eitaa logo
روایت انقلاب وحریم وحرم مقدس
3 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
2.7هزار ویدیو
15 فایل
این کانال ،روایت شهدای انقلاب ودفاع مقدس ومدافعین حرم،امنیت،خدمت،سلامت،پیشرفت،و...هست که سبک زندگی شهدایی وایثارگریهای این شهداورزمندگانش راتبیین و ارائه خواهدکرد. تامشمول آنکه فرمودزنده نگه داشتن یادشهداکمترازاجرشهادت نیست قرارگیریم ان شاءالله.
مشاهده در ایتا
دانلود
‏عکس از سبوی خاطره
سرلشکر سیدرحیم صفوی در منزل شهیدان زین الدین☝🏻☝🏻☝🏻
هدایت شده از حرم
✴️ دوشنبه 👈10 مرداد/ اسد 1401 👈3 محرم 1444👈1 اوت 2022 🕌 مناسبت های دینی و اسلامی. 🐪 ورود عمر سعد لعین با 4000 لشکر به کربلا. 🔘 روز نجات حضرت یوسف علیه السلام از چاه. 🐳 روز نجات حضرت یونس علیه السلام از شکم ماهی. 🌙⭐️ امور دینی و اسلامی. 📛تقارن نحسین ،صدقه صبحگاهی لازم است. 📛برای نوشتن ادعیه حرزها و بستن و استفاده آن برای بار اول مناسب نیست. 🚘سفر: مسافرت اصلا خوب نیست و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد. 🤕 مریض مراقبت بیشتری نیاز دارد.(منظوری مریضی است که امروز مریض شود). 👶زایمان :مناسب زایمان و نوزاد عمر طولانی دارد 🔭 احکام و اختیارات نجومی. 🌓 امروز قمر در برج سنبله و از نظر نجومی مناسب برای امور زیر است: ✳️آغاز آمور آموزشی و تعلیمی. ✳️آغاز بنایی و خشت بنا نهادن. ✳️ و امور زراعی و کشاورزی خوب است. 📛ولی امور ازدواجی. 📛آغاز به درمان و فصد. 📛و آغاز امور صنعتی و زرگری خوب نیست. 👩‍❤️‍👨 مباشرت و مجامعت: مباشرت امشب،(شب سه شنبه) خوب ، و شهادت در راه خدا نصیب چنین فرزندی گردد. 💇‍♂ طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث طول عمر می شود 🔴 یا در این روز از ماه قمری ، موجب ضعف مغز است 🔵 دوشنبه برای ، روز مناسبی است و برکات خوبی از جمله قاری و حافظ قرآن گردد. 👕 دوشنبه برای بریدن و دوختن روز بسیار مناسبی است و آن لباس موجب برکت میشود. ✴️️ وقت در روز دوشنبه: از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعداز ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ ظهر و از ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) ❇️️ ذکر روز دوشنبه : یا قاضی الحاجات ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۱۲۹ مرتبه لطیف که موجب یافتن مال کثیر میگردد. 💠 ️روز دوشنبه طبق روایات متعلق است به و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 😴تعبیر خواب شب سه شنبه اگر کسی خواب ببیند تعبیرش از آیه ی 4 سوره مبارکه "نساء" است. و اتوا النساء صدقاتهن نحله... و از مفهوم آن استفاده می شود که خواب بیننده یا ازدواج کند یا مال زیادی به او برسد یا هدیه ای به او برسد.ان شاءالله. و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. 🌸زندگیتون مهدوی🌸
💥 پایان فراق ۸ ساله خانواده سردار بی سر مدافع حرم 🔹 سردار غلامحسین غیب پرور، جانشین فرمانده کل سپاه در قرارگاه امام علی(ع) ، سردار یدالله بوعلی، فرمانده سپاه فجر فارس و جمعی دیگر از فرماندهان سپاه استان با حضور در منزل شهید عبدالله اسکندری، سردار بی سر مدافع حرم خبر بازگشت پیکر این شهید بزرگوار را بعد از ۸ سال فراق به خانواده ایشان اعلام کردند. 🌹 به بزرگترین گروه «خون دل» د ، اخبار روز) https://chat.whatsapp.com/LTt4BRlRkZ9EM1UFYBOxuZ
💥 پیکر طلبه جوانی که برای تبلیغ و منبر در ایام عزاداری سیدالشهدا به همراه همسرش عازم مناطق محروم بود و متاسفانه گرفتار سیل می شود و به همراه همسرش مهمان اباعبدالله شدند وقتی به پیکر همسر مومنه این طلبه نگاه میکنی یک تار موی این مرحومه بیرون نزده (پیکر روحانی جوان حجت الاسلام و المسلمین نصیری به همراه همسرش☝️) خداوند رحمتشان کند 🌹 به بزرگترین گروه «خون دل» د ، اخبار روز) https://chat.whatsapp.com/DqiXxmPVeWj3asHsGRYdeV
✅روایت کمتر شنیده شده از شهید صیاد شیرازی؛ فرمانده عملیات مرصاد از روز عملیات/ به‌مناسبت پنجم مرداد؛ سال‌روز عملیات مرصاد ♦️منافقین می‌خواستند به طرف کرمانشاه بیایند اما مردم از اسلام‌آباد تا کرمانشاه با هر وسیله‌ای که داشتند -از تراکتور و ماشین- آمده بودند در جاده و راه را بند آورده بودند. اولین کسی که جلوی این‌ها را گرفت، خود مردم بودند. ♦️ساعت ۵ صبح رفتیم. همه‌ی خلبان‌ها در پناه‌گاه آماده بودند. توجیه‌شان کردم که اوضاع در چه مرحله‌ای هست. دو تا هلی‌کوپتر کبری و یک هلی‌کوپتر ۲۱۴ آماده شدند که با من برای شناسایی برویم و بعد بقیه بیایند. این دو تا کبری را داشتیم؛ خودمان توی هلی‌کوپتر ۲۱۴ جلو نشستیم. گفتم: همین‌جور سرپائین برو جلو ببینیم، این منافقین کجایند. همین‌طور از روی جاده می‌رفتیم، نگاه می‌کردیم، مردم سرگردان را می‌دیدیم. ۲۵ کیلومتر که گذشتیم، رسیدیم به گردنه‌ی «چهار زبر» که الان، اسمش را گذاشته‌اند «گردنه‌ی مرصاد». ♦️یک‌دفعه نگاه کردم، مقابل آن‌ور خاک‌ریز، پشت سر هم تانک، خودرو و نفربر همین‌جور چسبیده و همه معلوم بود مربوط به منافقین است و فشار می‌آورند تا از این خاک‌ریز رد بشوند. به خلبان‌ها گفتم: دور بزنید وگرنه ما را می‌زنند. به این‌ها گفتم: بروید از توی دشت. یعنی از بغل برویم؛ رفتیم از توی دشت از بغل، معلوم شد که حدود ۳ تا ۴ کیلومتر طول این ستون است. من کلاه گوشی داشتم. می‌توانستم صحبت کنم: به خلبان گفتم: این‌ها را می‌بینید؟ این‌ها دشمنند بروید شروع کنید به زدن تا بقیه هم برسند. خلبان‌های دو تا کبری‌ها رفتند به طرف ستون، دیدم هر دوی‌شان برگشتند. من یک‌دفعه دادوبی‌دادم بلند شد، گفتم: چرا برگشتید؟ گفت: بابا! ما رفتیم جلو، دیدیم این‌ها هم خودی‌اند. چی‌چی بزنیم این‌ها رو؟! ♦️خوب این‌ها ایرانی بودند، دیگر مشخص بود که ظاهراً مثل خودی‌ها بودند و من هرچه سعی داشتم به آن‌ها بفهمانم که بابا! این‌ها منافقند. گفتند: نه بابا! خودی را بزنیم! برای ما مسئله دارد؛ فردا دادگاه انقلاب، فلان. آخر عصبانی شدم، گفتم بنشین زمین. او هم نشست زمین. دیدیم حدوداً ۵۰۰ متری ستون زرهی نشسته‌ایم و ما هم پیاده شدیم و من هم به‌خاطر این‌که درجه‌هایم مشخص نشود، از این بادگیرها پوشیده بودم، کلاهم را هم انداخته بودم توی هلی‌کوپتر. عصبانی بودم، ناراحت که چه‌جوری به این‌ها بفهمانم که این دشمن است؟! گفتم: بابا! من با این درجه‌ام مسئولم. آمدم که تو راحت بزنی؛ مسئولیت با منه. گفت: به خدا من می‌ترسم؛ من اگر بزنم، این‌ها خودی‌اند، ما را می‌برند دادگاه انقلاب. ♦️حالا کار خدا را ببینید! منافقین مثل این‌که متوجه بودند که ما داریم بحث می‌کنیم راجع به این‌که می‌خواهیم بزنیم آن‌ها را، منافقین سر لوله‌ی توپ را به طرف ما نشانه گرفتند. این‌ها مثل این‌که وارد هم نبودند، زدند. گلوله، ۵۰ متری ما که به زمین خورد، من خوشحال شدم، چون دلیلی آمد که این‌ها خودی نیستند. گفتم: دیدی خودی‌ها را؟ این‌ها بچه‌ی کرمانشاه بودند، با لهجه‌ی کرمانشاهی گفتند: به علی قسم الان حسابش را می‌رسیم. سوار هلی‌کوپتر شدند و رفتند. ♦️اولین راکتی که زد، کار خدا بود، اولین راکت خورد به ماشین مهمات‌شان، خود ماشین منفجر شد. بعد هم این گلوله‌ها که داخل بود، مثل آتش‌فشان می‌رفت بالا. بعد هم این‌ها را هرچه می‌زدند، از این طرف، جای‌شان سبز می‌شدند، باز می‌آمدند. بعد از ۲۴ ساعت با لطف خداوند، اینان چه عذابی دیدند. ♦️بعضی از آن‌ها فراری می‌شدند توی این شیارهای ارتفاعات، که شیارها بسته بود، راه نداشت، هرچه انتظار می‌کشیدیم، نمی‌آمدند. می‌رفتیم دنبال آن‌ها، می‌دیدیم مرده‌اند. این‌ها همه سیانور خوردند، خودشان را کشتند. توی این‌ها، دخترها مثلاً فرماندهی می‌کردند. از بی‌سیم‌ها شنیده می‌شد: زری، زری! من به‌گوشم. التماس، درخواست، چه بکنند؟ اوضاع برای آن‌ها خراب بود. ♦️به‌هرحال خداوند متعال در آخر این روز جنگ یا عملیات «مرصاد» به آن آیه‌ی شریفه، عمل کرد که خداوند در آیه‌ی شریفه می‌فرماید: «با این‌ها بجنگید، من این‌ها را به دست شما عذاب می‌کنم و دل‌های مؤمن را شفا می‌دهم و به شما پیروزی می‌دهم.» و نقطه‌ی آخر جنگ با پیروزی تمام شد که کثیف‌ترین و خبیث‌ترین دشمنان ما (منافقین) در این‌جا به درک واصل شدند و پیروزی نهایی ما، یک پیروزی عظیمی بود.» 📚رمز عبور، ۱، صفحه‌ی ۱۱۳