#توسل
#حضرت_علی (ع)
🔹[يَا أَبَا الْحَسَنِ ، يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ،يَا عَلِىَّ بْنَ أَبِى طالِبٍ،
يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ،
يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ
إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا ، يا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ
اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛]
🔸 [ای علی بن ابیطالب، ای
حجّت خدا بر بندگان، ای آقا و
مولای ما🌷، به تو روی آوردیم و
تو را واسطه قرار دادیم و بهسوی خدا به تو توسّل جستیم و تو را پیش روی حاجاتمان نهادیم، ای آبرومند نزد خدا،🌺
برای ما نزد خدا شفاعت ڪن🙏]
وَ لاَ أَرَي لِكَسْرِي غَيْرَكَ جَابِراً ...
برای دل شكستگیام،😔
جبران كنندهای جز تو نمیبينم.
دستام خالیه دستامو بگیر آقا
محتاج توام یا نعمالامیر آقا ❤️
@refigh_shahid1
#صاحبنامولاناعلیجان♥️
کعبه وقتی که در آغوش خودش یوسف دید
خود زلیخا شد و خود پیرهن صبر درید...
#یاحیــــــــــدر
تمام لذت عمرم همین است
که مولایم امیرالمومنین است💙
◇| @refigh_shahid1
إلى أين تسير السحب؟
إلى العرش...
ابر ها کجا می روند؟
به سوی عرش...
صدایی به گوش می رسد...
انگار در آسمان غویایی برپا شده؛
این صدای گریه ی کدام کودک است؟!
آری! او حیدر است...
@refigh_shahid1
🍃میگن بابا شهید شده، عمو.
#شهید چیه؟
چه شکلیه؟
این اولین سوال دو یادگارش، محمد جواد و محمد صادق بود.
و #عمو ماند که چه جواب بدهد؟
چه بگوید به این دو طفل که فقط کنجکاو بودند ببینند شهید کیست و چه شکلیست.
نمیتوانست شهید را توصیف کند هرکاری کرد نتوانست.
چشمان مالامال #اشک اطرافیانش زمین خشک را #دریاچه کرد.
#چشمانش آرام بسته بود،
آرام خوابیده بود،
آرام و زیبا.
خواهر با صدایی آغشته به #بغض در گوش برادر نجوا میکند:
"گلم را به #حضرت_زینب«س»سپردم."
خواهرم غم مخور که اورا به خوب کسی سپردی!
به #عمه_ساداتمان که در اوج بی کسی اش چگونه زیبا همه کَس #عاشوراییان شد، چگونه همدم غم زده های حسین شد، چگونه مرحم زخم هایشان شد، خیالت راحت باشد.
#یدالله آرام خوابیده، اطرافیان به این آرامشش غبطه میخورند.
شاید فرزندانش حالا معنی شهید را فهمیدند، حالا دیدند شهید چه شکلیست، #پدر با آن قامت رعنا و چهره نورانی اش در #تابوت آرام گرفته بود و به جگر گوشه هایش فهماند شهید کیست؟ و چه شکلیست؟فکر کنم خوب در ذهن بچه ها ماند...
راستی با هر #جمعه همسر و فرزندانت چشم انتظار #صاحب_الزمانند، چشم هایشان دریایی میشود، دلشان دیدن قامتت را میخواهد،همان وقت که در رکاب صاحب الزمانی...!
#عاشقی دردسری بود نمی دانستیم
حاصلش خون جگری بود نمی دانستیم
نگرانم که پس از مردن من برگردی
پای تابوت،سرِ بُردن من برگردی
✍نویسنده :#مهدیه_نادعلی
به مناسبت تولد #شهید #یدالله_قاسم_زاده
📅تاریخ تولد : ۱۳۶۱/۱۲/۱۸
📅تاریخ شهادت : ۱۳۹۵/۹/۱ حلب
🗺مزار : بهشت زهرا قطعه ۵۳