میگن چند تا داغ توی کربلا بود که خیلی برای امام حسین سنگین اومد
یکی از اونها داغ حضرت عباس بود ...
حضرت عباس ستون خیمه حسین بود ...
نقل است که وقتی خبر شهادت حضرت عباس به گوش حضرت زینب رسید ایشان دستور دادند که معجر ها محکم شود
واقعا نمیدونم از چی بگم
از امیدی بگم که حضرت عباس داشت تا آب به خینه برسونه یا از حال امام حسین بگم بالای پیکر عباس یا از حال اهلبیت امام حسین وقتی شنیدند عمو عباس دیگر بین شان نیست
به هر گوشه ای از مصیبت ها فکر کنید به هر بیتش فکر کنید تا صبح دلیل دارید برای گریه...
گر نخیزی تو زجا، کار ِحسین سخت تر است
نگران حَرَمَم ، آبرویم در خطر است
قامتِ خم شده را هر که ببیند گوید:
بی علمدار شده دستِ حسین بر کمر است
داغ اکبر رمق از زانوی من بُرد ولی
بی برادر شدن از داغ پسر سخت تر است
دست از جنگ کشیدند و به من میخندند
تو که باشی به بَرَم باز دلم گرم تر است
نیزه زار آمده ام یا تو پُر از نیزه شدی؟
چو ملائک بدنت پُر شده از بال و پر است
پیش ِ من با سر مُنشَق شده تعظیم نکن
که خدا هم ز وفاداری تو با خبر است
علقمه پر شده از عطر ِ گل ِ یاس، بگو
مادرم بوده کنارت که حسین بی خبر است؟
به تو از فاصله ی یک قدمی تیر زدند
قد و بالایِ رَسا هم سببِ دردسر است
اصغر از هلهله کردن بدنش میلرزد
گر بداند که تو هستی کمی آرام تر است
تیر باران که شدی یادِ حسن افتادم
دستت افتاده ز تن، فرق تو شق القمر است
وعده ی ما به نوک نیزه به هر شهر و دیار
که به دنبال سرت خواهرمان رهسپر است