فشارهای ِدردناکِ کاری ، درسی و اجتماعی ، راستی راستی وارد زندگی‌ت می‌شن ولی تو با استرس و سختی ِ توعم با توکل ، شوخی شوخی ردشون می‌کنی و بهشون می‌خندی. خب این یعنی "انعطاف".

خدایا غافل بودن ما رو به غافر بودن خودت ببخش و بهترین ها رو برامون رقم بزن

نگرانی؟! - کُلّه خیر، یقیناً کُلّه خیر ... :))

صدایی که امروز باید برای آرامش تزریق کرد ..... _یقیناً کُلّه خیر ...

به نظرم «به درد خویش بمیر. از کسی غیر از حسین دوا مطلب.» حالا ولی بازم خودت می‌دونی.

میخوام بدونی این نوکری که هرسال برات گریه می‌کنه ؛امسال رو لبه ی تیغ ، تنها ، پریشون و مستاصل در حال حرکته وسهم بیشتری ازت میخواد . تا قبل از این که چپ کنه بغلش کن آقای امام حسین :)! #اندراحوالات‌دلتنگی

' تو فقط برام مهمی :)' #ژاوفن‌صوتی

چیپس خوردن تو تاریکی و پیچیدن صداش تو اتاق >>>>>

من قصه فراق تو را خاک کرده‌ام حاصل چه شد؟ جوانه زدی بیشتر شدی.

به شخصه آدمی هستم که تا عقلم تحت تاثیر قرار نگیره به احساساتم اجازه ی بروز نمی دم! پس روضه های احساسی که همه آدما باهاشون گریه می کنن رو نمی فهمم ! ولی روضه‌ی شب سوم فرق داره :))) هرجور که فکر کنی نمی‌تونی غریبی ، صحرا ، سیلی ، سرِبریده ی بابا و ی دختر سه ساله رو باهم ترکیب‌ کنی !

دلِ دیونه پا بستته‌ ( : #ژلوفن‌صوتی

-

انقدر داستان و ماجرا دارم که نخوام به‌ هیچ‌کس، هیچ توضیح اضافه‌ای بدم اما عزیزُم ؛ از اون‌جایی که «تو مرهم زخمای تنه ی ِپوسیده و چروکِ جداره ی قلبمی.» همه‌ی داستان‌های جهان رو با یه پایان‌بندی مناسب برات تعریف می‌کنم ( : #اندراحوالات‌دلتنگی

اون سیلی‌ای که خودت به خودت می‌زنی، بعد اون یا سرپا می‌شی یا فرو می‌ری !

یک نفر مسئول این است که یک روز ما را فرو بریزد و فردا دست خدا از آستین دیگری برای ساختن ما بیرون خواد آمد

میری مخاطبین گوشیت رو چک میکنی کلی آدم آشنا میبینی که الان باهاشون غریبه ای ! آدمایی که ی روزی چند لحظه هم نمی‌تونستی ازشون بی خبر باشی ؛ ولی الان‌ هیچ خبری ازشون نیست !

_

آنتی اکسیدانِ خالص برای رهایی از سرطان های روحی و افسردگی های کُشنده ؛ فقط روضه‌ی اقای امام حسین (:

نظریه مطلوب ؛ تو یه دختری ولی محرما دلت میخواد پسر باشی تا بتونی وسط سینه زنی با غمِ شعله ورِ درونت جولان بدی .

امروز بعد از کلی ماجرای جورواجور به این نتیجه رسیدم که اگه صبرم سرریز و چهره‌ی عصبی و هاپوییِ خوشگل مُشگلم پدیدار بشه ؛خالق، ی جوری قُل‌قُل های داغ و عصبیِ مغزم رو برام آروم‌ میکنه که انگار دستمال نم‌دار گذاشته رو تَب دردی که داشتم. خیلی دمش گرمه. جدی می‌گم !

اقای امام حسین ! ما که بلد نیسیم‌ ولی تو مواظب دلای مچاله شده مون باش : ) #ژلوفن‌صوتی

زندگی مان زخم بود و عباس مرهم.

نسیم لایتی که وسط روضه لای چادرت می‌پیچه >>>>>

از لحاظ روحی نیاز دارم امام حسین با انگشت نشونم بده و بگه ؛ اونو من دعوتش کردم بذارید بیاد کربلا اون اگه نیاد دق میکنه ...( : #اندر‌احوالات‌دلتنگی

- من با خودم قرار گذاشتم قبل از این که درد و غصه‌م رو به خَلق زمین بگم، سمتِ گنبدِ طلایی اقای امام حسین بایستم‌ و بگم: " این چه وضعشه مَردحسابی؟! سریعا خودت برام درست‌ش کن تا به این ادمای بی عرضه رو ننداختم. " البته تا اینجای کار که پاسخ عملی‌ای دریافت نکردم ولی پاسخ روانی‌ش این بوده که حاج حسین فسفرای سفید و خاکستری مغزم و سلولای مرده‌ی قلبم که تو حادثه ی انسان های بی معرفت از دست رفته بود رو بیدار کرد تا حواسشون باشه که بی خودی هدر نرن!

تجربه کردن طعم‌های جدید خیلی عجیبه، چجوری بگم انگار وارد یه دنیای دیگه میشی. در این قسمت ترکیب ایستک قهوه + ماست موسیر + چیپسِ لیمو خامه رو داریم که مزه‌ی طبقه‌ی ششم بهشت رو میده. :)))