#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
#شهید_مدافع_حرم
هر وقت حمید آقا از هییت برمیگشت من و مادرش میگفتیم کمتر سیـــــنه بزن...سیـــــنه ات درد میگیره...ولی به مامانش لبخند میزد و میگفت آخه مامان سینه زنی خیلی خوبه...
بعد که میرفتیم منزل به من میگفتن شما نگو سینه نـــــزن!!!من بهت قول میدم این سینه که برای اباعبدالله سینه زده روی آتیش جهنم رو نمیبینه.
بعد شهادت وقتی رفتم معراج شهدا...تعجب کردم..آقا حمید دست ها و پاهاش و شکمش و سمت چپ صورتش پر بود از ترکـــــش های ریز و درشت که باعث شده بود به شهادت برسه مثل حضرت عباس ع
ولی تنها جایی که سالم بود سینه اش بود!وقتی دیدم یاد حرفش افتادم...دستم رو روی سینه اش گذاشتم ببینم قلبش میزنه،،،ولی
قفسه سینه اش سالم سالم بود در حالی که کل بدنش دچار جراحت های شدید بود...اربا اربا بود.
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
#شهید_مدافع_حرم
نــام :
حمید
نـام خـانوادگـی :
سیاهکالی مرادی
نـام پـدر :
حشمت الله
تـاریخ تـولـد :
۱۳۶۸/۲/۴
مـحل تـولـد :
قزوین
سـن :
۲۶ سال
دیـن و مـذهب :
اسلام شیعه
وضـعیت تاهل :
متاهل
شـغل :
پاسدار
مـلّیـت :
ایرانی
دسـته اعـزامـی :
تیپ 82 لشگر صاحب الامر(عج)
مسئولیت نظـامی :
اطـلاعاتی مـوجود نـیست
درجـه نظـامی :
تکاور پاسدار
تـحصیـلات :
دانشجوی مهندسی بهداشت حرفه ای
کارشناسی ارشد نرم افزار
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
#شهید_مدافع_حرم
نــام :
حمید
نـام خـانوادگـی :
سیاهکالی مرادی
نـام پـدر :
حشمت الله
تـاریخ تـولـد :
۱۳۶۸/۲/۴
مـحل تـولـد :
قزوین
سـن :
۲۶ سال
دیـن و مـذهب :
اسلام شیعه
وضـعیت تاهل :
متاهل
شـغل :
پاسدار
مـلّیـت :
ایرانی
دسـته اعـزامـی :
تیپ 82 لشگر صاحب الامر(عج)
مسئولیت نظـامی :
اطـلاعاتی مـوجود نـیست
درجـه نظـامی :
تکاور پاسدار
تـحصیـلات :
دانشجوی مهندسی بهداشت حرفه ای
کارشناسی ارشد نرم افزار
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
#شهید_مدافع_حرم
هر وقت حمید آقا از هییت برمیگشت من و مادرش میگفتیم کمتر سیـــــنه بزن...سیـــــنه ات درد میگیره...ولی به مامانش لبخند میزد و میگفت آخه مامان سینه زنی خیلی خوبه...
بعد که میرفتیم منزل به من میگفتن شما نگو سینه نـــــزن!!!من بهت قول میدم این سینه که برای اباعبدالله سینه زده روی آتیش جهنم رو نمیبینه.
بعد شهادت وقتی رفتم معراج شهدا...تعجب کردم..آقا حمید دست ها و پاهاش و شکمش و سمت چپ صورتش پر بود از ترکـــــش های ریز و درشت که باعث شده بود به شهادت برسه مثل حضرت عباس ع
ولی تنها جایی که سالم بود سینه اش بود!وقتی دیدم یاد حرفش افتادم...دستم رو روی سینه اش گذاشتم ببینم قلبش میزنه،،،ولی
قفسه سینه اش سالم سالم بود در حالی که کل بدنش دچار جراحت های شدید بود...اربا اربا بود.
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
حمید آقا خرید کردن از بازار رو دوست نداشتن دلیلش هم بخاطر وضع حجاب بعضی از خانمها بود ....هر وقت مجبور بودیم برای خرید بریم بازار سعی میکرد سریع برگرده و عصبی میشد با اینکه بسیار سخت پسند بود ولی نهایت تلاشش رو میکرد سریع تر برگرده چون شرایط حجاب خانم ها و رفتار آقایون براش قابل تحمل نبود.
در نماز شب اش مدام گریه میکرد میگفت اللهم ارزقنا شهادة فی سبیلک ... از اتاق که می آمد بیرون صورت اش پر اشک بود ... ما نامزد بودیم اما همان موقع ها با خودم کنار آمدم که من او را همیشه نخواهم داشت.
وقتی می خواست برود خیلی ناراحت بودم اما میترسیدم گریه کنم و شرمنده ی ائمه شوم ... با خودم فکر میکردم لحظه قیامت چطور میتوانم توی چشم امیرالمومنین نگاه کنم و انتظار شفاعت داشته باشم در حالیکه توی این دنیا کاری نکرده ام.
راوی:(همسر شهید)
این کانال دیگر در دسترس نمی باشد
[ عکس ]
بگذار که در خـواب ،
دلم خـوش باشـد ...
شبهــا کمی از
گوشه ى ذهنم رد شو ...
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی💚
#چهارمین_سالگرد_آسمآنی_شدنت💜
#صلوات 🌺
مزار شهید مدافع حرم حمید سیاهکاری
سالروز شهادتش مبارک...✋
روزی که قرار بود تو یکی از مناطق سوریه ما منطقه رو به گروه بعدی که 🍁حمید آقا🍁 اینا بودن تحویل بدیم 🍁شهید مرادی 🍁و 🌷شهید شیری🌷 که هردو از دوستان صمیمیه این حقیر بودن رو دیدم و مثل عادت همیشگی همدیگرو بغل کردیم و احوال پرسی و ...❤️
ایشون مثل همیشه خندان و با روحیه بودن من عادت داشتم باحمید آقا زیاد شوخی میکردم و زیاد تیکه مینداختم به ایشون . 😄
اون روز به حمید آقا گفتم : بالاخره قسمت شد اومدیا ؛
حمید آقا یه نگاه عمیقی به من کرد انگار که داشت به دلم نگاه میکرد و میخندید....🍃🍀🌸
دیگه چیزی نگفت و رفت بعدن که ایشون شهید شدن اون نگاه ایشون اومد تو ذهنم وباخودم گفتم :
👈که این نگاه عمیق این شهید بزرگوار یعنی فلانی چقد تو و امثال تو با ما بهشتیا فاصله دارید... 👉
شادی روح شهیدان بزرگوار حمید مرادی وذکریا شیری صلوات..
گوینده خاطره : آقا محسن از همرزمان #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی 🌹
@refigh_shahid1
--
دستم را گرفت و با صداي لرزان پر از حزن و دل تنگي در حالي که اشک هایم را پاك مي کرد، گفت:" فرزانه! دلم رو لرزوندي ولي ایمانم رو نمي توني بلرزوني!" ... نگاهم را به نگاهش دوختم. به آرامي دستم را از دستش کشیدم و گفتم:" حمید! خیلي سخته. من بدون تو روزم شب نمیشه، ولي نمیخوام یاري گر شیطان باشم. تو رو به امام زمان مي سپارم. دعا مي کنم همه عاقبت بخیر بشیم."
#يادت_باشد
#شهادت
#شهيد_حميد_سياهكالي_مرادي
--
🌼اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌼
@refigh_shahid1
1.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مداحی مورد علاقه ی 🍂🍁 #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
کجا میخوای بری ... 😔😭
@refigh_shahid1🌷