eitaa logo
روایت انقلاب وحریم وحرم مقدس
3 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
2.7هزار ویدیو
15 فایل
این کانال ،روایت شهدای انقلاب ودفاع مقدس ومدافعین حرم،امنیت،خدمت،سلامت،پیشرفت،و...هست که سبک زندگی شهدایی وایثارگریهای این شهداورزمندگانش راتبیین و ارائه خواهدکرد. تامشمول آنکه فرمودزنده نگه داشتن یادشهداکمترازاجرشهادت نیست قرارگیریم ان شاءالله.
مشاهده در ایتا
دانلود
📕⚘ حسین پسر غلامحسین در قرارگاه اهواز بودیم.شب همه بچه ها خوابیده بودند، نیمه شب از خواب بیدار شدم از سنگر خارج شدم و به طرف دستشویی رفتم ، وقتی نزدیک شدم . دیدم یک نفر دارد توالت ها را می شوید.با خودم گفتم چرا این وقت شب؟! وقتی نزدیک شدم دیدم محمدحسین است،از فرصت استفاده کرده و نیمه شب آمده است دستشویی ها را بشوید تا کسی متوجه نشود... ☘⚘به روایت از علی میراحمدی(همرزم شهید-محمد-حسین- یوسف- الهی) 🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺
🔴به کوری چشم دشمنان اسلام شیعه و سنی برادرند/ پیرو خط رهبرند 👌نشست صمیمی و خاکی دو امام جمعه هم طائفه شیعه و سنی در ایرانشهر سیستان ❇️حجت الاسلام والمسلمين جهانگیری امام جمعه تشیع بخش بزمان شهرستان ایرانشهر ✳️مولوی جهانگیری امام جمعه اهل‌ سنت بخش بزمان ♦️دشمن آب در هاون می کوبد. علمای شیعه و سنی با هوشیاری کامل در مقابل فتنه انگیزی دشمنان اسلام و ایران و اهل بیت علیهم‌السلام مانند ید واحده ای هستند. تنها پیروان اسلام آمریکایی هستند که با تروریست های محارب و هتاکان به ساحت اسلام و قرآن و مردم مسلمان سازش و همراهی می کنند چون آبشخور فکری و مالی هر دو آنها محافل کثیف مالی عبری_غربی_عربی است. 🔔اسلام آمریکایی و پادوهای جیره خوار استعمار جائی در ایران اسلامی ندارند. 🎋تا کور شود هر آنکه نتواند دید.🎋
***: شهید مدافع‌حرم تربیت فرزند با عمل صالح 🌼همسر شهید نقل می‌کنند: رفتار مهدی در خانه خیلی خوب بود. بعد صرف غذا دست مرا می‌بوسید و پسرم امیرمحمد را هم تشویق می‌کرد که این کار را انجام دهد؛ که این عمل بابت قدردانی از من بابت خانه‌داری و تربیت فرزند بود. 🌼رابطه عاطفی خاصی با فرزندانش داشت. هنگام نمازخواندن، از رکعت اول تا آخر، فرزندمان، امیر محمد، روی شانه پدرش آویزان می‌شد. مهدی در جواب این رفتار به من می‌گفت دوست دارم بچه‌ام به نماز و تاثیری که در اخلاق می‌گذارد، پی ببرد و نسبت به نمازگزار حُسن ظن داشته باشد. 🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂
صدايم كرد. دستم را گرفت و كمي تربت گذاشت كف دستم. گفت «...بده به بچه ت. شفاست.» مي دانست بچه ام معلول است. ..... هنوز نرفته بودم خانه. تربت هم راهم بود. او را كه گذاشتند توي قبر، كمي از تربت را ريختم روي قبرش. يادگاران، جلد 5 كتاب شهيد عبدالله ميثمي ، ص 93
1.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚘ رفیق شهیدم علی آقای شفیعی... ⚘علی آقای باب الحوائج و مستجاب الدعوه... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
پسرانش‌، همه‌ی زندگی‌اش بود و اینگونه شد که «زن» «زندگی»اش را داد؛ تا ما «آزادی» داشته باشیم...
🎥 دروغ دختری به نام "نیره" باعث کشته شدن نیم میلیون کودک می‌شود! ⭕️ و امروز این داستان را می‌خواهند تکرار کنند!