eitaa logo
هیئت رزمندگان اسلام، شمال غرب اصفهان-رهنان
52 دنبال‌کننده
6هزار عکس
1.6هزار ویدیو
53 فایل
هیئت رزمندگان اسلام_شمال غرب اصفهان _رهنان_محبان امام امیرالمومنین(ع)
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🍃 بیست جمله کوتاه و ناب 1.خوشبختی خانه در خدا پرستی است. 2.عزت خانه در دوستی است. 3.ثروت خانه در شادی است. 4.زیبایی خانه در پاکیزگی است. ۵.پاکی خانه در تقوا است. ۶.نیاز خانه در معنویات است. 7.استحکام خانه در تربیت است. ٨.گرمی خانه در محبت است. 9.صفای خانه درمحبت است. 10.پیشرفت خانه در قناعت است. 11.لذت خانه در سازگاری است. 12.سعادت خانه در امنیت است. 13.روشنایی خانه در آرامش است. 14.رفاه خانه در حرمت و تفاهم است. 15.ارزش خانه در اعتماد و اطمینان است. 16.سلامتی خانه در نظافت و پاکیزگی است. 17.صفت خانه در انصاف و گذشت است. 18.شرافت خانه در لقمه حلال است. 19.زینت خانه در ساده بودن است. 20.آسایش خانه در انجام وظیفه است.
✨﷽✨ ✅ مهمان خویش را گرامی بداریم . ✍پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله به يكي از خانه هاي خود وارد شد و اصحاب او به محضرش مشرف شدند، تعداد اصحاب بسيار بود و اتاق پر شده بود. جريربن عبدالله در اين هنگام وارد شد، اما جايي براي نشستن نيافت و در نزديكي درب نشست. پيامبر صلي الله عليه و آله عباي خود را برداشت و به او داد و فرمود : اين عبا را زيرانداز خود قرار ده. جرير عبا را گرفت، و بر صورت خود واگذارد و آن را مي‌بوسيد و گريه مي‌كرد آنگاه آن را جمع كرد و به پيامبر صلي الله عليه و آله رو كرد و گفت: من هرگز بر روي جامه شما نمي‌نشينم. خداوند تو را گرامي بدارد، همان گونه كه مرا گرامي داشتي. پيامبر صلي الله عليه و آله نگاهي به سمت چپ و راست خود كرد و سپس فرمود: هرگاه شخص محترمي نزد شما آمد، او را گرامي بداريد، و همچنين هر كسي كه را از گذشته بر شما حقي دارد؛ او را نيز گرامي بداريد . 📚محجة البيضاء، ج 3 ، ص 373 ↶【به ما بپیوندید 】↷ ______________ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
📝امام جماعت یکی از مساجد لندن تعریف میکرد: به یکی از مساجد داخل شهر لندن منتقل شدم که کمی از محل زندگی ام دور بود.هر روز با اتوبوس از مسجدم به خانه برمی گشتم. هفته ای می شد که این مسیر را با اتوبوس طی می کردم که یک روز حادثه ی نه چندان مهمی برایم رخ داد… سوار اتوبوس شدم و پول کرایه را به راننده دادم و او هم بقیه اش را بهم پس داد. وقتی روی صندلی ام نشستم متوجه شدم راننده 20 پنی بیشتر بهم پس داد. با خودم گفتم باید این مبلغ را به راننده پس بدهم. اما از یک طرف این مقدار مبلغ را چندان مهم نمی دانستم و با خودم می گفتم این چندان مبلغی نیست که لازم باشد پسش بدهم! همین طور داشتم با خودم یکی به دو می کردم تا اینکه تصمیم گرفتم بقیه آن پول را پس بدهم چون بالاخره حق، حق است… هنگام پیاده شدن مبلغ اضافی را به راننده دادم و گفتم: ببخشید شما این 20 پنی را اشتباهی اضافی دادید. راننده تبسمی کرد و گفت: ببخشید شما همان امام جماعت جدیدی نیستید که تازه به این منطقه آمدید؟ من مدتی است که دارم درباره اسلام فکر می‌کنم.این مبلغ را هم عمدا به شما اضافی دادم تا ببینم رفتار یک مسلمان در چنین موقعیتی چگونه خواهد بود؟! آن امام جماعت مسجد می گوید: وقتی از اتوبوس پیاده شدم حس کردم پاهایم توانایی نگه داشتن من را ندارند. به نزدیکترین تیر چراغ آن خیابان تکیه دادم… اشکهایم بی اراده سرازیر بودند نگاهی به آسمان انداختم و گفتم: خدایا! نزدیک بود دینم را به 20 پنی بفروشم!!! چنان زندگی کن؛ کسانی که تو را میشناسند، اما خدا را نمیشناسند،به واسطه آشنایی با تو با خدا آشنا شوند ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
💠🔸🔹 صبح صادق؛ ارگان رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی @ssweekly
بسم‌رب‌الشهدای‌والصدیقین 🚩 من مظلومترین مادر شهید👈 در ایران هستم... روایتی از فیروزه شجاعی مادر شهید. یوسف داور پناه😰👌 📣صبح که شد پیغام آوردند که یوسف را شهید کرده ایم، پدر و مادرش برای تحویل جنازه به مقر حزب بیایند. پدرش با شنیدن این خبر همان جا دق کرد و جان سپرد... من و برادرش به آن سوی رودخانه رفتیم، یوسف را همان جایی که سپاه چندی از اعضای ضد انقلاب را به هلاکت رسانده بود، شهید کرده بودند... بدن یوسفم تکه تکه شده بود... انگشت هایش، جگرش، اعضا و جوارحش... گفتند: اجازه نداری از اینجا خارجش کنی، همین جا دفنش کن... در حالی که اعضای ضدانقلاب  به صورت مسلح بالای کوه ایستاده بودند، با دست ها یم زمین را کندم، تکه تکه یوسفم را در قبر گذاشتم، یک مهر کربلا در دستم بود، خرد کرده و روی تکه های جسدش پاشیدم... 🚩با فریاد لااله الا الله، الله اکبر و خمینی رهبر دفنش کردم... 🌷 با دست های خودم... 🙏خدایا! تو خودت شاهد هستی که بالای سرش خانومی با چادر سیاه ایستاده بود و به من می گفت که آرام باش و بگو لا اله الله... 👈 روایتی ازفیروزه شجاعی, مادر ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
یکی را گفتند: چگونه تنهایی را تحمـل میکنی؟ گفت: من همنشین خدایم هستم... هر وقت خواستم او با من سخن بگوید قرآن میخوانم... و هرگاه بخواهم من با او سخن بگویم نماز میخوانم... 🦋🧚‍♀🧚‍♀🦋
◇○ راز یک معامله‌ی شیرین 🌷 تو جبهه قسمتِ تعمیرگاه کار می‌کردم چون هوای جنوب خیلی گرم بود، صبح‌زود تاظهر کار می‌کردیم ظهر هم، می‌رفتیم استراحت. 🌷یه‌روز ظهر، تو هوای‌گرم یه بسیجی جوانی اُومد گفت: اخوی خدا خیرت‌بده ما عملیات داریم ماشین مارو درست کن برم.😊 گفتم مردحسابی الآن ظهره خسته‌ام، برو فردا‌ صبح بیا🤨 با آرامش گفت: اخوی ما عملیات داریم از عملیات می‌مونیم.😊 🌷منم صدامو تند کردم گفتم برادر من ازصبح دارم کار می‌کنم خسته‌ام نمی‌تونم، خودم یه‌ماهه لباس نَشُسته دارم هنوز وقت نکرده‌ام بشورم.😒 گفت: بیا یه‌کاری کنیم من لباسای شمارو بشورم شماهم ماشین منو درست کن.😌 🌷منم برا رو کَم‌کُنی رفتم هرچی لباس‌بود مال بچه‌هارو هم برداشتم گذاشتم جلو تانکر، گفتم بیا بشور ایشون هم آرام بادقت لباسارو می‌شست منم برا این‌که لباسارو تموم کنه کار تعمیررو لفت دادم بعد تموم شدن لباسا اُومد. 🌷 گفت: اخوی، ماشینِ ما درست شد؟😊 ماشین رو تحویل دادم داشت از محوطه خارج می‌شد که با مسؤولمون برخورد کرد بعد پیاده شد و روبوسی کردن و هم‌دیگه رو بغل کردن. 🌷اومدم داخل‌ِسنگر به بچه‌ها گفتم: این آقا ازفامیلای حاجی هست، حاجی بفهمه پوستمونو میکنه 🌷حاجی اومد داخل، سفره رو انداختیم، داشتیم غذا می‌خوردیم حاجی فهمید که داریم یه‌چیزی رو پنهان می‌کنیم پرسیدچی شده؟🤔 🌷گفتم: حاجی، اونی که الآن اومده فامیلتون بودن؟ حاجی‌گفت: چطورنشناختین؟ ایشون مهدی‌باکری فرمانده‌ی لشکر بودن🙂 یه سؤال ؛ 👈 به‌نظر شما ما شایستگی شهادت را داشتیم یا ایشون؟🌹 ایشون کجا ما کجا؟!!!!!!!!!😵 راوی: رضا رمضانی منبع: کتاب خداحافظ سردار شادی روح شهداء صلوات
هدایت شده از رضا
‏عکس از ترکان
✅ خصوصیت همنشین خوب در کلام حضرت عیسی(ع) در حدیث است و شاید از پیامبر اكرم باشد كه‏ حواریین عیسی علیه السلام از او سؤال كردند: «''یا روح الله! من نجالس؟''» ما با كی همنشینی كنیم؟ فرمود: با كسی بنشینید كه وقتی او را می‏بینید به یاد خدا بیفتید. در سیمای او، در وجناتش خداترسی و خداپرستی را بیابید، با آن كسی كه علاوه بر این، سخن‏ كه می‏گوید از سخنش استفاده می‏كنید، بر علم شما می‏افزاید. وقتی به عملش نگاه می‏كنید، به كار خیر تشویق می‏شوید. با چنین كسانی نشست و برخاست كنید.
✍استاد فاطمی‌ نیا : فرد وارد قیامت می‌شود، فکر می‌کند خبری است! تعجب می‌کند! می‌گوید خدایا پس این همه نماز و عمره و روزه و زيارت چه شد؟! می‌گویند تو دل شکستی! ریا کردی! زهر زبان ریختی و بنده های خدا را تحقیر کردی! ‌جوانانی داریم که به ظاهر هم متدین هستند ، اما وقتی در مورد او سوال میکنی ، هیچکس از او راضی نیست! به راحتی دل می‌شکند! به راحتي ديگري را تمسخر و تحقير مي‌كند! در خانه بداخلاقی می‌کند! عزیز من پس چرا جلسه رفته بودی؟! چرا درس اخلاق رفته بودی؟! وقتی اخلاقت را اصلاح نمی‌کنی، استاد دیگر چه فایده دارد! .