آغوش لازمم. بغل هم نهآ، آغوشی به اصالت و امنیت کلمهاش. جایی مثل خونه، با فشار متعادل دستها در دوطرف. به عبارتی،
نیاز دارم به اندکجایی برای زیستن.. :)))
[روز معلم ] رو
به گذر زمان ، تجربه ، استاد ها ، معلما
مامان ، بابا و آدم حسابی های زندگیم
تبریک میگم :))
نمیشه که آدم همیشه دنبال دلش بره
گاهی اوقات دلت یک سمت میره
و خودت سمتی که مجبوری…!
خیلی نامناسبه که برای شکلی که آدما توی زندگیتن تصمیم بگیری. بذار انسانها باشن. خسته و نامناسب و غمگین، ولی باشن.
میگفت؛
حالا که آدم ها خوابیدند
حالا که غم ها به سر آمده
حالا بیا تا زخم هایت را ببندم :)))
بعضیا فکر میکنن افسردگی یعنی
غمگین بودن، اما افسردگی در واقع
یعنی «نداشتنِ شور زندگی»؛
غم فقط بخش کوچیکی از افسردگیه.
انسان خیلی بندهی محبته. گاهی یه
جوری رفتار میکنه که انگار اینطور
نیست و قلدربازیام ممکنه دربیاره اما
کودک درونش نوازشگر میخواد و
خودش یه محبتِ بالغانه.
بوی اقاقیا میاد،
هوا بارونیه،
قربانی میخونه
و من بدون اینکه بفهمم
تا خونه پیاده اومدم :*)
یه وقتایی هم تو به انتقاد خودت اقدام میکنی که از انتقاد تند بقیه در امان باشی. درواقع اگر خودت اولین منتقد خودت باشی، بقیه نسبت به نقدت کمتر حریص و بیرحم خواهند بود.
-ماضیبعید
ما معمولیا مثل قندیم؛ تمام تلاشمونو
میکنیم شیرین و دوست داشتنی باشیم
آخرش به جرم آسیبزا بودن حذف میشیم.