رفیق شهیدم ابراهیم هادی
#سلامبرابراهیم۱📚 فقطبرایخدا او هم در این عملیات حضور داشت و به مرخصی آمد . با ابراهیم به خانه
#سلامبرابراهیم۱📚
فقطبرایخدا
بعد از آن ابراهیم از دست من خیلی عصبانی شد . چند روزی با من حرف نمیزد! علتش را می دانستم. او همیشه میگفت کاری که برای خداست، گفتن ندارد .
___________
به همراه گروه شناسائی وارد مواضع دشمن شدیم . مشغول شناسائی بودیم که ناگهان متوجه حضور یک گله گوسفند شدیم .
چوپان جلو آمد و سلام کرد . بعد پرسید : شما سربازهای خمینی هستید!؟
ابراهیم جلو آمد و گفت : ما بندههای خدا هستیم .
﴿#زیآرتعٰاشۅرٰا 📿﴾
السلامعلیڪیااباٰعبدِالله🖤
•|#روزبیستوششم٦۲قرائت زیارت
عاشورآ بھنیّت❤️
#شهید فخار زاده
•|@refigh_shahidam
رفیق شهیدم ابراهیم هادی
. • #رفیقشھیدم☁️🌿
هنرمند از آسمانیان میگیرد
و بر زمینیان میبخشد!
پس سینهاش باید قابلیت نزولِ
ملائکهای را داشته باشد که واسطهی الهام هستند.
سینه تنگِ کوردلان کجا و آسمان بیکران کجا!
#شهید_سیدمرتضیآوینی
🌱| @refigh_shahidam
• #نمازاولوقت_الٺمآسدعآ 🌱
پروردگارشان گفته است:
مرا بخوانید تا شما را بپذیرم .کسانی که از عبادت من تکبر می ورزند بزودی با ذلت وارد دوزخ می شوند.
غافر/۴۰🌱
🌸🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🌸🍃
🌸
#رمان_تلالو_ابراهیم
#کپیدرهرصورتممنوعحتیباذکرنامنویسنده
#هرگونهکپیغیرقانونیوحـراماست
#پیــگـردقانــونــی
پارت چهل و یک
- هانیه :
برای اینکه وقت زودتر بگذره حاجی شروع به خواندن یک غزل از حافظ کرد🕊🍀
( الا یا ایها الساقی ادرکأسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها
به بوی نافه ای کاخر صبا زان طره بگشاید
ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دلها
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
جرس فریاد میدارد که بربندید محمل ها
به می سجده رنگین کن گرت پیر مغان گوید
که سالک بیخبر نبود ز راه و رسم منزل ها
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها
همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخر
نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفل ها
حضوری گر همیخواهی از او غایب مشو حافظ
متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها♥️🌱)
شعری که حاجی گفت خیلی قشنگ و پر مفهوم بود
یکم باید دقت میکردی تا تفسیرش و میفهمیدی.
داشتم به این فکر میکردم که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها✋🏻
یاد شب مهمانی عمو افتادم ..'!
به خاطر عاشقی سرزنش شدم(:؟
چون عاشق خدا شدم نمیخواستم حرفش را زیر پا بزارم چادر سر کردم و نماز خواندم…~
ولی خب همین دردسر و تمسخر ها الان در حال حاضر برای من خیلی ارزشمند هست🙂💚
یک عمر خلاف حرف خدا عمل کرده بودم
حالا چندتا فحش یعنی نمیتوانستم برای خدا بخورم ؟
مگه ادعا نمیکنند عشق مقدس هست!؟
پس کدوم عشق از عشق به خدا مقدس تره!؟🚶♀
انقدر با خودم حرف زدم تا اینکه حاجی از روی صندلی بلند شد و با خنده گفت:
+ به به اینم سید محمد ما ، آقا سید با شما کار دارند
پیرد مرد خیلی شوخ و شادی بود
از خوشحالی زیاد اون لحظه یادم رفت که نامحرم هست و دستم را جلو بردم🤦♀
حالا خوب بود چند دقیقه قبل داشتم از عشق به خدا میگفتم ولی خب چه کنم من نه سال اینطوری زندگی کردم بعضی وقت ها یادم میرود🚶♀💔
سید محمد با تعجب نگاه من میکرد و نهایتا دستش را گزاشت روی سینه اش
فهمیدم که ای وای عجب اشتباهی کردمتو جمع ضایع شدم
حس خنده و خجالت وقتی باهم قاطی بشه
دیگه نمیتونی خودت کنترل بکنی
با عجله گفت :
ببخشید نمیدانستم شما اینجاهستید ! حاجی با اجازه من میرم
یاعلی✋🏻'!
بعد هم به سرعت از حجره رفت بیرون…
انقدر سریع که مهلت نداد حداقل حاجی جوابش را بدهد
---
+ حاجی☹️💔 چرا اینطوری کرد!؟ مگه چیکار کردم به خدا حواسم نبود دستم را بردم جلو🚶♀
- والا نمیدونم دخترم جوانه دیگه ، تو ببخشش
+ ممنون ، ببخشید خدانگهدار😕✋🏻
---
اشتباه کرده بودم ولی زیر بار نمیرفتم
این خصلت که "از همه طلبکار هستم" هنوز توی من بود و باید اول وقت ترکش میکردم
عصبانی دنبال همین سید راه افتادم بالاخره شیرینی خریده بودم از صبح در به در دنبالش گشته بودم که تشکر بکنم لااقل شیرینی هارا تحویلش بدم
فکر نکنه من بی ادب هستم
یکم تند تر قدم برداشتم!
نزدیک مسجد چند قدم باهاش فاصله داشتم
داد زدم اقا محمد چند لحظه صبر کنید
ایشون هم سرش را تکان داد و گفت بفرمایید!
زشته جلوی همسایه ها توی خیابان داد میکشید 🤫!
نویسنده ✍: #الفنـور_هانیهبانــو
#السلامعلیڪیاحسینابنعلۍعلیہالسلام❤
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْاَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
#اللهمعجللوليڪالفرج 🌱📿
🕊 تلاوت آیات قرآن ڪریم ؛
بــہ نـیّـت
برادرشهیدمان مےخوانیم 🌹
#صــ۱٤۹ـفحه 📚
____________________
🍃| ࢪفیقشہیدمابراهیمهادے| 🍃
نمی دانم
شاید لبخندهایتان،
تسبیح ذکر خداوند بود!!
که اینگونه دلنشین مانده است...
#سلام_بر_علمدار_کمیل