فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درکجای دنیا میتوانید پیدا کنید که شخص اول یک کشور اینجور.ساد.سالم.بی ریا.بی تکبُر.راحت.
بافرزندان کشورش معاشرت .متالفت.محبت.و در اوج آرامش.وخُلق وخوی نبوی.برخورد کند.
کسیکه دشمنانش هم او را دوست دارند با تمام وجوشان.فقط غرور دشمن اجازه
اِذآن شفاف نمیدهد.
خدایا شُکرت که بعد از خودت.حجت ولیّت.چنین مرد فرحیخته ای بما ارزانی داشتی.خودم خانواده ام فدای شما.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🤲🤲👆
جلسه کار کنان در موکب شهدای رهنان باحضور امام جمعه رهنان و حجت الاسلام باقری
# رهنان من # درایتا
https://eitaa.com/joinchat/469237955C448e4aaf77
75.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گزارش تلویزیونی اجلاسیه تخریب کشوری
به میزبانی مجمع پیشکسوتان گردان تخریب لشکر ۳۱ عاشورا
حوزه ۱۰ امام علی النقی(ع)
۱۸ مهرماه ۱۴۰۳
📚 یک_دقیقه_مطالعه
مثنوی یک قصهای دارد حکایت یک گاو است که از صبح تا شب، توی یک جزیره سبزِ خوش آب و علف مشغول چراست. خوب میچرد، خوب میخورد، چاق و فربه میشود، بعد شب تا صبح از نگرانی اینکه فردا چه بخورد، هرچه به تناش گوشت شده بود، آب میشود!
حکایت آن گاو، حکایت دل نگرانیهای بیخود ما آدمهاست. حکایت همان ترسهایی، که هیچوقت اتفاق نمیافتد، فقط لحظههایمان را هدر میدهد. یک روز چشم باز میکنی، به خودت میآیی، میبینی عمری در ترس گذشته و تو لذتی از روزهایت نبردی.
معتاد شدهایم، عادت کردهایم هر روز یک دلمشغولی پیدا کنیم. یک روز غصه گذشته رهایمان نمیکند، یک روز دلواپسی فردا...
مدتیست فکرم مشغول این تک بیتِ «باید پارو نزد وا داد» شده است. خوب است گاهی، دلمان را به دریا بزنیم، توکل کنیم و امیدوار باشیم موج بعدی که میآید ما را به جاهای خوب خوب میرساند...
باور کنید همان فکرش هم خوب است، شما را به جاهای خوب خوب میرساند!
درویشی تهی دست از کنار باغ کریم خان زند عبور میکرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»
درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»
کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه میخواهی؟»
درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»
چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که میخواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیان خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:
«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»
گویند: روزی خلیفه از محلی میگذشت، دید
که بهلول ، زمین را با چوبی اندازه میگیرد.
پرسید: چه می کنی؟
گفت: می خواهم دنیا را تقسیم کنم تا ببینم به
ما چه قدر میرسد و به شما چه قدر؟
هر چه سعی می کنم ، میبینم که به من
بیشتر از دو زارع نمیرسد و به تو هم بیشتر
از این مقدار نمیرسد!
در حاشیه نماز جمعه رهنان
جمع آوری کمک به مردم جنگ زده لبنان غزه سوریه یمن توسط نمازگزاران
# رهنان من # درایتا
https://eitaa.com/joinchat/469237955C448e4aaf77
27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥#به_روایت_تصویر
✳️عملیات خاکبرداری پارکینگ خیابان ابوذر پس از صدور مجوز احداث+بازدید مدیر منطقه ۱۱ از آغاز پروژه
#منطقه_۱۱
#رهنان_دیار_هزار_ساله
#اصفهان_من_شهر_زندگی
📢برای دریافت آخرین اخبار و اطلاعات شهرداری منطقه ۱۱ اصفهان به ما بپیوندید:
پل ارتباطی منطقه ۱۱
zil.ink/mun11_esf
🆔https://eitaa.com/isfahan_mun11
📸#به_روایت_تصویر
✳️بازدید مدیر منطقه از زمین پارکینگ خیابان ابوذر و صدور دستور اقدام و آغاز به کار از روز جمعه گذشته
#منطقه_۱۱
#رهنان_دیار_هزار_ساله
#اصفهان_من_شهر_زندگی
📢برای دریافت آخرین اخبار و اطلاعات شهرداری منطقه ۱۱ اصفهان به ما بپیوندید:
پل ارتباطی منطقه ۱۱
zil.ink/mun11_esf
🆔https://eitaa.com/isfahan_mun11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای قشنگ شدن سرو غذا و نوشیدنی چه کارهایی که انجام نمیدن !
حالا دود همبن مضر نیست ؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیوونه یا قهرمان؟
روایتی کوتاه از جانبازان آسایشگاه اعصاب و روان، مردای واقعی روزگار ما...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لطفاً تو آشپزخونه یا هر جایی دیگ یا قابلمه داغی جا بجا می کنید مراقب باشید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مدرسه زرتشتی در یزد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاش همه نونوایی ها یاد بگیرن که حق کسی ضایع نشه
مجله مجازی فراجالب را دنبال کنید 👇
ﺭﻭﺯﯼ ﺷﯿﺦ ﺍﺑﻮﺳﻌﯿﺪ ﺍﺑﻮﺍﻟﺨﯿﺮ ﺑﺎ ﯾﺎﺭﺍﻥ ﺧﻮﺩﺵ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭ ﺁﺳﯿﺎﯾﯽ ﻣﯽﮔﺬﺷﺖ. ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺣﺮﻓﯽ ﺑﻪ ﯾﺎﺭﺍﻧﺶ ﺑﺰﻧﺪ، لحظه ای ﺑﻪ ﺻﺪﺍﯼ ﮔﺮﺩﺵ ﺳﻨﮓﻫﺎﯼ ﺁﺳﯿﺎب ﻭ ﮐﺎﺭ ﮐﺮﺩﻥ ﺁﻥ، ﮔﻮﺵ ﮐﺮﺩ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ، ﺭﻭ ﺑﻪ ﺍﻃﺮﺍﻓﯿﺎﻧﺶ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: «ﻣﯽﺷﻨﻮﯾﺪ؟ ﻣﯽﺩﺍﻧﯿﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺁﺳﯿﺎﺏ ﭼﻪ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ؟»
ﺍﻃﺮﺍﻓﯿﺎﻧﺶ ﮐﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺟﺰ ﺻﺪﺍﯼ ﮐﺎﺭ ﮐﺮﺩﻥ ﺁﺳﯿﺎﺏ ﻧﻤﯽﺷﻨﯿﺪﻧﺪ، ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﮔﻔﺘﻨﺪ: «ﻧﻪ، ﻣﺎ ﭼﯿﺰ ﺧﺎﺻﯽ ﻧﻤﯽﺷﻨﻮﯾﻢ.» ﺍﺑﻮﺳﻌﯿﺪ ﮔﻔﺖ: «ﺍﯾﻦ ﺁﺳﯿﺎﺏ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﻬﺘﺮﻡ، ﺯﯾﺮﺍ ﺩﺭﺷﺖ ﻣﯽﺳﺘﺎﻧﻢ ﻭ ﻧﺮﻡ ﺑﺎﺯ ﻣﯽﺩﻫﻢ.»
👌درشت می ستاند و نرم باز می دهد، یعنی اگر شما هم سخن درشت و تلخ و تند از کسی شنیدید، به او نرم و نازک پاسخ دهید؛ مانند آسیاب.