هدایت شده از سید محمد جواد سید شبیری
🏴🏴🏴 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَصِيِّ الْأَبْرَارِ وَ إِمَامِ الْأَخْيَارِ وَ عَيْبَةِ الْأَنْوَارِ وَ وَارِثِ السَّكِينَةِ وَ الْوَقَارِ وَ الْحِكَمِ وَ الْآثَارِ ...
🏴سالروز شهادت مظلومانه باب الحوائج حضرت أباالحسن موسی بن جعفر الکاظم علیهالسلام را محضر حضرت ولیعصر «عجل الله فرجه الشریف» و همه موالیان و دلدادگان حریمش تسلیت میگوییم.
▪️از کلمات نورانی آن حضرت:
«هرکس به رأى و سلیقه خود تکیه کند (و در مسائل دین به آن عمل نماید) هلاک مىشود، و هرکه اهلبیت پیامبر "صلىاللهعلیه و آله" را رها کند، گمراه مىگردد.»
کافی، ج1، ص56،ح10
@shobeiri
📌 #ابوالقاسم_علی_بن_احمد_الکوفی
💠 ابوالقاسم کوفی یکی از رواتی است که به #غلو معروف است و توثیق شده نیست. بنابر گزارش #نجاشی، شیخ #طوسی، وی ابتدا از غلات نبوده است ولی بعد از آن غالی شده است و بسیاری از کتابهایش را بر اساس غلو تألیف کرده است.[1] #ابن_غضائری نیز او را #غالی شمرده است.[2] البته حاجی #نوری اصرار دارد که وی را توثیق کند.[3]
——
[1] . رجال نجاشی ص : ۲۶۶: علی بن أحمد أبو القاسم الکوفی رجل من أهل الکوفة کان یقول: إنه من آل أبی طالب و غلا فی آخر أمره و فسد مذهبه و صنف کتبا کثیرة أکثرها علی الفساد ... توفی فی جمادی الأولی سنة اثنتین و خمسین و ثلاثمائة. فهرستالطوسی ص : ۲۷۱؛ علی بن أحمد الکوفی یکنی أبا القاسم کان إمامیا مستقیم الطریقة و صنف کتبا کثیرة سدیدة منها: کتاب الأوصیاء و کتاب فی الفقه علی ترتیب کتاب المزنی. ثم خلط و أظهر مذهب المخمسة و صنف کتبا فی الغلو و التخلیط و له مقالة تنسب إلیه.
[2] . ابن الغضائری ج : ۱ ص : ۸۳؛ علی بن أحمد أبو القاسم الکوفی المدعی العلویة. کذاب غال صاحب بدعة و مقالة. رأیت له کتبا کثیرة لا یلتفت إلیه.
[3] . خاتمة المستدرک، ج۱، ص: ۱۶۳.
——
این مقاله را اینجا بخوانید:
👉https://bit.ly/2yBqkeW
@rejal_shobeiri
💠 قال الصدوق فی باب الوصی یمنع الوارث 《 ما وجدت هذا الحدیث الا فی کتاب محمد بن یعقوب رضی الله عنه. و ما رویته الا من طریقه 》
📃یتوهم من هذه العباره شک منه فی روایات الکافی .
👤 قال شیخ علی النمازی شاهرودی رحمه الله فی ص۱۷۰ کتاب الاعلام الهادیه الرفیعه:
《فلا یدل علی شک منه فی روایات الکافی.
فانه اولا یمکن ان یکون مراده غیر الکافی من کتب الکلینی. فان الکلینی فی آخر کتاب الوصایا نقل هذه الروایه بغیر سند الصدوق فی الفقیه.
و ثانیا ظاهره العمل بهذه الروایه، لانه لم یذکر لعنوان الباب غیر هذه الروایه. بل نقله لعنوان الباب هذه الروایه فقط ، شاهد صدق علی حکمه بصحته و قبوله لها.
فانه لا وجه للصدوق مع مبناه و لا فائده فیه ان یعنون بابا و یذکر روایه لا یقبلها.》
@rejal_shobeiri
💠 من هو #زاذان؟
📖 علامه نمازی شاهرودی در مستدرک بحارالانوار:
ماده زذن:
📌 زاذان أبو عمرو: من خواص #أصحاب_أمير_المؤمنين (عليه السلام).
خدم #سلمان وروى عنه.
جملة من رواياته الشريفة في الفضائل الدالة على حسنه وكماله.
روايته فوت سلمان وتغسيل أمير المؤمنين (عليه السلام) له.
تكلم أمير المؤمنين (عليه السلام) في اذنه بالاسم الأعظم، فحفظ القرآن كله بذلك.
شهد زاذان مع أمير المؤمنين (عليه السلام) في #صفين.
شهادته بأيدي جماعة من #الخوارج في محبة أمير المؤمنين (عليه السلام) وقول الإمام
في حقه: إنه #البر_المسلم.
وروده مع #قنبر على أمير المؤمنين (عليه السلام).
📚 مستدرك سفينة النجاة ، ج ٤ ، ص ٢٨٤
📝 و اما روايته التي أشار إليها الشيخ النمازي الشاهرودي من فوت سلمان و تغسيل أميرالمومنين عليه السلام له ذكرها العلامة المجلسي في بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار عليهم السلام ( ج٢٢ ص ٣٨٤ ح ٢١ )
من مشارق الأنوار :
📌 عَنْ زَاذَانَ خَادِمِ سَلْمَانَ قَالَ: لَمَّا جَاءَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ لِیُغَسِّلَ سَلْمَانَ وَجَدَهُ قَدْ مَاتَ فَرَفَعَ الشَّمْلَةَ عَنْ وَجْهِهِ فَتَبَسَّمَ وَ هَمَّ أَنْ یَقْعُدَ فَقَالَ لَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (صلوات الله علیه) عُدْ إِلَی مَوْتِکَ فَعَادَ.
🔸زاذان خدمتگزار سلمان فارسی نقل می کند هنگامی که امیرالمؤمنین (صلوات الله علیه) برای غسل دادن سلمان تشریف آورد؛ سلمان را دید که از دنیا رفته است ؛ پارچه را از صورت او کنار زد ، سلمان تبسمی کرد و خواست بنشیند ؛ امیرالمومنین (صلوات الله علیه) به او فرمود : به همان حالت مرگ برگرد و او برگشت.
📝 و اما روايته التي أشار إليها الشيخ النمازي الشاهرودي من تكلم أمير المؤمنين (عليه السلام) في أذنه بالاسم الأعظم فحفظ القرآن كله بذلك،
ذكرها العلامة المجلسي في بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار عليهم السلام ( ج ۴۱ ص ۱۹۵ ح ۲ ) :
📌 الخرائج: روي عن سعد الخفاف عن زاذان أبي عمرو قلت له: يا زاذان إنک لتقرأ القرآن فتحسن قراءته فعلى من قرأت؟ قال: فتبسم ثم قال: إن أمير المؤمنين مر بي وأنا أنشد الشعر، وكان لي خلق حسن فأعجبه صوتي، فقال: يا زاذان فهلا بالقرآن قلت: يا أمير المؤمنين وكيف لي بالقرآن فوالله ما أقرأ منه إلا بقدر ما أصلي به، قال: فادن مني، فدنوت منه فتكلم في أذني بكلام ما عرفته ولا علمت ما يقول، ثم قال: افتح فاك، فتفل في في، فوالله ما زالت قدمي من عنده حتى حفظت القرآن بإعرابه وهمزه، وما احتجت أن أسأل عنه أحدا بعد موقفي ذلك
قال سعد: فقصصت قصة زاذان على أبي جعفر عليه السلام قال: صدق زاذان إن أمير المؤمنين
عليه السلام دعا لزاذان بالاسم الأعظم الذي لا يرد.
🔹 در کتاب خرائج آمده است : روایت شده از سعد خفاف که به زاذان ابی عمرو گفت : تو #قرآن را خیلی خوب میخوانی از چه کسی آموختی؟
زادان لبخندی زد و گفت : امیرالمومنین از من میگذشت و من درحال شعر خواندت بودم و صوت من نظرشان را جلب کرد سپس فرمود : ای زاذان بر تو باد به قرآن. گفتم ای امیرالمومنین چگونه من و قرآن! والله از قرآن نمی خوانم مگر به اندازه آن چه که در نماز می خوانم. فرمود : به من نزدیک شو. نزدیک شدم سپس در گوش من چیزی تکلم کرد که من نمیفهمیدم و نمیدونستم آن چرا که میگفت. سپس فرمود : دهانت را باز کن، پس آب دهانش را در دهانم انداخت. والله از او دور نشده بودم که قرآن را از حفظ با اعرابش میخواندم و دیگر نیازی نداشتم از کسی سوالی از قرآن بپرسم.
سعد میگوید : داستان زاذان را برای امام باقر علیه السلام نقل کردم و فرمودند : راست است. امیرالمومنین علیه السلام برای زاذان از اسم اعظمی خواند که ردخور ندارد.
@rejal_shobeiri
📚 #نشاط_علمی اصحاب ائمه (علیهم السلام) و اهتمام آنان به #کتابت_حدیث:
🔸... فقال أبوالحسن الوضاح فحدثني أبي قال: كان جماعة من خاصة أبي الحسن (عليه السلام) من أهل بيته و شيعته يحضرون مجلسه و معهم في أكمامهم ألواح آبنوس لطاف و أميال، فإذا نطق أبوالحسن (عليه السلام) بكلمة أو أفتی فی نازلة أثبت القوم ما سمعوا منه في ذلك.
✅ مهج الدعوات، ص۲۱۹-۲۲۰
🔹 ابوالوضاح راوی گوید که پدرم برایم نقل کرد: جماعتی از خواص و اهل بیت و شیعیان امام کاظم (علیه السلام) در خدمت آن حضرت بودند که در مجلس ایشان حاضر می شدند و در آستین های این ها الواحی از آبنوس بسیار نازک و لطیف و میل هایی بود. پس هر وقت که آن حضرت به کلمه ای تکلم می نمودند یا آنکه در واقعه ای فتوا می دادند، آن جماعت آن چه را که از حضرت شنیده بودند را می نوشتند
t.me/joinchat/AAAAAEMiQ7jv_Mv4p4KIpw
@rejal_shobeiri
✅ #ابو_جعفر_مردعه
در کتب حدیثی ما، عنوان ابو جعفر مردعة تنها در یک سند به چشم میخورد و آن سند روایتی است که در «من لایحضره الفقیه» آمده است: «رَوَی صَفْوَانُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مِرْدَعَة قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ...».
🔹ضبط عنوان راوی
مرحوم مجلسی اول در «روضة المتقین» طبق نسخه دیگری «بمردعه» هم نقل کرده است و میگوید این عنوان تصحیف شده است.
این احتمال هم وجود دارد که اصل تعبیر، «ببزرعه» باشد؛ بزرعه شهر مهمی بوده است و معنا این میشود که صفوان از ابی جعفر در بزرعه روایت را شنیده است؛ اما چون بزرعه از بلاد آذربایجان است، بعید است که صفوان به آنجا رفته باشد و چنین چیزی در شرح حال او نقل نشده است.
🔸در عدهای از کتب مانند «وافی» ، «وسائل الشیعة» ، «کفایه» سبزواری ، «حدائق» و «جواهر» اصلاً تعبیر «مردعه» یا «بمردعة» وجود ندارد و در بعضی هم خود مؤلف ابی جعفر را به احول که مومن طاق است، تفسیر نموده است.
✳️وثاقت راوی
با توجه به اینکه، راوی ابو جعفر مردعة، صفوان بن یحیی است، حتی اگر نتوانیم او را بشناسیم، بنابر مختار در مورد مشایخ ثلاث، چون صفوان از او نقل حدیث نموده است، حکم به اعتبارش میشود.
🔅متن کامل این مقاله را اینجا بخوانید:
👉https://bit.ly/2RMVJS8
@rejal_shobeiri
📗 انتشار کتاب سه جلدی «رجال الشیخ الأنصاری»
✔️ به منظور از سرگیری احیای میراث خطی که پیوسته در مخازن و طبقات کتابخانهها حبس شده و یا در معرض آسیب هستند، مرکز «تراث کربلاء» به زودی کتابی سه جلدی «رجال الشیخ الأنصاری» را منتشر خواهد کرد.
🔹 اهمیت این کتاب از آن جهت است که اهتمام و توجه ویژه شیخ انصاری را به علم رجال نشان میدهد تا آنجا که دست به تألیف آن میزند. همچنین این کتاب آرای رجالیه او را نمایان میکند و نیز دیدگاه او درباره نیاز فقهاء به علم رجال را آشکار میسازد.
@rejal_shobeiri
📌وثاقت ابو خدیجه سالم بن مکرم جمّال
نویسنده: «سید مرتضی ابطحی»
🔅سالم بن مکرم، معروف به ابو خدیجه از یاران امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) و واسطه نقل روایاتی از ایشان است. از سخنانی که ابو خدیجه واسطه نقل آن بوده است، روایتی است که در آن شیعیان از ارجاع تخاصم به حکّام جور منع میشوند.
🔹تضعیف در برابر توثیق
نکتهای که ابو خدیجه را به یکی از راویان بحث بر انگیز تبدیل کرده است آن است که از یک سو نجاشی ایشان را توثیق و حتی تعبیر «ثقة ثقة» را برای او به کار میبرد؛ اما در مقابل شیخ طوسی در فهرست، وی را تضعیف میکند. اما برداشت کلّی رجالیون توثیق ابو خدیجه است. دست کم سه راه برای توثیق ابوخدیجه و توجیه کلام شیخ مطرح شده است که در ادامه به بررسی این سه راه میپردازیم.
1⃣تشابه اسمی
مرحوم آقای خوئی ضمن توثیق ابوخدیجه این نکته را مطرح میکند که دو نفر با نام سالم بن ابو سلمه در بین روات حضور دارند؛ که یکی از آنها «سالم بن ابی سلمه کندی سجستانی» است و نه تنها توثیق نشده است، بلکه بعضی او را تضعیف نمودهاند. اما دیگری «سالم ابو سلمه بن مکرم اسدی» است که کنیه اول وی «ابو خدیجه» بود و امام صادق علیهالسلام دستور داد که وی کنیهاش را «ابو سلمه» بگذارد. با توجه به این نکته دلیل تضعیف شیخ، این بوده است که ایشان این دو راوی را یکی تخیّل کردهاند.
2⃣عضویت در فرقه خطّابیه
وجه دیگری که ممکن است باعث تضعیف ایشان در کلام شیخ شده باشد آن است که سالم بن مکرم در بخشی از حیات خود از اصحاب ابی الخطّاب بوده است. ابی الخطاب سر سلسله فرقه غالی خطّابیه بود. در تجمّعی که طرفداران وی در مسجدکوفه داشتند، مأموران حکومتی به آنها یورش برده و همگی را قتل عام نمودند. تنها شخصی که در این جمع زنده ماند ابو خدیجه بود. وی به سختی خود را از این معرکه نجات داد و سپس توبه نمود و توفیق شتر داری حضرت امام صادق(ع) را در سفر حج داشت. در همین سفر بود که حضرت به وی دستور داد کنیه خود را از ابوخدیجه به ابو سلمه تغییر دهد. ممکن است بگوییم این تغییر رویه ابوخدیجه از منظر شیخ پنهان مانده است و ایشان وی را جزء فرقه غالی خطّابیه تصور نمودهاند و از همین رو حکم به تضعیف وی نمودهاند.
3⃣تعارض در کلام شیخ
نکته قابل تأمل آنکه شیخ طوسی علیرغم تضعیف این راوی در فهرست خود، اما آنگونه که علامه حلّی در خلاصة الاقوال نقل میکند، ایشان در جای دیگر قائل به توثیق ابو خدیجه شدهاند. صاحب قاموس الرجال با تکیه بر همین نکته که کلام شیخ درباره این راوی به دو شکل متضاد مطرح شده است، بر این باور است که وجود دو قول متضاد از شیخ درباره این راوی باعث میشود که ما بتوانیم در این زمینه بدون هیچ مناقشهای به کلام نجاشی رجوع کنیم.
مرحوم آقای خوئی در نقد این کلام با تنظیر این اقوال به بحث درباره خبر واحد به این نتیجه میرسد که در اینجا در حقیقت با دو دسته اخبار واحد متعارض روبرو هستیم که باعث تساقط هر دو دسته میشود.
اما آیتالله شبیری با نقد کلام محقق خوئی معتقد است در این مسأله کلام شیخ به دلیل آنکه به صورت متهافت در مورد یک راوی سخن گفته است قابل استناد نیست و عقلا در این مسأله به سراغ کلام کسی میروند که یکنواخت سخن گفته باشد. از همین رو کلام شیخ قابل اعتماد نبوده و در وثاقت این راوی باید به سراغ توثیق نجاشی رفت.
👈متن کامل این مقاله و نتیجه بحث را اینجا بخوانید:
👉http://bit.ly/mfeqhi158
@rejal_shobeiri
🗒 توجه به عناوین ابواب کتب حدیثی در فهم معنای روایات
✅ چرا شارحین صفوی کتب روایی، برای این حدیث سخن از حد و تعزیر به میان کشیده اند؟ آیا از جیب گذاشته اند؟ یا مبنایی هست؟
حدیث این است: «سألته عن الدلک؟ قال: ناکح نفسه لا شيء علیه» (الکافی ج۱۱ ص ۲۴۱ ).
فیض در ذیل حدیث می نویسد: أي: لا حدّ عليه ولا تعزير و .... (الوافي ج١٥ ص ٣٥٢)
مجلسی دوم در ذیل حدیث می گوید: «قوله علیه السلام:"لا شيء علیه" أي: من الحد فلا ينافي الإثم والتعزير» . (مرآة العقول ج٢٠ ص ٣٨٦).
جواب :
از جیب نگذاشته اند، اما یک نکته ای وجود دارد، که بسیاری از آن غفلت کرده اند.
و آن اینکه گاه از عنوان یک باب، مطلبی فهمیده می شود.
مثلا در روایات استمنا، شیخ طوسی و صدوق، هر دو این روایات را در بحث حدود و تعزیرات آورده اند نه در باب نکاح، بنابراین وقتی گفته میشه: «لا شی علیه» یعنی حد بر او نیست.
یک مثال دیگر عرض کنم.
روایتی است که در آن سوال شده با طنابی که از موی خوک است از چاه آب برمی دارند. امام علیه السلام می فرمایند: آب پاک است.
بعضی از فقها به تکاپو افتاده اند که قطرات آب از طناب موی خوک، در سطل آب می چکد، پس چگونه آب پاک است؟ و احتمالات مختلف و بعضا عجیب مطرح کرده اند، مثل این که سطل آب بزرگ است و حجمی بیش از یک کر آب در خود جای می دهد!
شیخ انصاری این روایت و کلمات فقها در ذیل این روایت را در مکاسب محرمه (بحث انتفاع به اعیان نجس) مطرح کرده است.
اما یک توجه کوچک به بابی که این روایت در آن ذکر شده نشان می دهد همه این احتمالات، بی وجه است.
شیخ طوسی این روایت را در تهذیب در باب مرتبط با منزوحات بئر آورده است، یعنی سؤال اساسا از آبی که از طناب (ساخته شده با موی خوک) در سطل می چکد نیست، بلکه سوال از آبی است که از این طناب در چاه می چکد، که امام علیه السلام می فرمایند پاک است.
✳️ یک پیشنهاد
خوب است در تالیف و تصحیح متون فقهی، هنگام تخریج روایات، علاوه بر ذکر شماره جلد و صفحه مصدر روایات، عنوان ابواب نیز ذکر شود. البته نه همه کتب حدیثی، بلکه کتبی که عناوین ابواب آنها بازگو کننده یک مطلب است، و الا در تخریج احادیث از امالی صدوق مثلا، اشاره به این که این روایت در مجلس هشتم است، فائده فقهی ای ندارد.
#محمدباقر_ملکیان
@rejal_shobeiri
2_5411552883361449458.pdf
716.2K
📒مقاله
📌 "روش نجاشی در نقد رجال"
🖋 شمشیری، رحیمه
🖋جلالی، مهدی
📝چکیده مقاله ⏫⏫⏫
✅ احمدبن علي نجاشي (م ۴۵۰ ق) از صاحب نامان دانش رجال و پديد آورنده يکي از نخستين و مهم ترين آثار رجالي شيعه، يعني فهرست اسما مصنفي الشيعه (رجال النجاشي) است. گرچه انگيزه مولف از تدوين کتاب خويش، بر شمردن آثار و مولفات شيعيان بوده، اما وي، به هنگام يادکرد آثار نويسندگان، اطلاعات فراوان و دقيقي درباره مولفان کتاب ها، طبقات آنان، نسب و نژاد آنان و در نهايت، وضعيت علمي و عملي (جرح و تعديل) اشخاص و اعتبار آثار آنان ارايه داده است.
اين نوشتار درصدد است تا ضمن مطالعه و ارزيابي روش نجاشي در جرح و تعديل مولفان (نقد رجال)، تخصص و تمرکز او در فن رجال و همچنين روشمندانه عمل کردن وي را با توجه به فهرست او مورد بررسي و ارزيابي قرار دهد.
#️⃣ #احمدبن_علي_نجاشي #فهرست #مولفان_شيعه #نقد_رجال #جرح_و_تعدیل #نجاشی #رجال_نجاشی #بنیاد_نجاشی
📚نشریه: علوم حدیث،تابستان ۱۳۸۵ - شماره ۴۰ علمی-پژوهشی، ص ۵۵ تا ۸۰
🆔 @rejal_shobeiri
✅ آیتالله #شبیری_زنجانی:
🔸 حاجی نوری در #مستدرک درباره #فقه_الرضا (علیه السلام) نوشته است: «لنا إلیه طریق آخر لایکون حجّة لغیرنا». مرحوم حاج آقا رضا زنجانی میگفت: من زیرش نوشتم: «و لا لنا»!
🔹 من از حاج آقا رضا شنیدم و او هم از مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری نقل میکرد که #حاجی_نوری از شخص جفّاری (اهل علم #جفر) درباره فقه الرضا علیه السلام سؤال کرده بود و او گفته بود که املاء حضرت و به خطّ احمد بن اسحاق قمی است.
@rejal_shobeiri
✅ابراهیم بن محمد الهمدانی
ابراهیم بن محمد الهمدانی جدّ عیسی بن عبداللَّه قمی و از معاشرین علی بن مهزیار است.
در مورد ضبط «الهمدانی» باید توجه کرد که در اینجا «الهَمَدانی» به فتح میم صحیح است چرا که ابراهیم بن محمد اهل همدان از شهرهای ایران است و «الهَمْدانی» به سکون میم، مربوط به قبیله معروفی از قبائل یمنی است که بسیاری از محدثان کوفه از این قبیله بوده اند. شهید ثانی در نسخه ای که تصحیح نموده و با نسخه شیخ مقابله کرده است نیز بر روی میم فتحه گذاشته است. علاوه بر این، در نسخه های قدیم، «الهمدانی» را با «ذال» معجمة نوشته اند که این نیز قرینه بر مفتوح بودن میم است چرا که بر اساس قانون فرس قدیم، در صورتی «دال» در کتابت یا نوشتار تبدیل به «ذال» می شود که ما قبل آن، حرف علّه یا حرف متحرک باشد.
🔸بررسی وثاقت ابراهیم بن محمد الهمدانی
در مورد ابراهیم بن محمد، توثیقی در کتب رجالی وجود ندارد، جز روایتی که کشی نقل می کند که بر اساس آن ابراهیم بن محمد الهمدانی ثقه دانسته شده است: «محمد بن مسعود قال حدثنی علی بن محمد قال حدثنی محمد بن أحمد عن محمد بن عیسی عن أبی محمد الرازی قال کنت أنا و أحمد بن أبی عبد الله البرقی بالعسکر فورد علینا رسول من الرجل فقال لنا الغائب العلیل ثقة و أیوب بن نوح وإبراهیم بن محمد الهمدانی و أحمد بن حمزة و أحمد بن إسحاق ثقات جمیعا».
اما این نقل قابل اعتماد نیست چرا که سند این روایت ضعیف است و علی بن محمد بن فیروزان القمی شناخته شده نیست؛ بنابراین برای اثبات وثاقت ابراهیم بن محمد الهمدانی باید مسیرهای دیگری را پی گرفت که در ادامه به آنها پرداخته ایم:
🔹۱ و ۲. اکثار اجلاء و کثرت نقل اجلاء
اجلای زیادی از ابراهیم بن محمد الهمدانی نقل حدیث کرده اند که همگی از بزرگان و از شخصیت های مهم حدیثی هستند؛ از قبیل احمد بن محمد بن عیسی، علی بن مهزیار، محمد بن عیسی العبیدی و یعقوب بن یزید که نه تنها از ابراهیم بن محمد اخذ حدیث کرده اند بلکه این کار را در دفعات متعدد انجام داده اند. این کثرت از ناحیه تعداد روات و تعداد نقل ها علامت اعتماد اجلاء به وی بوده و نشان دهنده وثاقت ابراهیم بن محمد است.
🔸۳. وکالت ناحیة مقدسة
مطلب دیگری که وثاقت ابراهیم بن محمد را به دنبال می آورد، وکالت او از ائمه: است چه اینکه او وکیل حضرت هادی(علیه السلام) در همدان بوده است.
بنا بر تحقیق، وکالت اماره بر وثاقت است و اگر کسی در نقل قول مورد اعتماد نباشد، به حسب متعارف در کارهای مالی متعدد و مختلف مورد اعتماد قرار نمی گیرد؛ این مطلب خیلی بعید است که شخصی استثناءاً در باب امور مالی وثاقت قول داشته باشد و در امور دیگر وثاقت نداشته باشد؛ بنابراین، با توجه به وکالت محمد بن ابراهیم از حضرت هادی(علیه السلام)، می توان به وثاقت وی حکم نمود.
🔹۴. فتوای الزامی شیخ صدوق
بنا بر تحقیق، در صورتی که شیخ صدوق یا شیخ کلینی با استناد به یک روایت، به حکمی الزامی فتوا دهند، می توان اعتماد آنها به سند روایت و در نتیجه، وثاقت رواة را نتیجه گرفت.
در مورد ابراهیم بن محمد الهمدانی نیز مکاتبه ای وجود دارد که متضمن حکمی الزامی است و شیخ صدوق آن را در فقیه نقل کرده است؛ بنا بر فرمایش خود صدوق، در کتاب فقیه، تنها روایاتی نقل شده است که مورد فتوای ایشان است، بنابراین، از آنجا که در این مسأله روایتی با مضمون مشابه نقل نشده که مستمسک فتوای صدوق باشد، می توان اعتماد صدوق به این روایت و به تبع آن اعتبار سند را نتیجه گرفت.
بر این اساس، وثاقت ابراهیم بن محمد الهمدانی نیز ثابت می گردد.
🔸۵. تشرف مکرر به حج
یکی از مواردی که می تواند مؤید وثاقت ابراهیم بن محمد الهمدانی باشد، تشرف مکرر او به حج است؛ چه اینکه طبق نقل، وی چهل مرتبه حج به جا آورده است.
با توجه به مشکلاتی که به جا آوردن حج در زمان گذشته داشته، تا جایی که شخص از جانش می گذشته و به حج می رفته است، می توان نتیجه گرفت که تشرف مکرر ابراهیم بن محمد به حج با آن شرائط خاص، نشان گر تقوی و عشق و علاقه ی خاصی بوده که او را به این سفر می کشانده است و این می تواند اشعار به وثاقت وی داشته باشد.
🔅متن کامل این مقاله را اینجا بخوانید:
👉https://bit.ly/2tVwPY4
@rejal_shobeiri