•۩|#روزیکم چلهدعایفرج +¹⁰⁰صلوات
بھنیّتتعجیلفرجصاحبالزمان،✨
وشهیدابراهیمهادی♥️
رفیق شهیدم ابراهیم هادی
•۩|#روزیکم چلهدعایفرج +¹⁰⁰صلوات بھنیّتتعجیلفرجصاحبالزمان،✨ وشهیدابراهیمهادی♥️
بسماللهنور
چلهدعایفرج+۱۰۰صلوات
برگزاریچلهجدیدمصادفباشهادتحضرت
معصومهسلامالله🍃
بهنیتتعجیلدرفرجمولاناصاحبالزمان
بهنیتمردموشهیدانمظلومفلسطین
بهنیتتمامیشهدا،شهدایگمنامبلاخص
شهیدابراهیمهادی♥️
بهنیتبرآوردهشدنحاجتتمامیمحبان
اهلبیت🌸
رفیق شهیدم ابراهیم هادی
|•سلامبرابراهیم•|
با تعجب گفتم: خب بله، چطور مگه؟!
گفت: من قب ًال تو بازار سلطاني مغازه داشتم. اين آقا ابراهيم دو روز در هفته
َسر بازار ميايستاد. يه كوله باربري هم ميانداخت روي دوشش و بار ميبرد.
يه روز بهش گفتم: اسم شما چيه؟
گفت: من رو يداهلل صدا كنيد!
گذشت تا چند وقت بعد يكي از دوستانم آمده بود بازار، تا ايشون رو ديد
با تعجب گفت: اين آقا رو ميشناسي!؟
گفتم: نه، چطور مگه!
گفت: ايشــون قهرمان واليبال وكشــتيه، آدم خيلي باتقوائيه، براي شكستن
نفسش اين كارها رو ميكنه. اين رو هم برات بگم كه آدم خيلي بزرگيه! بعد
از آن ماجرا ديگه ايشون رو نديدم!
صحبتهاي آن آقا خيلي من رو به فكر فرو برد. اين ماجرا خيلي براي من
عجيب بود. اينطور مبارزه كردن با نفس اص ًال با عقل جور در نميآمد
٭٭٭
مدتي بعد يكي از دوستان قديم را ديدم. در مورد كارهاي ابراهيم صحبت
ميكرديم. ايشان گفت: قبل از انقالب. يك روز ظهر آقا ابرام آمد دنبال ما.
من و برادرم و دو نفر ديگر را برد چلوكبابي، بهترين غذا و ســاالد و نوشابه
را سفارش داد.
خيلي خوشــمزه بود. تا آن موقع چنين غذائي نخورده بودم. بعد از غذا آقا
ابراهيم گفت: چطور بود؟
گفتم: خيلي عالي بود. دستت درد نكنه، گفت: امروز صبح تا حاال توي بازار
باربري كردم. خوشمزگي اين غذا به خاطر زحمتيه كه براي پولش كشيدم!!
#اینحکایتادامهدارد
#قرارِعاشقۍ❤️
قࢪائت دعاے فرج ...
بهنیّٺ برادࢪشهیدمانمےخوانیم 🌱
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج 💐💚
. 🕊 تلاوت آیات قرآن ڪریم ؛
۩ بــِہ نـیّـت
پیروزی فلسطین✊🌿'
#صفـ۳۱۹ـفحه 📚
•﴿رفیقشھیدمابراهیمهادے﴾•
قــــــ⛰️ــــله
زیر قدم ماست✌🏻
بیا برخیزیم✊🏻
•
•
•
#حاج_قاسم
دلش آنجاست
بیا برخیزیم🇵🇸💚
@refigh_shahidam