eitaa logo
رهنان من
2هزار دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
8.8هزار ویدیو
8 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◾ تصاویری از لحظه پیدا شدن انگشتر آیت الله رئیسی ▪️ این انگشتر را رهبر انقلاب به رئیس جمهور هدیه داد بود
حاکمی هر شب در تخت خود به آینده دخترش می اندیشید ...که دخترش را به چه کسی بدهدتا مناسب او باشد .. در یکی از شبها وزیرش را صدا زد و از اوخواست که شبانه به مسجد برود تا جوانی را مناسب دخترش پیدا کند که مناجات و نماز شب را بر خواب ترجیح دهد ... از قضا آن شب دزدی قصد دزدی در آن مسجد را کرده بود تا هرچه گیرش بیاید از آن مسجد بدزدد...پس قبل از وزیر و سربازانش به آنجا رسید ...در را بسته یافت واز دیوار مسجد بالا رفت و داخل مسجد شد .. هنگامی که بدنبال اشیاء بدرد بخورش می گشت وزیر و سربازانش داخل شدند و دزد صدای در راشنید که باز شد بنابراین راهی برای خود نیافت الا اینکه خود را به نماز خواندن مشغول کرد .. سربازان داخل شدند و اورا در حال نماز دیدند ، وزیر گفت : سبحان الله ! چه شوقی دارد این جوان برای نماز.... ودزد از شدت ترس هرنماز را که تمام می کرد نماز دیگری را شروع می کرد .. تا اینکه وزیر دستور داد که سربازان مراقب باشند از نماز که تمام شد نگذارند نماز دیگری را شروع کند و او را بیاورند ، و اینگونه شد که وزیر جوان را نزد حاکم برد . و حاکم که تعریف دعا ها ونمازها ی جوان را از وزیر شنید ، به او گفت : تو همان کسی هستی که مدتهاست دنبالش بودم و می خواستم دامادم باشد ، اکنون دخترم را به ازدواج تو در می آورم و تو امیر این مملکت خواهی بود ... جوان که این را شنید بهت زده شد و آنچه دیده و شنیده بود را باور نمی کرد ، سرش را از خجالت پایین آورد و با خود گفت : خدایا مرا امیر گرداندی و دختر حاکم را به ازدواجم در آوردی ،فقط با نماز شبی که ازترس آن را خواندم ! اگر این نماز از سر صداقت و خوف تو بود چه به من می دادی و هدیه ات چه بود اگر از ایمان و اخلاص می خواندم !
برادری در اطاق خواهرش آمد، دید که خواهرش بالای تخت نشسته، آهسته رفت از پشت چشمانش را محکم گرفت؛ وبرایش گفت: قوی ترین شخص در دنیا کیست؟❗️❕❗️. خواهرش گفت: من‌. مرتبه دوم گفت: قوی ترین شخص در دنیا کیست؟❗️❕❗️. خواهرش گفت: من. مرتبه سوم گفت: قوی ترین شخص در دنیا کیست؟❗️❕❗️. خواهرش گفت: من. برادر دور رفته نزد دروازه ایستاد شد برای خواهرش گفت: بگو که قوی ترین شخص در دنیا کیست؟❗️❕❗️. خواهرش گفت: شما. برادر با تعجب از وی پرسید: در اخیر چرا به من قوی ترین شخص گفتی؟؟!! خواهر گفت: تا زمانی تو در کنارم بودی من قوی ترین شخص بودم، اما وقتی که از کنارم دور رفتی واقعاً من ناتوان شدم!!!!!
كوله ‌پشتي‌اش‌ را برداشت‌ و راه‌ افتاد ..رفت‌ كه‌ دنبال‌ خدا بگردد و گفت: تا كوله‌ام‌ از خدا پر نشود برنخواهم‌ گشت نهالي‌ رنجور و كوچك‌ كنار راه‌ايستاده‌ بود، مسافر با خنده‌اي‌ رو به‌ درخت‌ گفت: چه‌ تلخ‌ است‌ كنار جاده‌بودن‌ و نرفتن؛ ... درخت‌ زيرلب‌ گفت: ولي‌ تلخ‌ تر آن‌ است‌ كه‌ بروي‌ وبي‌رهاورد برگردي. كاش‌ مي‌دانستي‌ آنچه‌ در جست‌وجوي‌ آني، همين‌جاست ..مسافر رفت‌ و گفت: يك‌ درخت‌ از راه‌ چه‌ مي‌داند، پاهايش‌ در گِل‌ است، او هيچ‌گاه‌ لذت‌ جست‌وجو را نخواهد يافت ,و نشنيد كه‌ درخت‌ گفت: اما من‌ جست‌وجو را از خود آغاز كرده‌ام‌ و سفرم‌ را كسي‌ نخواهدديد؛ جز آن‌ كه‌ بايد ...مسافر رفت‌ و كوله‌اش‌ سنگين‌ بود. هزار سال‌ گذشت، هزار سالِ‌ پر خم‌ و پيچ، هزار سالِ‌ بالا و پست. مسافر بازگشت رنجور و نااميد. خدا را نيافته‌ بود، اما غرورش‌ را گم‌ كرده‌ بود ..به‌ ابتداي‌ جاده‌ رسيد. جاده‌اي‌ كه‌ روزي‌ از آن‌ آغاز كرده‌ بود. درختي‌ هزار ساله، بالا بلند و سبز كنار جاده‌ بود ..زير سايه‌اش‌ نشست‌ تا لختي‌ بياسايد ,مسافر درخت‌ را به‌ ياد نياورد. اما درخت‌ او را مي‌شناخت ,درخت‌ گفت: سلام‌ مسافر، در كوله‌ات‌ چه‌ داري، مرا هم‌ ميهمان‌ كن ..مسافر گفت: بالا بلند تنومندم، شرمنده‌ام، كوله‌ام‌ خالي‌ است‌ و هيچ‌ چيز ندارم .. درخت‌ گفت: چه‌ خوب، وقتي‌ هيچ‌ چيز نداري، همه‌ چيز داري.اما آن‌ روز كه‌ مي‌رفتي، در كوله‌ات‌ همه‌ چيز داشتي، غرور كمترينش‌ بود، جاده‌ آن‌ را از تو گرفت ...حالا در كوله‌ات‌ جا براي‌ خدا هست و قدري‌ از حقيقت‌ را در كوله‌ مسافر ريخت !!دست‌هاي‌ مسافر از اشراق‌ پر شد و چشم‌هايش‌ از حيرت‌ درخشيد و گفت: هزار سال‌ رفتم‌ وپيدا نكردم‌ و تو نرفته‌اي، اين‌ همه‌ يافتي . . . درخت‌ گفت: زيرا تو در جاده‌ رفتي‌ و من‌ در خودم ، و پيمودن‌ خود، دشوارتر از پيمودن‌ جاده‌
🔰کاروان مردمی تشییع سیدالشهدای خدمت ✅«حرکت مردم اصفهان برای شرکت در آیین تشییع شهید جمهور آیت‌الله رئیسی و همراهان شهیدش در تهران» 🔹زمان شروع ثبت‌نام: سه‌شنبه ۱خرداد، از ساعت ۱۷ تا تکمیل ظرفیت 🔹مکان ثبت‌نام و حرکت: خیمۀ گلستان شهدای اصفهان ⏰زمان حرکت: ساعت ۲۰ 🔸هزینه رفت‌وبرگشت: ۳۱۳صلوات 🔸کارت ملی همراه داشته باشید. ⚠️ ثبت نام حضوری می‌باشد. 🆔 @mehan_esf
در انتظار گزارش رسمی نهادهای ذیربط خبرگزاری فارس: دستور سرلشگر باقری برای بررسی علت سانحه سقوط بالگرد رئیس جمهور با تبریک وتسلیت مجدد شهادت آیت الله سیدابراهیم رئیسی اولاً درعناد رژیم باکو با ایران اسلامی هیچ تردیدی وجود ندارد ثانیاً درسال‌های اخیر مدیریت سیاسی و امنیتی کشور آذربایجان کاملا در دست اسرائیل است قطعاً مسئولان ما به این نکات تامل برانگیز هم توجه می‌کنند: ۱- توئیت چند روز پیش ایلان ماسک ملعون که تصویر زمینه آن؛ پرواز یک هواپیما و انفجار در ایران است! ۲- ایموجی بالگرد در اکانت مشهور اسرائیل قبل از ساعت ۹ صبح روز واقعه (دیروز) ۳- فیلم ترانه خوانی و اظهار خوشحالی الهام علی اف در ماشین شخصی و حین پخش موزیک، چند روز قبل و دقیقا بعد از مشخص شدن حضور رئیس جمهور ایران در محل افتتاح سد ۴- مواضع و تهدیدهای سریالی مقامات باکو علیه ایران در چند سال گذشته ۵- استقبال باکو از حضور علی اف در افتتاح با وجود آنکه سال ها از روابط این چنینی امتناع می ورزید ۶- طرح ادعای ترور بودن حادثه ی دیروز از طرف اکانت مشهور ترور آلارم در لحظات اولیه ۷. برنامه ریزی مشکوک حضور دومین مقام مسئول جمهوری اسلامی دریک افتتاح ساده، نزدیک مرز و منطقه آزاد اقتصادی یک رژیم معاند ۸. چرایی پرواز در شرایط خیلی بد آب و هوایی با وجود توانایی پیش بینی دقیق شرایط و برنامه عبور رئیس جمهور از بدترین مسیر ممکن ۹. چرایی سقوط شدید یک بالگرد (که حامل رئیس جمهور بوده) از سه بالگرد ۱۰- فرکانس‌های مشکوک ازنقاط مختلف که بعد ازحضور امدادگران مشخص شد، چیزی در آنجا نبوده حجت الاسلام رحمت الله معظمی
8.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️فیلم دیده نشده از رئیس‌ جمهور شهید در دوران مقدس
8.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚫️فقط شهید رئیسی رو ببینید اسم کربلا میاد نمیتونه جلوی اشکاشو بگیره یکی از قشنگترین صحنه‌های موندگار برای ما 😭 در جمع مردم یاسوج 🖤 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
دزدی از نردبان خانه ای بالا می رفت. از شیار پنجره شنید که کودکی می پرسد:خدا کجاست؟ صدای مادرانه ای پاسخ می دهد: خدا در جنگل است، عزیزم. کودک می پرسید: چه کار می کند؟ مادر می گفت: دارد نردبان می سازد. دزد از نردبان خانه پایین آمد و در سیاهی شب گم شد. سالها بعد دزدی از نردبان خانه حکیمی بالا می رفت. از شیار پنجره شنید که کودکی می پرسید: خدا چرا نردبان می سازد؟ حکیم از پنجره به بیرون نگاه کرد. به نردبانی که سالها پیش، از آن پایین آمده بود و رو به کودک گفت: برای آنکه عده ای را از آن پایین بیاورد و عده ای را بالا ببرد.