May 11
♥️:
سلام
میخوای یه کانال داشته باشی که مساعل روز سیاسی رو بزاره؟¿
میخوای یه کانال داشته باشی که هر روز کلی کلیپ موثر بزاره؟
میخوای یه کانال پر از عکس نوشته وپروفایل های ناب و متن های انگیزشی داشته باشی ¿!
خوب چرا نمیای اینجایی که میگم الان لینکشو میدم بت من خیلی دوسش دارم مطمعنم توهم عاشقش میشی ❤️
@religiousgirlss
•°🌱
میگفت؛
-مهمترینکشفےکهیڪانسانمیتونہ
درزندگیشداشتهباشہ
کشفِمحبتِامامحسینعلیھالسلام
دردلشاست...♥️🌱
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
#خادم_الزهرا
•┈••✾•✨♥️✨•✾••┈•
@religiousgirlss
჻ᭂ࿐
#جمعہ یعنی گوشہ دنجی بشینی بےریا
سنگهایٺ را مرٺب با خدایت وا ڪنے
#لاادری ✍
#امام_زمان
@religiousgirlss
ضعیف نباش 😃💛
჻ᭂ࿐ #جمعہ یعنی گوشہ دنجی بشینی بےریا سنگهایٺ را مرٺب با خدایت وا ڪنے #لاادری ✍ #امام_ز
჻ᭂ࿐
#جمعہ یعنى یڪ غزل دلواپسى
جمعہ یعنى گریہهاے بىڪسى
جمعہ یعنى روح سبز #انٺظار
جمعہ یعنى لحظہهاے بیقرار…
#الّلهُـمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّکَ_الْفَـرَج
#امام_زمان ♥️
°•♡°•
رفیـــق'!
میخـــوایدرسبخونےبدونتنبلے؟!
هیزیرلببگو
-وارزقنےاجْتھـٰادالمجتھـدین🙂✌🏻
-و کوشش مجتهدین را به من عطا کن
#انگیزشے
#خادم_الزهرا
@religiousgirlss
فونت اسم (فاطمه♡)
☆꧁༒ فاطمه ༒꧂☆
❅✺✻ فاطمه ❅✺✻
ღℒ فاطمه ™
˙·٠•●♥ فاطمه ♥●•٠·˙
☆:*´¨
* فاطمه ☆¯*•.¸,¤°´ ••°*˜ فاطمه ••°* ◦•●◉✿ فاطمه ✿◉●•◦ ♕♕♕ فَاَطَمَهَ ♕♕♕ ★♥♥★ فُّاُّطُّمُّهُّ ★♥♥★ ╚╝╔╗╚╝╔ فاطمه ╗╚╝╔╗╚╝ ▁▂▄▅▆▇█ فاطمه █▇▆▅▄▂▁ #خادم_الزهرا♡ @religiousgirlss
فونت اسم(ریحانه♡)
❅✺✻ ریحانه ❅✺✻
ღ ریحانه ღ
*~* ریحانه *~*
˙ ·٠•●♥ ریحانه ♥●•٠·˙
卍卍卍 ریحانه 卍卍卍
••°*˜ ریحانه ••°*
◦•●◉✿ ریحانه ✿◉●•◦
╚╝╔╗╚╝╔ ریحانه ╗╚╝╔╗╚╝
●▬▬▬▬๑۩ رَّیَّحَّاَّنَّهَّ ۩๑▬▬▬▬▬●
▁▂▄▅▆▇█ ریحانه █▇▆▅▄▂▁
---♥♥ رََََََََََِِِِِِِِِِیََََََََََِِِِِِِِِِحََََََََََِِِِِِِِِِاََََََََََِِِِِِِِِِنََََََََََِِِِِِِِِِهََََََََََِِِِِِِِِِ ♥♥---
★♥♥★ رُّیُّحُّاُّنُّهُّ ★♥♥★
★·.·´¯
·.·★ رِّیِّحِّاِّنِّهِّ ★·.·´¯·.·★ ♕♕♕ رَیِحّاَنَهَ ♕♕♕ #خادم_الزهرا @religiousgirlss
https://harfeto.timefriend.net/16168363379476
لینک ناشناس:
لطفا اسم هاتون را در اینجا با ما در اشتراک بگذارید تا فونت ان را در گروه بزاریم ممنون ☺️🌹
#امام_زمان #آدینه
میان تلخی این روزگار ، مهدی جان
دلم هوای تو کرده بگو چه چاره کنم ؟
ضعیف نباش 😃💛
https://harfeto.timefriend.net/16168363379476 لینک ناشناس: لطفا اسم هاتون را در اینجا با ما در اشت
تشکر از اظهار لطف اعضای محترم🌸🌸🌺
لطفا بقیه هم در مورد فعالیت کانال نظر بدن
مادر ادامه داد:
"ابراهیم دفعه آخر خیلی با دفعات دیگه فرق کرده بود،
هر چی بهش گفتم:
بیا بریم، برات خواستگاری،
می گفت: نه مادر، من مطمئنم که بر نمی گردم.
نمی خوام چشم گریانی گوشه خونه منتظر من باشه"
چند روز بعد مادر دوباره جلوی عکس ابراهیم ایستاده بود و گریه می کرد.
ما هم بالاخره مجبور شدیم به دایی بگیم به مادر حقیقت رو بگه.
آن روز حال مادر به هم خورد و ناراحتی قلبی او شدید شد
و در سی سی یو بیمارستان بستری شد.
🥀۱۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تلنگر
°|خداڪه بلاڪ
نمیڪنه ؛🌂
°|ماییمڪھلفت
میدیم! :)🌱
°|خیلےقشنگہنھ
🌱 نو+جوان تنهامسیری
💫 @religiousgirlss
در رحمت خدا باز است و
فانوس نجات سوسو میکند
و من
همچنان در انتظار نوری از افق مانده ام
سحرتون پراز یاد و نام خدای مهربون و چاره سازو سرشار از دعا و مناجات
نماز شب فراموش نشه
🍃
نمانده طاقت هجران نمی شود که بیایی؟
امیدِ قلب پریشان نمی شود که بیایی؟
ببین که فتنه گرفته تمام خلق جهان را
نه عشق ماند و نه درمان نمی شود که بیایی؟
عجیب شیعه غریب است در جهان پر آشوب
پناهگاهِ غریبان نمی شود که بیایی؟
نشسته رنگ تباهی به فصل فصل گلستان
شعورِ عالم امکان نمی شود که بیایی؟
هوس گرفته تمامِ وجود پاک بشر را
ستون محکم ایمان نمی شود که بیایی؟
جنون و درد و سیاهی گرفته عالم جان را
شفا دهنده ی انسان نمی شود که بیایی؟
گرفته دست خجالت پدر به صورت زردش
قسم به سفره ی بی نان نمی شود که بیایی؟
جهان شبیه علی را دوباره میطلبد چون
نه عدل مانده نه میزان نمی شود که بیایی؟
چه ظلمها که روا شد به نام مذهب و آیین
تو ای صداقت قرآن نمی شود که بیایی؟
گرفته ظلم جهان را شکسته قامت مظلوم
امید قلبِ ضعیفان نمی شود که بیایی؟
شکسته قلب تو مولا از این جماعت بد عهد
ولی تو دیده مپوشان نمی شود که بیایی؟
بخوان دعای فرج را خودت که پاک و عزیزی
قبول حضرت رحمان چه می شود که بیایی!!!
#داوودنادعلی
اللهم عجل لولیک الفرج🙏🙏
ضعیف نباش 😃💛
📛 داستـان شیـطانـواره 📛 ♨ قسمت دوم ♨ 💞 هر وقت علی از سر کار که می آمد 💞 با اینکه خسته بو
📛 داستـان شیـطانـواره 📛
♨ قسمت سوم ♨
🌸 پیش خواهرم مرضیه بودم
🌸 چند وقته که ماهواره خریده بودند
🌸 خیلی از ماهواره تعریف می کرد
🌸 و ازم خواست که یکی بخرم 😱
🌸 من ابتدا با ماهواره مخالفت کردم
🌸 اما خواهرم ، از بس تعریف کرد ،
🌸 قانعم کرد که ماهواره خوبه .
🌸 در این مورد ، به علی گفتم
🌸 ولی آقا علی با خریدن ماهواره مخالفت کرد
🍎 و گفت : ماهواره ، شیطانه
🍎 زندگیتو بهم میزنه
🍎 خیلیا از ماهواره ضربه خوردن
🍎 خیلیا به خاطر ماهواره طلاق گرفتن
🍎 خیلیا بدبخت شدن
🌸 علی ، خیلی از بدی های ماهواره گفت
🌸 ولی من اصرار می کردم
🌸 اما آخرش که دیدم ، مرغ علی یک پا دارد
🌸 قهر کردم و به خانه پدرم رفتم .
🌸 ولی به کسی نگفتم برای چی قهر کردم
🌸 علی ، همان روز به دنبالم آمد .
🌸 به او گفتم : تا ماهواره نگیری نمیام
🌸 علی کنار پدرم نشست و گفت :
🍎 پدر جان❗
🍎 به خدا من پریسا رو دوست دارم
🍎 ولی گرفتن ماهواره به صلاح ما نیست
🌸 پدرم ، سرش رو پایین انداخت
🌸 و به علامت تائید ، سرشو تکون داد
🌸 پدرم ، کمی مکث کرد
🌸 بعد رو به من کرد و گفت :
🌹 دخترم❗
🌹 به حرف شوهرت گوش بده
🌹 تا خدا ازت راضی باشه
☀️ گفتم : آخه بابا
☀️ مگه من می خوام چکار کنم ؟
☀️ میخوام شبکه های استانی رو بگیرم
☀️ کجاش بده ؟
🌹 گفت : دخترم❗
🌹 شبکه های ماهواره مثل سفره غذا می مونه
🌹 که همه نوع غذا توش هست
🌹 و آدم رو وسوسه میکنه
🌹 تا از همشون مزه کنه .
🌹 تو الآن فکر می کنی
🌹 که فقط شبکه های استانی رو می بینی
🌹 اما بعدها خسته میشی
🌹 و میری تو کانالای دیگه ...
🌸 به علی حسادت می کنم .
🌸 همه دوستش دارند
🌸 پدر و مادرم هم ،
🌸 بیشتر از من دوستش دارند .
🌸 بعد از حرفای پدرم ، علی به من گفت :
🍎 آماده شو بریم خونه
♨ ادامه دارد ♨️
💟
ضعیف نباش 😃💛
📛 داستـان شیـطانـواره 📛 ♨ قسمت سوم ♨ 🌸 پیش خواهرم مرضیه بودم 🌸 چند وقته که ماهواره خریده
📛 داستـان شیـطانـواره 📛
♨ قسمت چهارم ♨
🍁 علی به من گفت : آماده شو بریم خونه
🍁 اما من گفتم : من نمیام
🍁 علی اصرار کرد اما من قبول نکردم
🍁 علی پا شد که به خانه برود
🍁 ولی پدرم اصرار کرد که شام را ، اینجا بماند .
🍁 منم ته دلم ،
🍁 خیلی دوست داشتم که علی بماند
🍁 بعد از شام دوباره پیشم آمد
🍁 و با من حرف زد تا به خانه برگردم .
🍁 منم از خدام بود که برگردم
🍁 آخه تا حالا ،
🍁 دور از علی نخوابیده بودم .
🍁 می دانم اگر برود
🍁 دلم نیز برایش تنگ می شود
🍁 ولی لامصب غرورم نگذاشت
🍁 باز هم مخالفت کردم و گفتم نمی آیم
🍁 مخالفت کردم چون از شکست بدم می آید
🍁 کوتاه آمدنم به معنی شکستم بود
🍁 و من از این شکست احمقانه متنفرم .
🍁 علی تنها رفت
🍁 و خیلی زود ، دلم برایش تنگ شد .
🍁 نمیدانم این چه غروری هست
🍁 با اینکه میدانستم
🍁 که ماهواره خیلی خطرناکه ،
🍁 ولی باز هم پافشاری می کردم .
🍁 غرورم اجازه نمی داد که از علی ببازم
🍁 باید هر طور که شده ، برنده بشم
🍁 یک فکری به نظرم رسید .
🍁 علی ، یک نقطه ضعفی داشت
🍁 و آن هم این بود ،
🍁 که بیش از حد به پدر و مادرش ،
🍁 احترام می گذاشت .
🍁 و هیچ وقت حرف آنها را زمین نمی زد
🍁 منم خواستم از این روزنه استفاده کنم
🍁 و خودشان از علی بخواهند ،
🍁 تا برایم ماهواره بگیرد .
🍁 به خانه پدر علی رفتم .
🍁 و از آنها خواهش کردم تا علی را راضی کنند
🍁 که برای خانه ما ، ماهواره بگیرد .
🍁 اما پدر علی گفت :
🌸 عروس گلم !
🌸 نه من نه مادر علی ،
🌸 نمی تونیم تو زندگی و تصمیمات شما و علی ،
🌸 دخالت کنیم .
🌸 من به علی و مدیریتش اعتماد دارم .
🌸 هر حرفی و هر تصمیمی که می گیره ،
🌸 حتما سنجیده و از روی حکمته
🌸 دخترم ! از شوهرت چیزای خوب بخواه
🌸 چیزایی که تو رو به یاد خدا بندازه
🌸 چیزایی که شوهرداری و بچه داری تو رو ،
🌸 بهتر و زیباتر کنه
🌸 عزیزم ! ماهواره ، به دردت نمیخوره
🌸 به خدا زندگیتو آتیش 🔥 میزنه
🌸 الآن همه دارن
🌸 به زندگی شما دوتا حسادت میکنن
🌸 همه دوست دارن جای شما دوتا باشن
🌸 پس به خاطر چیزای بی ارزش ،
👈 زندگیتو خراب نکن .
♨ ادامه دارد ♨️
💟