفته بود: پدرم می گه آقای خمینی که شاه، چند ساله تبعیدش کرده آدم خیلی خوبیه.
حتی بابام می گه: همه باید به دستورات اون آقا عمل کنند. چون مثل دستورات امام زمانه (عج) می مونه.
دوستانش هم گفته بودند: ابراهیم دیگه این حرف ها رو نزن. آقای ناظم بفهمه اخراجت می کنه.
شاید برای دوستان ابراهیم شنیدن این حرف ها عجیب بود. ولی او به حرفهای پدر خیلی اعتقاد داشت.
# کتابهای زندگینامه_شهدا ❤️
@refigh_shahid1
••••••••••••••••••••••••••••••
. .:
.
✍..میدونی رفیق:
گناه؛عاملِ اصلیِ دورشدن ما
از امام زمانِ عزیزمونه،،
حاضری بخاطر ِ
#اشکهای امام زمانت ؛
دست از #گناه برداری...؟!
بسم الله...ترکِ یه گناه،نذرِ لبخندش
همین الان یهویی(:
#الهی_ب_رقیه..