11.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 #کلیپ
#ویژه_عید_غدیر 🔴
شماره 1⃣
#حدیث_غدیر 🌸🍃
✨امام رضا علیه السلام فرمودند:
تبلیغ غدیر واجب است. کسی که عیدغدیر را گرامی بدارد، خداوند خطاهای کوچک و بزرگ او را می بخشد و اگر از دنیا برود ، در زمرهی شهدا خواهد بود.✨
#فقط_حیدر_امیرالمؤمنین_است
#عید_غدیر
#خطبه_غدیر
#فضیلت_حضرت_علی_(ع)
جدا شدن روح از بدن هنگام مرگ قطعی، در کسری از ثانیه انجام می شود. این لحظه چنان سریع اتفاق میفتد که حتی کسی که چشمانش لحظه مرگ باز است، فرصت بستن آن را پیدا نمیکند. یکی از شیرینترین تجربیات انسان دقیقا" لحظه جدا شدن روح از جسم می باشد. یک حس سبک شدن و معلق بودن.
بعد از مرگ اولین اتفاقی که میفتد این است که روح ما که بخشی از آن هاله ذهن است و در واقع آرشیو اطلاعات زندگی دنیوی اوست، شروع به مرور زندگی از بدو تولد تا لحظه مرگ می کند و تصاویر به صورت یک فیلم برای روح بازخوانی میشود. شاید گمان کنیم که این اتفاق بسیار زمانبَر است. زمان در واقع قرارداد ما انسانهاست. این ما هستیم که هر دقیقه را 60 ثانیه قرارداد میکنیم. اما زمان در واقع فراتر از این تعاریف است.
با مرور زندگی، اولین چیزی که نظر روح به آن جلب میشود، وابستگیهای انسان در طول زندگی میباشد. برخی از این وابستگیها در زمان حیات حتی فراموش شده، ولی در این مرحله دوباره خودنمایی میکند.
میزان وابستگی دنیوی برای هر کس با دیگری متغیر است.
روح از بین خاطراتش وابستگیهای خود را جدا می کند. این وابستگی ها هم مثبت است هم منفی.
مثلا وابستگی به مال دنیا یک وابستگی منفی و وابستگی مادر به فرزندش هم نوعی دلبستگی و وابستگی مثبت محسوب میشود. ولی به هرحال وابستگی است، و انسان والا شخصی است که تنها دلبسته و شیفته پروردگار مهربان و بخشنده باشد.
این وابستگیهای منفی و حتی مثبت آدمهای گرفتار! کششی به سمت پایین برای روح ایجاد میکند که او را از رفتن به سمت هادی یا راهنما جهت خروج از مرحله دنیا باز میدارد. یعنی روح بعد از مرگ تحت تاثیر دو کشش قرار میگیرد.
یکی نیروی وابستگی از پایین و دیگری نیروی بشارت دهنده به سمت مرحله بعد. اگر نیروی وابستگیها غلبه داشته باشد باعث میشود روح تمایل پیدا کند که دوباره وارد جسم گردد. چون توان دل کندن از وابستگی را ندارد و دوست دارد دوباره آن را تجربه کند. به همین جهت روح به سمت جسم رفته و تلاش میکند جسم مرده را متقاعد کند که دوباره روح را بپذیرد.
فشاری که به "روح" وارد میشود جهت متقاعد کردن جسم خود، در واقع همان فشار قبر است که بعضا" بسیار بسیار دردناک و رنج آورتر از تمام شکنجههای جسمی است. این فشار به هیچوجه به جسم وارد نمیشود. چون جسم دچار مرگ شده و دردی را احساس نمیکند. پس فشار قبر در واقع فشار وابستگیهاست و هیچ ربطی ندارد که شخص قبر دارد یا ندارد. این فشار هیچ ربطی به شب زمینی ندارد و میتواند از همان لحظه مرگ شروع شود.
یکی از دلایل تلقین دادن به فرد فوت شده در واقع این است که به باور مرگ برسد و سعی در برگشت نداشته باشد.بعد از مدتی اگر روح متقاعد شود که تلاش او بیهوده است، فشار قبر به رحمت و فضل الهی در این مرحله از سیر زندگی ابدی از بین میرود.
لذا وابستگیها باعث می شود که روح، شاید سالها نتواند از این مرحله بگذرد. بحث روحهای سرگردان و سنگین بودن قبرستانها به دلیل همین وابستگیهاست. گاهی تا سالهای سال و حتی قرنهای متمادی!، فرد فوت شده نمیتواند وابستگی به قبر خود و جسمی که دیگر اثری از آن نیست را رها کند.
💠به امید اینکه بتوانیم به درک معانی واقعی این شعر زیبا برسیم:
🌿 دنیا همه هیچ و کار دنیا همه هیچ
🌿ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ.
🌿بگذار و بگذر
🌿ببین و دل مبند
🌿چشم بینداز و دل مباز.
💠که دیر یا زود باید گذاشت و گذشت.
نگذارید گوشهایتان گواه چیزی باشد که چشمهایتان ندیده، نگذارید زبانتان چیزی را بگوید که قلبتان باور نکرده.
"صادقانه" زندگی کنید"
💠 @resale_hamrah
┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈
🖤گلایه امام زمان(عج) از شیعیان
مرحوم آیت الله مجتهدی:
یک روز در نجف اشرف، پس از اقامه نماز پشت سر آیت الله مدنی، دیدم که ایشان به شدت گریه می کنند. وقتی علت را از ایشان سؤال کردم، فرمودند: «یک لحظه امام زمان (عج) را دیدم که به پشت سر من اشاره کرده و فرمودند: آقای مدنی! نگاه کن! شیعیان من بعد از نماز سریع می روند دنبال کار خودشان و هیچکدام برای فرج من دعا نمی کنند. انگار نه انگار که امام زمانشان غایب است! و من از گلایه حضرت به گریه افتادم».
💛
💠 @resale_hamrah
┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈
📝مشهور است يكى از امراء بزرگ، طبيب حاذقى را به مدينه فرستاد، تا مردم را مجانى معالجه كند، مدتى در مدينه ماند، ولى بسيار كم به او مراجعه شد، يا مراجعه كننده نداشت، از اين مسئله شگفتزده شد، خدمت رسول خدا شكايت برد، حضرت فرمود وضع اين شهر همين است، زيرا من به مردم گفتهام، تا به طور كامل ميل به غذا نداريد نخوريد، و تا به طور كامل سير نشديد از غذا دست برداريد، عرضه داشت شما تمام قوانين طب و بهداشت را در همين يك دستور بيان كردهايد، به اين خاطر مردم اين شهر به سادگى مريض نمىشوند!
💠 على (عليه السلام) دستور بسيار مهمى براى شروع غذا دارند، مىفرمايد: ابْدَأُوا بِالْمِلْحِ فى اوَّلِ طَعامِكُمْ، فَلَوْ يَعْلَمُ النّاسُ ما فِى الْمِلْحِ لَاخْتارُوهُ عَلَى التِّرْياقِ الْمُجَرَّبِ. غذا را با چشيدن نمك شروع كنيد، اگر مردم منفعت اين كار را مىدانستند، آن را بر داروى تجربه شده اختيار مىكردند.
💠رسول حق از خوردن غذاى داغ منع فرمودند، اعلام داشتند خداوند بركت را در غذائى كه حرارت و داغى آن نشسته قرار داده است، و نيز از فوت كردن به غذا براى نشاندن حرارتش نهى نموده. از اينكه انسان غذا بخورد، و جاندارى در آنجا حضور داشته باشد، و انسان به او بىتوجهى كند شديداً منع شده.
💠 @resale_hamrah
┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈
👑صفات رفتاری پیامبر(ص)
1_هنگام راه رفتن با آرامی و وقار راه می رفت
2-در راه رفتن قدم ها را بر زمین نمی کشید.
3-نگاهش پیوسته به زیر افتاده و بر زمین دوخته بود.
4-هرکه را می دید مبادرت به سلام می کرد و کسی در سلام بر او سبقت نگرفت.
5-وقتی با کسی دست می داد دست خود را زودتر از دست او بیرون نمی کشید.
6-با مردم چنان معاشرت می کرد که هرکس گمان می کرد عزیزترین فرد نزد آن حضرت است.
7-هرگاه به کسی می نگریست به روش ارباب دولت با گوشه چشم نظر نمی کرد.
8-هرگز به روی مردم چشم نمی دوخت و خیره نگاه نمی کرد.
9-چون اشاره می کرد با دست اشاره می کرد نه با چشم و ابرو.
10-سکوتی طولانی داشت و تا نیاز نمی شد لب به سخن نمی گشود.
11-هرگاه با کسی، هم صحبت می شد به سخنان او خوب گوش فرا می داد.
12-چون با کسی سخن می گفت کاملا برمی گشت و رو به او می نشست.
13-با هرکه می نشست تا او اراده برخاستن نمی کرد آن حضرت برنمی خاست.
14-در مجلسی نمی نشست و برنمی خاست مگر با یاد خدا.
15-هنگام ورود به مجلسی در آخر و نزدیک درب می نشست نه در صدر آن.
16-در مجلس جای خاصی را به خود اختصاص نمی داد و از آن نهی می کرد.
17-هرگز در حضور مردم تکیه نمی زد.
18-اکثر نشستن آن حضرت رو به قبله بود.
19-اگر در محضر او چیزی رخ می داد که ناپسند وی بود نادیده می گرفت.
20-اگر از کسی خطایی صادر می گشت آن را نقل نمی کرد.
21-کسی را بر لغزش و خطای در سخن مواخذه نمی کرد.
22-هرگز با کسی جدل و منازعه نمی کرد.
23-هرگز سخن کسی را قطع نمی کرد مگر آنکه حرف لغو و باطل بگوید.
24-پاسخ به سوالی را چند مرتبه تکرار می کرد تا جوابش بر شنونده مشتبه نشود.
25-چون سخن ناصواب از کسی می شنید. نمی فرمودـ« چرا فلانی چنین گفت» بلکه می فرمود « بعضی مردم را چه می شود که چنین می گویند؟»
26-با فقرا زیاد نشست و برخاست می کرد و با آنان هم غذا می شد.
27-دعوت بندگان و غلامان را می پذیرفت.
28-هدیه را قبول می کرد اگرچه به اندازه یک جرعه شیر بود.
29-بیش از همه صله رحم به جا می آورد.
30-به خویشاوندان خود احسان می کرد بی آنکه آنان را بر دیگران برتری دهد.
31-کار نیک را تحسین و تشویق می فرمود و کار بد را تقبیح می نمود و از آن نهی می کرد.
32-آنچه موجب صلاح دین و دنیای مردم بود به آنان می فرمود و مکرر میگفت هرآنچه حاضران از من می شنوند به غایبان برسانند.
33-هرکه عذر می آورد عذر او را قبول می کرد.
34-هرگز کسی را حقیر نمی شمرد.
35-هرگز کسی را دشنام نداد و یا به لقب های بد نخواند.
36-هرگز کسی از اطرافیان و بستگان خود را نفرین نکرد.
37-هرگز عیب مردم را جستجو نمی کرد.
38-از شر مردم برحذر بود ولی از آنان کناره نمی گرفت و با همه خوشخو بود.
39-هرگز مذمت مردم را نمی کرد و بسیار مدح آنان نمی گفت.
40-بر جسارت دیگران صبر می فرمود و بدی را به نیکی جزا می داد.
41-از بیماران عیادت می کرد اگرچه دور افتاده ترین نقطه مدینه بود.
42-سراغ اصحاب خود را می گرفت و همواره جویای حال آنان می شد.
43-اصحاب را به بهترین نام هایشان صدا می زد.
44-با اصحابش در کارها بسیار مشورت می کرد و بر آن تاکید می فرمود.
45-در جمع یارانش دایره وار می نشست و اگر غریبه ای بر آنان وارد می شد نمی توانست تشخیص دهد که پیامبر کدامیک از ایشان است.
46-میان یارانش انس و الفت برقرار می کرد.
47-وفادارترین مردم به عهد و پیمان بود.
48-هرگاه چیزی به فقیر می بخشید به دست خودش می داد و به کسی حواله نمی کرد.
49-اگر در حال نماز بود و کسی پیش او می آمد نمازش را کوتاه می کرد.
50-اگر در حال نماز بود و کودکی گریه می کرد نمازش را کوتاه می کرد.
📚منابع: کتاب «منتهی الآمال» محدث قمی و کتاب «مکارم الاخلاق» طبرسی
💠 @resale_hamrah
┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈
🌳🌲بهشت فروشی (ماجرای خریدن خانه زبیده و هارون الرشید از بهلول)
زبیده زن هارون الرشید در راه عبور خویش، بهلول را دید که داشت با بچههای روی زمین خط میکشیدند . به بهلول گفت چه میکنی . بهلول گفت دارم خانه درست میکنم. زبیده گفت ..
زبیده زن هارون الرشید در راه عبور خویش، بهلول را دید که داشت با بچههای روی زمین خط میکشیدند . به بهلول گفت چه میکنی . بهلول گفت دارم خانه درست میکنم. زبیده گفت خیلی زیباست آن را میفروشی؟ بهلول گفت هزار دینار میفروشم. زبیده گفت خریدام. بهلول هم آن پول ها را گرفت و بین فقراء تقسیم کرد. شب آن روز هارون الرشید خوابی دید که وارد بهشتی شده که در آن قصر مجللی است و او را به داخل آن راه نمیدهند و میگفتند مال زبیده است. فردا به زبیده گفت چنین خوابی دیدم. زبیده ماجرای خانه خریدن از بهلول را به هارون گفت. هارون هم رفت تا بهلول را ببیند اورا دید که با بچهها روی زمین خط میکشد. گفت ای بهلول چه میکنی؟ گفت مگر نمیبینی دارم خانه میسازم. هارون گفت خانه ای را که تو درست میکنی به شکوه و جلال خانه پادشاهان نیست ولی آن را میخرم. بهلول گفت قیمتش خیلی گران است. هارون گفت هرچه را بخواهم میتوانم بدست آورم. بهلول گفت هزاران کسیه پر زر و باغها و بوستانهای وسیع و اموال فراوان و ...
👑هارون گفت پس چرا به زبیده هزار دینار فروختی. بهلول گفت: زبیده ندیده آن را هزار دینار خرید ولی تو دیدهای و میخواهی بخری!
📚کتاب قصههای بهلول نوشته رضا شیرازی (تهران، نشر دا نشآموز سال 1378؛ 118ص.: مصور
💠 @resale_hamrah
┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈
✍دکتر محمد العریفی:
مشکل در مردن نیست، چرا که مرگ تنها یک دروازه است؛ دروازهای که همه از آن خواهند گذشت...
مشکل بس بزرگ چیزی است که پس از مرگ است...
اینکه"بعد از این دروازه چه خواهد بود؟"
🌟ﺗﻮﺷﻪ ﺑﺮﺩﺍﺭﮐﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ ﺳﻔﺮﺧﻮﺍﻫﯽ ﺭﻓﺖ
🌟ﺍﯾﻦ ﺟﻬﺎﻥ ﺟﺎﯼ ﺗﻮﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺟﺎﯼ ﺩﮔﺮﺧﻮﺍﻫﯽ ﺭﻓﺖ
🌟ﺧﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺍﯼ ﺍﺯﮔﻞ ﯾﺎﺧﺸﺖ ﻃﻼ
🌟ﻋﺎﻗﺒﺖ ﻧﯿﺴﺖ ﺭﻭﺯﯼ ﺍﺯﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺭﻓﺖ
🌟ﭘﺪﺭﻭﻣﺎﺩﺭ ﺧﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﻝ ﺧﺎﮎ ﺳﯿﺎﻩ
🌟ﻋﺎﻗﺒﺖ ﻧﯿﺴﺖ ﺭﻭﺯﯼ ﭘﯿﺶ ﭘﺪﺭ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺭﻓﺖ
🌟ﻭﻋﺪﻩ ﻭﻣﻮﻋﻮﺩ ﻧﯿﺴﺖ ﺟﻮﺍﻥ ﺑﺎﺧﺒﺮﺑﺎﺵ
🌟ﮐﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﯿﺨﺒﺮ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺭﻓﺖ ..
💠 @resale_hamrah
┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈
🌹#داستان_آموزنده
آقایی نقل میکرد، یکی از دوستانم مدتی سردرد عجیبی گرفت و مشکوک به بیماری خطرناک مغزی بود.
دکتر برای او آزمایشهایی نوشت.
بعد از تحمل استرس طولانی و صرف هزینه زیاد برای گرفتن نتیجه آزمایش به بیمارستان رفتیم؛
چشمان و قلبش میلرزید.
متصدی آزمایشگاه جواب آزمایش را به ما داد و خودش به ما گفت: شکر خدا چیزی نیست.
دوستم از خوشحالی از جا پرید؛ انگار تازه متولد شده؛ رفت بسته شکلاتی خرید و با شادی در بیمارستان پخش کرد.
متصدی آزمایشگاه به من هم کاغذ سفیدی داد و گفت: این هم نتیجه آزمایش تو! چیزی نیست شکر خدا تو هم سالم هستی!!!
از این کار او تعجب کردم!
متصدی که مرد عارفی بود گفت: دیدی دوستت الان که فهمید سالم است، چقدر خوشحال شد و اصلا به خاطر هزینهها و وقتی که برای این موضوع گذاشته ناراحت نشد.
پس من و تو هم قدر سلامتیمان را بدانیم و با صرف هزینهای کم در راه خدا، با زبان و در عمل شکرگزار باشیم که شکر نعمت باعث دوام و ازدیاد نعمت است.
«و نعمتهای پروردگارت را بازگو کن…»
(ضحی آیه 11).
«اگر شکرگزار باشید قطعا برای شما زیاد میگردانیم…»
(ابراهیم آیه 7).
💠 @resale_hamrah
┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈
4.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سخنان شهید بهشتی که صدا و سیما هرگز پخش نکرده!
“15 ماه از پیروزی انقلاب میگذرد، ولی هنوز سیرها و خیلی سیرها با گرسنهها و خیلی گرسنهها باهم دیده میشنود... تا وقتی چنین است جامعه ما اسلامی نیست”
💠 @resale_hamrah
┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈
7.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ زیبای "یا نبی"
خواننده سامی یوسف
با همراه سخنان شیرین استاد شجاعی
بیرون ز عدد بگو و بی حد صلوات
🌺 بر محمد و آل محمد صلوات 🌺
❤️اللهم صل علی محمد وآل محمدوعجل فرجهم ❤️
💠 @resale_hamrah
┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈
به ریشش چه کار داری؟!!
یکی از شاگردان شیخ رجبعلی خیاط (ره) می گوید:
شبی وارد جلسه شدم، کمی دیر شده بود و شیخ مشغول مناجات بود.
چشمم که به افراد جلسه افتاد، یکی را دیدم که ریشش را تراشیده بود، در دل ناراحت شدم و پیش خود اعتراض کردم که چرا این شخص چنین کرده است. جناب شیخ که رو به قبله و پشت به من بود، ناگهان دعا را متوقف کرد و گفت:
به ریشش چه کار داری؟ ببین اعمالش چگونه است. شاید یک حسنی داشته باشد که تو نداری!
💠 @resale_hamrah
┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈
#گنجشکی_که_نشانی_از_شهدا_آورد....
🌹شهید علیرضا خاکپور؛ در دفترچه خاطراتش آورده است:
🌷منطقه ای چند بار بین ما و عراقی ها، توی شلمچه دست به دست شد. نشسته بودم جلوی سنگر که گنجشکی آمد، چند متری ام روی تل خاکی نشست.برُّ و بر نگاهم می کرد. به یکی از بچه ها که کنارم نشسته بود، گفتم: این گنجشک گرسنه است. بلند شدم چند دانه نان خشک شده را بردم یک متری اش ریختم و برگشتم. نخورد.
🌷یکی از بچه ها سنگی به طرفش پرتاب کرد که، گنجشکک من، برو خمپاره می خوری ها، پرید. چرخی زد و دوباره برگشت، همان نقطه نشست. یکی دیگر از بچه ها سنگی دیگر برداشت، به طرفش پرتاب کرد. پريد و رفت، چند لحظه بعد، باز دوباره برگشت. همان نقطه نشست.
🌷پریدم داخل سنگر، گفتم: بچه ها سر نیزه، یکی بیلچه آورد، یکی با سر نیزه زدیم به زمین، چند لحظه بعد، پوتین خون گرفته ای، پیدا شد، بیشتر کندیم…. بعثیهای ملعون، چهل و هشت شهید مظلوم بسیجی را یک جا روی هم دفن کرده بودند.
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
💠 @resale_hamrah
┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈