eitaa logo
روایت انقلاب وحریم وحرم مقدس
3 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
2.7هزار ویدیو
15 فایل
این کانال ،روایت شهدای انقلاب ودفاع مقدس ومدافعین حرم،امنیت،خدمت،سلامت،پیشرفت،و...هست که سبک زندگی شهدایی وایثارگریهای این شهداورزمندگانش راتبیین و ارائه خواهدکرد. تامشمول آنکه فرمودزنده نگه داشتن یادشهداکمترازاجرشهادت نیست قرارگیریم ان شاءالله.
مشاهده در ایتا
دانلود
974.9K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹جوانانی که در قامت علی اکبر(علی علیه السلام) رفتند ولی در قامت علی اصغر(علیه السلام) به کشور بازگشتند
4.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام عزیزان . ببینیدجوانان با غیرت این مرز و بوم چگونه با جانشان برای استقلال این کشور و آرمانهای انقلاب اسلامی سرمایه گذاری کردند شاید خیلی ها این صحنه را ندیده باشند ولی من ضمن عذرخواهی از خانواده محترم شهدا این دو دقیقه صحنه واقعی جنگ را به اشتراک می‌گذارم تا یادمان بماند چه کسانی رفتند تا ما بمانیم🥺🥺. یاران چه غریبانه به خون خود آغشته و پرواز کردند.
جانم زندگی حکمت داره عشق علت داره خیلی قیمت داره این که برات میمیرم واقعیت داره دارم من هوای موکب و مشایه میمیرم برای پایین پای ضریح باصفای اربابم یه سلام از راه دور منو نزدیک می کنه به کربلا یه روز آخر میمیرم توی روضه غریب کربلا تربتت شده مونسم کی به کربلا میرسم پس خودت میدونی منو به حسین منی قسم شهرمنه کربلا روح وتنه کربلا صل الله علیک یاساکن کربلا
*مسئول مشاوره به زندانیان محکوم ‌به اعدام در خاطره جالبی دارد:* 🔸حدود ۲۳ سال پیش جوانی که تازه به تهران آمده بوده در یک کبابی مشغول کار می‌شود، ‌شبی پس از تمام شدن کار، صاحب کبابی دخل آن روز را جمع می‌کند و می‌رود در بالکن مغازه تا استراحت کند. درآمد آن روز کبابی، شاگرد جوان را وسوسه می‌کند و در جریان سرقت پول‌ها، صاحب مغازه به قتل می‌رسد. او متواری می‌شود؛ اما مدتی بعد، دستگیرش می‌کنند و به اینجا منتقل می‌شود. 🔸حکم قصاص جوان صادر می شود، اما اجرای آن حدود ۱۸-۱۷ سال به طول می‌انجامد؛ می‌گویند شاگرد جوان در طول این مدت حسابی تغییر کرده بود و به‌ قول‌ معروف پوست‌ انداخته و اصلاح‌ شده بود. آن‌قدر تغییر کرده بود که همه زندانی‌ها قلبا دوستش داشتند. 🔸پس از این ۱۸-۱۷ سال، خانواده مقتول که آذری‌ بودند، برای اجرای حکم می‌آیند؛ همسر مقتول و سه دختر و ۷ پسرش آمدند و در دفتر نشستند، فضا سنگین بود و من با مقدمه‌چینی و شرح احوالات فعلی قاتل، از اولیای دم خواستم که از قصاص صرف‌نظر کنند. همسر مقتول گفت: " من قصاص را به پسر بزرگم واگذار کرده‌ام" و پسر بزرگ هم گفت که قصاص به کوچک‌ترین برادرمان واگذار شده است. به‌هرحال برادر کوچک‌تر هم زیر بار نرفت و گفت : "اگر همه برادر و خواهرهایم هم از قصاص بگذرند، من از قصاص نمی‌گذرم؛ زمانی که پدرم به قتل رسید من خیلی بچه بودم و این سال‌ها، یتیم بودم و واقعاً سختی کشیدم." 🔸به‌هرحال روی اجرای حکم مصر بود. با خودم گفتم شاید اگر خود زندانی بیاید و با آن‌ها روبه‌رو شود، چیزی بگوید که دلشان به رحم بیاید، بنابراین گفتم زندانی را بیاورند. یادم هست هوا به‌شدت سرد بود و قاتل هم تنها یک پیراهن نازک تنش بود؛ وقتی آمد رفت کنار شوفاژ کوچکی که در گوشه اتاق بود ایستاد به او گفتم اگر درخواستی داری بگو؛. او هم آرام رو به من کرد و گفت: "درخواستی ندارم." 🔸وقت کم بود و چاره دیگری نبود. مادر و یکی از دختران در دفتر ماندند و ۹ برادر و خواهر دیگر برای اجرای حکم وارد محوطه اجرای احکام شدند. جالب بود که مادرشان موقع خروج فرزندانش از دفتر به آن‌ها گفت که اگر از قصاص صرف‌نظر کنند شیرش را حلالشان نمی‌کند. به‌هرحال شاگرد قاتل، پای چوبه ایستاد همه‌چیز آماده اجرای حکم بود که در لحظه آخر او با همان آرامشش رو به اولیای دم کرد و گفت: "من یک خواسته دارم" من که منتظر چنین فرصتی بودم گفتم دست نگه‌ دارید تا آخرین خواسته‌اش را هم بگوید. 🔸 شاگرد قاتل، گفت: "۱۸ سال است که حکم قصاص من اجرا نشده و شما این مدت را تحمل کرده‌اید، حالا تنها ۹ روز تا محرم باقی‌مانده و تا تاسوعا، ۱۸ روز. می‌خواهم از شما خواهش کنم اگر امکان دارد علاوه بر این ۱۸ سال، ۱۸ روز دیگر هم به من فرصت بدهید. من سال‌هاست که سهمیه قند هر سالم را جمع می‌کنم و روز تاسوعا به نیت حضرت عباس (ع)، شربت نذری به زندانی‌های عزادار می‌دهم. امسال هم سهمیه قندم را جمع کرده‌ام، اگر بگذارید من شربت امسالم را هم به نیت حضرت ابوالفضل (ع) بدهم، هیچ خواسته دیگری ندارم." 🔸 حرف او که تمام شد فضا عوض شد. یک‌دفعه دیدم پسر کوچک مقتول منقلب شد، رویش را برگرداند و با بغض گفت: (ع) درنمی‌افتم؛ من قصاص نمی‌کنم. برادرها و خواهرهای دیگرش هم با چشمان اشکبار به یکدیگر نگاه کردند و هیچ‌کس حاضر به اجرای حکم قصاص نشد. 🔸 وقتی از محل اجرای حکم به دفتر برگشتند، مادرشان گفت چه شد قصاص کردید؟ پسر بزرگ مقتول ماجرا را برای مادرش تعریف کرد. مادرشان هم به گریه افتاد و گفت به خدا اگر قصاص می‌کردید شیرم را حلالتان نمی‌کردم. خلاصه ماجرا با اسم حضرت عباس(ع) ختم به خیر شد و دل ۱۱ نفر با نام مبارک ایشان نرم شد و از خون قاتل پدرشان گذشتند ببینید نام ع با دلها چکار میکنه . *جان کلام:پروردگارا در برق چشمانمان بصیرت علوی،در دلهایمان حب آل محمد(ص) و در زبانمان کلام حق جاری فرما...* *التماس دعا*
کمین .راس طلاییه سال ۶۳ . شیخ صادق .جواد بلندیان . شهید مهدی عباسیان
14.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
درود خدا بر حاج مهدی رسولی بااین دیدگاه عاشورایی وولایی و احسنت به ادب مداحان اهل بیت علیهم السلام درتکریم ایشان ونگاه درست سیاسی او
سلام این عکس که متعلق به اعزام عزیزان همرزم اراک به جبهه بسمت مراغه سال ۶۳ میباشد در ایستگاه تنگ پنج لرستان است و در آنزمان قطار اشکال فنی پیدا می‌کند و به پیشنهاد شهید صیدی عزیزان از قطار پیاده می‌شوند و به سینه زنی می پردازند
1.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
درخواست شهید مدافع حرم سجاد مرادی : هر کسی اذیت نمیشه و پیام منو می شنوه یک روز برای ما نماز بخونه، ممنون میشیم❤️ . زیباترین قسمتش فقط اونجاست که میگه : ان شاءالله اونور جبران بکنیم! برادران و خواهران جهت شادی روح شهید سجاد مرادی این ویدیو را در گروه ها و کانال ها قرار دهید. *معامله صد درصد برد است یک روز فقط ۱۷ رکعت نماز برای این شهید عزیزبخوانید؛* اجرکم عندالله. ً❤️شادی روحش صلوات 🙏🏻
9.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢فیلم/زنده آتش زدن بسیجی در ظهر عاشورا ۸۸ توسط فتنه گران ۸۸ خدا لعنت کند یزیدیان زمانه را محمدخاتمی . مهدی کروبی . میرحسین موسوی . اکبرهاشمی رفسجانی و حامیانشان 🖤🖤علمدار کجایی ظهر عاشورا حرمت ارباب شکستند...
البته مگویند مربوط به شهیدی از استان مرکزی اراک هست