eitaa logo
روایت انقلاب وحریم وحرم مقدس
3 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
2.7هزار ویدیو
15 فایل
این کانال ،روایت شهدای انقلاب ودفاع مقدس ومدافعین حرم،امنیت،خدمت،سلامت،پیشرفت،و...هست که سبک زندگی شهدایی وایثارگریهای این شهداورزمندگانش راتبیین و ارائه خواهدکرد. تامشمول آنکه فرمودزنده نگه داشتن یادشهداکمترازاجرشهادت نیست قرارگیریم ان شاءالله.
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از شهیده نسرین افضل
🍃امام خمینی(ره): عظمت آقای خامنه ای را آدم می بیند کیف می کند.... ☘مرحوم حاج احمد آقای خمینی: امام چمباتمه نشسته بود و جفت دست هایش جلوی زانوهایش بود و به تلویزیون داشت نگاه می کرد. من با این صحنه که روبه رو شدم، با تلویزیون کاری نداشتم؛ همه ذهنم امام بود. گفتم: آقا! تا گفتم آقا، ایشان گفتند: احمد! بشین، بشین. من نشستم. گفتند: نگاه کن. نگاه کردم دیدم اخبار ساعت هفت، دیدار آقای خامنه ای و کیم ایل سونگ را نشان می دهد. در آن دیدار چند روزه آقای خامنه ای از کره. گفتند: نگاه کنید، نگذارید دیر بشود، چند بار من به شما و آقای هاشمی گفتم مطرح کنید آقای خامنه ای را. این عظمت را آدم می بیند کیف می کند! این عصایی که آقای خامنه ای بلند می کند تو سان نظامی، این عظمت اسلام است، کیف می کنم من می بینم این را.🇮🇷❣
هدایت شده از شهیده نسرین افضل
حسین خرازی نشست ترک موتورم بین راه،به یک نفربر برخوردیم که در آتش می‌سوخت.فهمیدیم یک بسیجی داخل نفربر گرفتار شده و دارد زنده زنده می‌سوزد؛من و حسین آقا هم برای نجات آن بنده‌خدا با بقیه همراه شدیم.گونی سنگرها را برمی‌داشتیم و از همان دو سه متری،می‌پاشیدیم روی آتش جالب این بود که آن عزیزِ گرفتار شده،با این که داشت می‌سوخت، اصلاً ضجه و ناله نمی‌زد و همین موضوع پدر همه‌ی ما را درآورده بود!» بلند بلند فریاد می‌زد خدایا...الان پاهام داره می‌سوزه! می خوام اون ور ثابت قدمم کنی خدایا! الان سینه‌ام داره می‌سوزه این سوزش به سوزش سینه‌ی حضرت زهرا(س) نمی‌رسه... خدایا! الان دست‌هام سوخت می خوام تو اون دنیا دست‌هام رو طرف تو دراز کنم...نمی‌خوام دست‌هام گناهکار باشه! خدایا! صورتم داره می‌سوزه! این سوزش برای امام زمانه برای اولین بار حضرت زهرا(س)اینطوری برای ولایت سوخت! آتش که به سرش رسید،گفت: خدایا!دیگه طاقت ندارم، دیگه نمی‌تونم،دارم تموم می‌کنم. خدایا! خودت شاهدباش! خودت شهادت بده آخ نگفتم آن لحظه که جمجمه‌اش ترکید من دوست داشتم خاک گونی‌ها را روی سرم بریزم! بقیه هم اوضاعشان به هم ریخت. حال حسین آقا از همه بدتر بود.دو زانویش را بغلکرده بودو های های گریه می‌کرد ومی‌گفت: ماجواب اینارا چه جوری بدیم مافرمانده ایناییم؟ اینا کجا و ما کجا؟ اون دنیا خدا مارو نگه نمی‌داره بگه جواب اینارو چی می‌دی؟ زیر بغلش را گرفتم و بلند کردم و هرطوری بود راه افتادیم.تمام مسیر پشت موتور، سرش را گذاشت روی شانه‌ من و آنقدر گریه کردکه پیراهن و حتی زیرپوشم خیس شد. ما به کجا میرویم.. ═✧❁🌸❁✧═
هدایت شده از حرم
🌎🌺🍃 🌺 ❇️ تقویم نجومی 🗓 شنبه 🔺 ۱۳ خرداد / جوزا ۱۴۰۲ 🔺 ۱۴ ذی القعده ۱۴۴۴ 🔺 ۳ ژوئن ۲۰۲۳ 🌎🔭👀 🌙 امروز ساعت ۵:۳۲ قمر وارد صورت فلکی عقرب می‌شود 🦂 و روز دوشنبه ساعت ۸:۰۵ از صورت فلکی عقرب خارج می‌گردد. 🌓 امروز قمر در برج عقرب است. ✔️ مناسب برای امور زیر است: زراعت و‌ بذرپاشی آبیاری کندن چاه و کانال از شیر گرفتن کودک خارج کردن دمل، زگیل و خال جراحی چشم کشیدن دندان التیام زخم‌ها ⛔️ ممنوعات امور زیر بنایی و اساسی آغاز شغل آغاز بنایی امور ازدواجی نوشتن سند و قباله و قرارداد امور مربوط به ادعیه و حرز 🌎🔭👀 👶 زایمان نوزاد سلیم النفس، پرتلاش و علاقه‌مند به دانش می‌باشد. 🚘 مسافرت با احتیاط و همراه صدقه باشد. 👩‍❤️‍👨 انعقاد نطفه خوب نیست. 💇 اصلاح سر و صورت موجب شادی می‌شود. 🩸 حجامت، خون دادن، فصد و زالو انداختن سلامتی در پی دارد. 💅 ناخن گرفتن موجب بیماری در انگشتان دست می‌گردد. 👚👕 بریدن پارچه آن لباس تا زمانی که بر تن آن شخص باشد موجب مریضی و بیماری اوست. این حکم شامل خرید لباس و پوشیدن نمی‌شود. 🌎🔭👀 😴 تعبیر خواب تعبیرش در آیه ۱۴ سوره مبارکه "حجر" است. ﷽ لقالوا انما سکرت ابصارنا شخصی بی حد و حساب، با خواب بیننده گفتگوی باطل کند ولی به جایی نرسد و کار خواب بیننده روبراه شود. ان شاءالله چیزی همانند ان قیاس گردد. 🌎🔭👀 📿 وقت استخاره از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر 📿 ذکر روز شنبه یارب العالمین ۱۰۰ مرتبه 📿 ذکر بعد از نماز صبح ۱۰۶۰ مرتبه «یا غنی» که موجب غنی و بی نیاز شدن میگردد. ☀️ ️امروز متعلق است به 💞 صلی الله علیه و آله اعمال نیک خود را به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌎🔭 👀 ⏳ مدت زمان اعتبار این تقویم از اذان صبح آغاز و اذان صبح روز بعد پایان می‌یابد. 🌺 🌎🌺🍃
هدایت شده از حرم
🌎🥀🍂 🥀 ❇️ تقویم نجومی 🗓 یکشنبه 🔺 ۱۴ خرداد/جوزا ۱۴۰۲ 🔺 ۱۵ ذی القعده ۱۴۴۴ 🔺 ۴ ژوئن ۲۰۲۳ 🌎🔭👀 🌓 امروز قمر در برج قوس است. ✔️ برای امور زیر نیک است: جابجایی و نقل و انتقال جهیزیه بردن شراکت و امور مشارکتی داد و ستد و تجارت آغاز نویسندگی و مقاله و پایان نامه و... دیدار با علماء و اشراف و بزرگان درخواست از رؤساء و مسئولین ⛔️ ممنوعات نوشتن سند و قرارداد آغاز امور مهم و اساسی و زیربنایی امور مربوط به حرز 🌎🔭👀 👼‌ زایمان مناسب نیست. 🚙 مسافرت خوب و مفید است. 🌎🔭👀 💇 اصلاح مو (سر و صورت) باعث سرور و شادی می‌شود. 🩸 حجامت، خون دادن، فصد و زالو انداختن سلامت آفرین است. 💅 ناخن گرفتن خوب نیست. موجب بی‌برکتی در زندگی گردد. 👕 بریدن پارچه خوب نیست. موجب غم و اندوه شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود‌. این حکم شامل خرید لباس نیست. 🌎🔭👀 😴 تعبیر خواب طبق آیه ۱۶ سوره مبارکه "نحل" است. ﷽ و علامات و بالنجم هم یهتدون برای خواب بیننده حالتی غیر از آن حالتی که داشت روی دهد و از جانب شخص خوب و بزرگی به عظمت و بزرگی برسد. ان شاءالله به این صورت مطلب خود رو قیاس کنید. 🌎🔭👀 📿 وقت استخاره از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ از ساعت ۱۶ تا مغرب 📿 ذکر روز یکشنبه یا ذالجلال و الاکرام  ۱۰۰ مرتبه 📿 ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه «یافتاح» که موجب فتح و نصرت یافتن می‌گردد. 🌎🔭👀 ☀️ ️امروز یکشنبه متعلق است به علیه‌السلام سلام‌الله‌علیها اعمال نیک خود را به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. ⏳ مدت زمان اعتبار این تقویم از اذان صبح آغاز و اذان صبح روز بعد پایان می‌یابد. 🥀 🌎🥀🍂
توفیق روایتگری درحضوردانش آموختگان دانشگاه امام علی اصفهان درمنزل شهیدحجت السلام آقاسیدمجتبی صالحی خوانساری ره. که از شاگردان شهیدسعیدی ودرمبارزات همرزم وهم سلولس بودند. وایشان در غرب کشور هنگام پشتیبانی رساندن به جبهه کمین خورده وباتعدادی از رزمندگان بشهادت میرسند. ایشان همان شهیدی هستند که کارنامه فرزندشان رابعدازشهادت امضاءفرمودندوهم اکنون ثبت است. شادی روح بلنداین شهیدوشهداوامام شهیدان صلوات.
عکس مرتبط با قصه خری که گریه کرد تیک سبز جواد نیافر از قم تیک سرخ شهید رضا ساده وند از قم تیک بنفش علیرضا محسنی از قزوین و تیک سیاه " خر محترم عکس کنار خط اروند روبروی فاو آبادان سال ۶۴ قبل والفجر ۸ واحد اطلاعات رزمنده آنلاین ✅
✍️"قصه طنز.. نوشته محمد خــری که گریه کرد ! 🦄 زمان : سال ۶۴ مکان : منطقه عملیاتی اروند_آبادان بروایت جواد نیافر ... خلاصه بعد از اینکه حلقه آهنی از مچ دست خر مادر باز شد از درد و خوشحالی اشگ های چشمش میریخت زخم دستش را پانسمان کردم این خر در نخلستانها آزاد میگشت همراه کره کوچک خود یکی هم در شکم داشت گاهی هم مقداری نان خشگ داشتیم و علوفه ها اطراف برایش می آوردیم. تا اینکه شبی با صدای رگبار بیدار شدیم سراسیمه به سمت نگهبان سنگر پاسگاه رفتیم چی شد؟؟ کی تیراندازی کرد؟. من بودم.. واسه چی تیراندازی کردی؟ والا یه صدایی اومد از اون داخل نخلستان انگار یه سیاهی بود من بهش ایست دادم! باز جلو اومد باز ایست دادم توجه نکرد من هم بستم به رگبار!! خلاصه شب گذشت و صبح اومدیم محل حادثه دیدم ای دل غافل اون صدای مشکوک دیشب و سیاهی خر مادر قصه ماست.حیونی بد جور تیر خورده بود نگهبان رو صدا زدم.. از ناراحتی دیدن وضع اسف بار الاغ مادر تشر زدم اخه کی به خــر "ایست داده تا حالا مگه خر ایست حالیشه..الاغ.. تو که فرق دشمن و"خر و نمیفمی چراا زدی؟ عجب خری هستی.. بیچاره نگهبان که متوجه اشتباه شده بود صداش در نیومد همه یگدیگر رو نگاه میکردیم؟! بد مخمصه ای بود. من به محسن کوزگران (از قزوین) گفتم چکار کنیم؟ نگاهی کرد و گفت..بعبعم جان این الاغعه کارعش شدع اس دارد نفس نفس میزند باید خلاصش کرد تا اینو گفت همه رفتن گوشه ای یعنی ما نیستیم هر کسی یه کنار در رفت. قرعه بنام محسن کوزگران افتاد.. لحظه تلخی بود.. خر بیچاره درد میکشید نگاه کره کوچیک به مادر بود تو نگاه غمبار الاغ نا امیدی بود و بس انگار داشت میگفت لامصبا شما چجور رزمنده هستید یه خر و با دشمن تشخیص نمیدید.. بابا من درد دارم..بچه ام یتیم میشه یه کاری کنید؟ بخار از سوراخ بینی های الاغ بیرون میزد نفس نفس هیچکس دوس نداشت این منظره رو ببینه بچه ها سر کره خر کوچک رو بغل کردن و نوازش جواد" دست گردن کره الاغ انداخته بود و انگار میخواست یه چیزی در گوشش بگه کره الاغ که مهربونی روزهای قبل"جواد رو دیده بود باور کرد اینا دارن باز مادرشو پانسمان میکنند جواد هنوز دسش دور گردن کره الاغ بود.. حسی مهربانه به کره الاغ دس داد. تا فاصله ای دور شدند. صدای شلیک چند گلوله خبر از پایان غمبار زندگی الاغ مادر و بچه ش بود گمانم بعضی بچه ها داشتن گریه میکردن.. واسه الاغ مادر که بچه داخل شکم داشت که حالا دیگه هر دو مردن صحنه دلخراشی بود. حالا مشگل بعدی دفن الاغ بود.. هوا گرم بود اگه بمونه بو میگیره و.. جواد بیل آورد کنار یه نهر چاله کند و الاغ رو کشان کشان بسمت چاله و نهر هل دادند و دفن کردن روی الاغ خاک ریختن و برگشتن.. یهو کره الاغ که آزاد شد دوید بسمت مکانی که مادرش خوابیده بود و از درد نفس نفس میزد وقتی رسید مادرش نبود شروع کرد عرعر کردن ناله خاصی داشت عرعر کره الاغ.. اینقدر گشت تا مزار مادرش رو پیدا کرد پوزه میزد و بعد دوباره عرعر میکرد بگمانم لای عرعرها فحش هم میداد به بچه ها که مادرم رو شما کشتید.. کره الاغ بعد از عرعر کردن و ناله و فحش اونجا رو ترک کرد و تا هفته ها ازش خبری نبود یه روز بطور اتفاقی جواد کره الاغ قصه ما رو دید اما دیگه اینجا تنها نبود چند تا کره خــر "دیگه باهاش بود که حالا انگار بزرک و قوی چابک شده بودن انگار اومده بودن دعوااا.. جواد به گروه کره خرا نزدیک شد که بگیرشون رفت نزدیک کره الاغ قصه.. یهو انداخت دنبالش. چشمتون روز بد نبینه چنان جفتک انداخت به پهلو جواد یکی هم نثار سینه جواد کرد انگار بروس لی.. آخرین ضربه هم زد جایی که نباید میزد. جواد پرتاب شد هوا.. اول فکر کرد خمپاره ۶۰م م کنارش خورده یاد پاسگاه زید افتاد کنار آبگرفتگی اما نه اینجا ارونده.. در افق خاک و غبار صم کره خرا دیده میشد خیلی سخته جایت درد کنه نتونی بگی! درد همه وجودشو گرفت اخ اخ..عجب کره خری کره الاغ که موفق شد انتقام مادرشو تا حدی بگیره هنوز جفتک رو هوا میزد و عر عر های بلند.. عررررررر..عرررررر(ترجمه) لعنتیا مادرمو کشتید عررررر عررررر (ترجمه) مگه مادر من چه بدی کرده بود عررر عررر عررر (خیلی بیشعورید) عررررر عررر عررررر (ترجمه) بوووق...اینجا فش بد داد خدا رو شکر جواد زبون کره خر رو نمیدونست!؟! کره الاغ خوشحال و شاد..در نخلستان ناپید شد اما از صبح فردا.. جواد دیگه اون جواد دیروز نبود. همه بدنش درد میکرد... اومدیم پایین دوغ بود رفتیم بالا ماست بود قصه ما راست بود.... نوشته محمد.. رزمنده آنلاین ✅